رکنا، تحولات فناورانه، بحران اقتصادی و ضعفهای زیرساختی، ایران را به یک دور باطل سوق میدهند. در حالی که جهان در مسیر پیشرفتهای نوین حرکت میکند، ایران در سایه مشکلات داخلی خود نه تنها از فرصتهای جهانی عقب مانده است، بلکه با تهدیدهای جدی در بازار کار و آینده اقتصادی مواجه خواهد شد. آیا ایران میتواند از این بحرانها عبور کند یا آیندهای تاریک در انتظارش است؟
رکنا، قتلهای خانوادگی نه تنها جان انسانها را از بین میبرد، بلکه با هر حادثه، پردهای دیگر از بحرانهای عمیق اجتماعی و فرهنگی را برملا میکند. مطابق آمار، ۱۵ تا ۳۰ درصد از قتلهای خانوادگی جهان شامل مردان میشود.در شش ماه نخست ۱۴۰۳نیز قتل دستکم ۷۶زن در ایران اطلاعرسانی شده است. این آمارها البته فقط به قتلهای گزارششده اشاره دارد.
رکنا، در حالی که آمار رسمی از کاهش ۰.۴ درصدی نرخ بیکاری در ایران خبر میدهد، واقعیت تلخ این است که نرخ بیکاری زنان همچنان دو برابر مردان است و ۱۹ درصد از زنان تحصیلکرده با معضل بیکاری مواجهاند. آیا این آمار نشاندهنده بهبود وضعیت اقتصادی است یا تنها سرپوشی بر بحرانهای عمیقتر در بازار کار ایران؟
در شرایط بحران جنگ با تغییرات اقلیمی و بحران تأمین انرژی در ایران، دیپلماسی انرژی و آب بهعنوان ابزارهای کلیدی در سیاست خارجی کشور شناخته میشوند. اما ضعف در مذاکرات و ناتوانی در تمدید قراردادهای گازی آسیبهای قابلتوجهی به اقتصاد و محیط زیست وارد کرده است. در این میان، نقش وزارتخانههای امورخارجه و نیرو و مقامات ارشد همچون عراقچی در حل بحرانها و ارائه راهکارهای مؤثر، از جمله توسعه دیپلماسی فعال، از اهمیت بسیاری برخوردار است.
رکنا، در حالی که زمین در آستانه داغترین روزهای تاریخ خود ایستاده است، هشدار دبیرکل سازمان ملل ، زنگ خطری است که برای ایران بلندتر از همیشه به گوش میرسد. کشوری که میان انبوه بحرانهای زیستمحیطی، از خشکسالی و بیابانزایی گرفته تا آلودگی و طوفانهای گرد و غبار، در برابر آزمونی بیسابقه قرار گرفته است. آیا ایران قادر خواهد بود در این نقطه سرنوشتساز، راهی برای بقا و بازسازی پیدا کند؟
رکنا، هر روز در رسانهها از بحرانی به نام "مهاجرت داخلی " در ایران صحبت میشود؛ بحرانی که بهطور فزایندهای کشور را تحت تأثیر قرار داده است. از یک سو، مهاجرتهای بیرویه از مناطق کمبرخوردار به کلانشهرها، گویای شکافهای عمیق اقتصادی و اجتماعی است، و از سوی دیگر، مسئولان و سیاستگذاران همچنان برنامهای جامع و کارآمد برای مهار این بحران ارائه نمیدهند. در حالی که این مسئله، بهعنوان یک چالش ساختاری، نیازمند اقدام فوری و بلندمدت است، اما عدم توجه به آن، تنها به تشدید مشکلات و بیثباتی بیشتر منجر خواهد شد.
ایران، سرزمینی که در گذشته با خاکهای حاصلخیز و سرسبزی شناخته میشد، امروز در حال از دست دادن یکی از مهمترین منابع خود است: خاک. آمارهای تکاندهنده نشان میدهند که فرسایش خاک در کشور ۷ برابر متوسط جهانی است و هر ساله میلیونها تن از خاکهای کشاورزی ایران نابود میشود. در کنار این بحران، ۲.۲ درصد از بیابانهای جهان در خاک ایران واقع شدهاند و این تهدید، علاوه بر کاهش تولیدات کشاورزی، به بحران امنیت غذایی و اجتماعی در کشور دامن میزند.
محیطزیست ایران در گرداب سوءمدیریت و سیاستهای کوتاهنگرانه فرو رفته است. از خشکشدن دریاچهها و نابودی جنگلها تا انقراض گونههای ارزشمند، هر گوشه از این سرزمین فریادی است خاموش که شنیده نمیشود. آیا امیدی برای نجات باقی مانده است؟
عیسی کلانتری در خصوص میزان آبی که افغانستان باید به ایران بدهد، توضیح داد: "ایران و افغانستان در سال ۱۳۵۱ یک قرارداد آبی به امضاء رساندهاند که بر اساس آن، متوسط میزان آبی که باید از سوی افغانستان به سمت ایران جاری شود، ۲۶ متر مکعب در ثانیه و سالانه 850 میلیون متر مکعب تعیین شده است. این مقدار آب برای مصرف شرب و کشاورزی در نظر گرفته شده و مسائل زیستمحیطی نیز به صورت جداگانه بررسی میشود. البته افغانها بر این باورند که این مقدار آب همان اندازهای است که باید به ایران داده شود. اما در قرارداد همچنین ذکر شده است که حداقل میزان آب مورد تأمین باید 26 متر مکعب در ثانیه باشد و هیچگاه نباید جریان آب به طور کامل قطع شود. با این حال، اطلاعات دقیقتری از روند اجرای این قرارداد در دسترس نیست و مشخص نیست که وزارت امور خارجه ایران در مذاکرات خود با دولت طالبان به چه نتایجی دست یافته است. در هر صورت، حق ایران برای تأمین آب از افغانستان همچنان پابرجاست."
رکنا، فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت، از انتقال پایتخت به منطقه مکران خبر داد، اما پژوهشگر اجتماعی، مرتضی کیارسی، با اشاره به چالشهای زیرساختی و اجتماعی این تصمیم، خواستار اطلاعرسانی دقیقتر به مردم شد و پرسشهایی جدی درباره توانایی مکران برای پذیرش نقش پایتخت سیاسی و اقتصادی مطرح کرد.