پنج روز از ناپدید شدن توله خرس قهوهای در پارک پردیسان تهران میگذرد؛ بوستانی ۳۰۰ هکتاری که مرکزیت سازمان حفاظت محیط زیست کشور است. حیوانی که هنوز به تغذیه مادر وابسته و توان بقا در طبیعت را ندارد، در محیطی محدود و تحت نظارت سازمان، به کلی ناپدید شده است. با این حال، نه تنها هیچ نشانهای از وی یافت نشده، بلکه روند و روشهای جستوجو در پردیسان با ابهامات و نقصهای جدی مواجه است؛ از نبود نقشه عملیاتی مشخص و تجهیزات تخصصی مانند سگهای ردیاب حیاتوحش و پهپادهای حرارتی تا عدم اطلاعرسانی شفاف و فراخوان عمومی برای مشارکت مردم.
امروز سالروز تأسیس شهرداری تهران است؛ نهادی که متولی ساماندهی پایتخت شده اما هنوز چالشهای بزرگ شهری، از ترافیک و آلودگی هوا تا کمبود فضای سبز و مدیریت ناکارآمد زباله، سایه سنگینی بر سر آن دارد. در این روز ،سید رضا حسینی لاهیجی، استاد دانشگاه و کارشناس مدیریت شهری، از واقعیتهای مدیریت شهری تهران و راهکارهای نجات پایتخت گفت.
رکنا،صبح پنجشنبه است و جوانی با دوچرخهاش در خیابان فلسطین تهران میان بوق موتوریها و فریاد رانندهها جاخالی میدهد. شهری که بیلبوردهایش شعار «حملونقل پاک» میدهند، اما خیابانهایش حتی یک مسیر امن برای رکابزدن ندارند. تنها مسیر دوچرخهسواریِ پرادعای تهران، بین پارک پردیسان و نهجالبلاغه، بیشتر به تفرجگاه میماند تا راهی برای عبور روزمره. در شهری که همهچیز برای خودرو و موتورسیکلت طراحی شده، دوچرخهسواری نه فقط دشوار، بلکه نوعی مقاومت مدنی است؛ مقاومتی خاموش در برابر خیابانهایی که علیه زندگی و علیه انسان ایستادهاند.
در یک روز داغ بهاری، دو نقطه حیاتی از طبیعت ایران در آتش سوختند. پارک ملی گلستان در شمالشرق و ارتفاعات دالاهو در غرب کشور. یکی مأمن گونههای کمیاب حیاتوحش، دیگری پناهگاه هزاران بلوط کهنسال. آتشسوزیهایی که تنها درختان را خاکستر نکردند، بلکه نشان دادند چگونه مدیریت منابع طبیعی ما در برابر تهدیدهای همیشگی، هنوز هم بیبرنامه، کمتجهیزات و ناهماهنگ عمل میکند. چرا هر سال، با وجود تکرار خطر، همچنان غافلگیر میشویم؟
رکنا، پنج روز از ناپدید شدن تولهخرسی که مادرش را با گلوله شکارچیان از دست داد میگذرد؛ حیوانی که قرار بود در پارک پردیسان برای بازگشت به طبیعت آماده شود، حالا قربانی تازهایست برای سوءمدیریت، بینظارتی و بحران ساختاری در سازمان حفاظت محیط زیست.
رکنا، با وجود تعیین حداقل حقوق ۱۰ میلیون تومانی برای کارگران در سال ۱۴۰۴، بسیاری از خانوادههای کارگری دیگر حتی توان اجاره یک اتاق را در مناطق موسوم به «متوسطنشین» ندارند. در فصل جابهجایی مستأجران، فعالان کارگری از تشدید بیسابقه بحران مسکن و بیبرنامگی تاریخی دولتها در تأمین مسکن حمایتی سخن میگویند.حمید حاجاسماعیلی، فعال حوزه کار، در گفتوگو با خبرنگار رکنا، تصویری تلخ و هشدارآمیز از آینده پیشروی کارگران ارائه میدهد؛ آیندهای که با تورم بیمهار، رکود ساختوساز، سقوط قدرت خرید و نبود سیاستهای مسکنسازی دولتی، دیگر نه «خانه» بلکه حتی «سرپناه» را هم از دسترس خارج کرده است.
در حالیکه ایران با شدتگرفتن بحرانهای زیستمحیطی چون خشکسالی مزمن، فرونشست زمین و کاهش منابع آبی روبهروست، کشاورزی که باید ستون امنیت غذایی کشور باشد خود به یکی از عوامل اصلی تخریب اکولوژیک بدل شده است. استمرار روشهای سنتی آبیاری، بیتوجهی به الگوی کشت متناسب با اقلیم نیمهخشک و تداوم صادرات محصولات آببر، نشاندهنده بنبست مدیریتی در این حوزه است. همزمان با روز جهانی کشاورز، نگاهی دقیقتر به وضعیت امروز این بخش، از یک نظام ناکارآمد و فرسوده حکایت دارد که بقای کشاورزی و منابع حیاتی کشور را به خطر انداخته است.
رکنا، کاهش ۲۴ درصدی ذخایر آبی سدها نسبت به سال گذشته و افت چشمگیر بارشها، کشور را در آستانه بحران آب قرار داده است. این بحران، تهدیدی چندوجهی برای امنیت غذایی، انرژی، و ثبات اجتماعی کشور است و بدون اتخاذ سیاستهای پیشگیرانه و مدیریت هوشمندانه منابع آب، میتواند به مشکلات عمیقتر و گستردهتری منجر شود.
رکنا، چهار روز است که یکی از دو تولهخرسی که پس از شکار مادرشان برای نگهداری موقت به پارک پردیسان منتقل شده بودند، در شرایطی مبهم و نگرانکننده از محل نگهداری خود ناپدید شده است؛ رخدادی که فراتر از یک حادثه، به نشانهای نگرانکننده از فروپاشی نظام مدیریت حیاتوحش در ایران تبدیل شده. اینکه چگونه تولهخرسی در قلب پایتخت، از میان تأسیسات سازمان حفاظت محیط زیست ناپدید میشود، اکنون به پرسشی اساسی برای افکار عمومی و فعالان زیستمحیطی بدل شده است.
در تهران، اگر به خیال لذت بردن از پیادهروی صبحگاهی کفش ورزشیتان را بپوشید و هندزفری در گوش بگذارید، خیلی زود متوجه میشوید که وارد یک میدان مین شهری شدهاید، نه یک مسیر سلامت! تهسیگارها، پوستمیوههای ناشناس، لیوانهای چایِ نیمهنوشیده، و لکههایی با منشأ نامعلوم، فقط بخشی از جذابیتهای پیادهروهای پایتختاند. اینجا نهتنها خبری از شهر انسانمحور نیست، بلکه انگار شهر برای زبالهها طراحی شده و ما انسانها مهمان ناخواندهایم.