کتر امید قبادی، متخصص پیوند اعضا، میگوید در ایران سالانه ۵ تا ۸ هزار مورد مرگ مغزی ثبت میشود که حدود ۳ هزار نفرشان قابلیت اهدای عضو دارند، اما کمتر از یکسوم خانوادهها رضایت میدهند. به گفته وی، کارت اهدای عضو نقش کلیدی در تسهیل تصمیم خانوادهها دارد، هرچند نرخ دارندگان کارت در کشور هنوز بسیار پایین است.
نماینده مجلس: «شرایط درمانی استان هرمزگان بحرانی است. این استان هم از نظر تخت بیمارستانی با کمبود مواجه است و هم از بابت سرانه پزشک متخصص. یکی از اقداماتی که دولت میتواند برای حل مشکلات درمانی انجام دهد، افزایش دانشکدههای علوم پزشکی در این استان است. اما دولت چهاردهم با گذشت یکسال از استقرارش هنوز اقدام جدی نداشته است.»
رکنا، مصرف سالانه بیش از ۹۰ هزار میلیارد تومان برای غذاهای آماده در ایران، تنها یک شاخص از تغییر سبک زندگی نیست؛ این رقم معادل سوختشدن بیش از ۲۰ میلیون بشکه نفت و انتشار هزاران تُن گاز گلخانهای است. در حالی که صنایع دامداری و حملونقل غذایی از عوامل اصلی گرمایش زمین شناخته میشوند، بازار روبهگسترش فستفود در ایران، به تهدیدی نوظهور برای امنیت غذایی، پایداری محیطزیست و تراز انرژی کشور تبدیل شده است.
رکنا، در روزگاری که هر شهروند یک خبرنگار بالقوه است و دوربین موبایلها جای چشم رسانهها را گرفتهاند، این پرسش بهطور جدی مطرح میشود که آیا انتشار تصاویر حوادث شهری توسط رسانهها، بدون مجوز قضایی، جرم محسوب میشود یا بخشی از وظیفه اجتماعی آنهاست؟ دکتر فرقانی، استاد حقوق ارتباطات، در گفتوگو با رکنا تأکید میکند: مادامی که خبر موثق و دستکارینشده باشد، رسانه نه تنها مرتکب جرم نشده بلکه به مسئولیت حرفهای خود عمل کرده است.
رکنا، چهار سال است که آفتی خاموش، اما ویرانگر، به جان جنگلهای شمال خوزستان افتاده است؛ «پروانه سفید برگخوار بلوط» حالا نهتنها درختان را میبلعد، بلکه زندگی و آرامش اهالی الوار گرمسیری را هم نابود کرده. مردم از هجوم شبانهروز این حشرات میگویند.
رکنا، وزیر نیرو در حالی از «بیآبی» به عنوان عامل «بیبرقی» یاد میکند که این نگاه میتواند نوعی شانه خالی کردن از مسئولیت تلقی شود. در هیچیک از گزارشها یا برنامههای اجرایی وزارت نیرو در سالهای اخیر، خبری از طرح جامع و بلندمدت برای مواجهه همزمان با بحران آب و برق وجود ندارد. توسعه انرژیهای تجدیدپذیر، نوسازی شبکههای انتقال، بهینهسازی مصرف، و حتی جداسازی آب کشاورزی و شرب از یکدیگر، عمدتاً در حد شعار باقی ماندهاند.
رکنا، در دل کوههای شمال تهران، جایی که گسل بزرگ شهر خوابیده، پروژهای لوکس در حال جان گرفتن است؛ برجی ۳۰ طبقه با ۱۳ طبقه زیرزمین، درست روی خطی که کارشناسان آن را خطرناکترین نقطه پایتخت میدانند. شهردار میگوید «همه مجوزها گرفته شده»، اما زمینشناسان هشدار میدهند که این هتل، نه نماد توسعه، که سایهای از فاجعهای محتمل است. پرسش اینجاست: آیا قوانین شهری برای همه یکسان اجرا میشوند، یا پول و نفوذ میتوانند زلزله را هم نادیده بگیرند؟
شیما قوشه، وکیل دادگستری و فعال حقوق زنان، به چالشهای ساختاری و بروکراتیک رسیدگی به پروندههای خشونت خانگی اشاره میکند که زنان را در چرخهای فرسایشی میان مراجع قضایی، کلانتری، پزشکی قانونی و مشاوران گرفتار میکند. این روند طولانی و ناکارآمد، موجب خستگی و ناامیدی قربانیان شده و مردان خشونتور را در تکرار رفتارهای خود جریتر میسازد. قوشه هشدار میدهد که این ناکامی در اثبات و حمایت قانونی، نه تنها باعث استمرار خشونت میشود بلکه به بروز قتلهای زنانه و شوهرکشی منجر میشود.
رکنا، با نزدیکشدن ضربالاجل تیرماه، اجرای قانون ثبت رسمی معاملات املاک در حالی الزامی میشود که زیرساختها ناقص، هماهنگیها پراکنده و آموزشها ناکافیاند. قانونی که قرار بود شفافیت و نظم بیاورد، حالا با اجرای شتابزدهاش، به تهدیدی برای بازار و حقوق عمومی تبدیل شده است. در دل این هرجومرج، دستگاهها به جای همافزایی، در بیعملی فرورفتهاند.
رکنا، در چهل روز گذشته، ده زن توسط مردان خانواده به قتل رسیدند؛ نه به دست غریبهها، بلکه توسط مردانی که قرار بود حامیشان باشند: پدر، شوهر، برادر، یا داماد. هر بار که خون زن دیگری ریخته میشود، حرف از لایحه منع خشونت علیه زنان میشود؛ لایحهای که ۱۵ سال است در راهروهای قدرت خاک میخورد. اما حقیقت تلخ اینجاست: حتی اگر همین فردا تصویب شود، در برابر واقعیت خشن خشونت خانگی چه خواهد کرد؟ آنچه امروز جان زنان را میگیرد، فقط نبود قانون تازه نیست؛ قوانین موجود هم نه بازدارندهاند، نه حامی، و نه حتی شنونده.