در حالی که ایران نیمهخشک در آستانه ورشکستگی آبی قرار دارد، سطح زیرکشت پرآببرترین محصول کشاورزی، یعنی برنج، طی دو دهه اخیر بیش از ۵۰ درصد افزایش یافته است. امروز ۳۰ درصد برنج کشور نه در گیلان و مازندران، بلکه در استانهای خشک و کویری مانند فارس، خوزستان و سیستانوبلوچستان تولید میشود؛ جایی که آب شرب مردم به سختی تأمین میشود. این تناقض آشکار چیزی جز نماد بیمدیریتی و انکار بحران آب در ایران نیست.
دکتر علی بیتاللهی، رئیس بخش زلزلهشناسی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی در گفت و گو با رکنا هشدار میدهد که فرونشست زمین در ایران پدیدهای مستمر و خزنده است که طی ده سال آینده بخشهای وسیعی از کشور را به بیابانهایی لمیزرع تبدیل کرده و امنیت غذایی، کشاورزی و زیرساختها را تهدید میکند. او مرگ آبخوانها، افزایش شوری خاک و ترکخوردگی شهرها و آثار تاریخی را از پیامدهای اجتنابناپذیر این پدیده میداند و تاکید میکند که بدون تدوین قوانین ملی و اقدامات عملیاتی، بسیاری از مناطق کشور عملاً غیرقابل سکونت خواهند شد.
رکنا، فرونشست زمین با سرعت ۲۵ سانتیمتر در سال زیر پای ۱۵ میلیون تهرانی و میلیونها اصفهانی در حال پیشروی است! دکتر مهدی زارع، استاد تمام زمینشناسی، هشدار میدهد که برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی، شبکههای فرسوده آب و فاضلاب و حفاریهای مترو، تهران و اصفهان را به یک بمب ساعتی محیط زیستی تبدیل کرده است. در دشتهای جنوبی تهران، نرخ فرونشست زمین از ۳۰ سانتیمتر در سال فراتر رفته و مناطق حساس اصفهان، بهویژه حاشیه خشک زایندهرود، با هر لرزش تونل مترو در معرض فروچالههای ناگهانی قرار دارند. فروچالهها دیگر یک تهدید ساده نیستند؛ آنها نشانه مرگ خاموش کلانشهرها در قلب ایراناند.
شادگان در آبادان زیر دود نخلهای سوختهاش پنهان شده است. ۲۵ هزار درخت در ۱۶۰ هکتار نخلستان، قربانی بیآبی و مدیریت ناکارآمد منابع آب شدند. کشاورزان پاییندست کارون میگویند نیشکر و پساب آلوده آن، نخلهایشان را خفه کرده و مسئولان استانداری و سازمان آب و برق خوزستان تاکنون پاسخگو نبودهاند.
وزیر بهداشت اعلام کرد آلودگی هوا در ایران سالانه جان حدود ۵۰ هزار نفر را میگیرد، اما مسئولان تنها به شمارش قربانیان اکتفا کردهاند. در حالی که مردم میان تعارفهای اداری جان میدهند، دستگاهها از اقدام عاجل و بازخواست کوتاهی میکنند.
شهرام مبصر، فعال حوزه افراد دارای معلولیت، میگوید سه بار در جلسات رسمی با وزیر راه و شهرسازی و معاونانش درباره مناسبسازی قطارها و ایستگاههای ریلی طرح داده و حتی فیلمی از سختی سفر معلولان نشان داده، اما نتیجه جز بایگانی شدن طرحها در کشوی مدیران نبوده است. او با انتقاد از سخنان اخیر مسعود پزشکیان تأکید میکند: «مشکل از مردم نیست، مشکل از ساختاری است که صدای ما را نمیشنود.»
بارشهای شدید و سرمای زودرس در روزهای پایانی شهریور در راه است؛ هشداری که میتواند هم جادههای شمال را در اوج سفرهای تابستانی فلج کند و هم کشاورزان را با خطر سرمازدگی و نابودی محصولاتشان روبهرو سازد.
فرونشست اصفهان دیگر یک بحران پنهان نیست؛ اینک زمین شهر ترک برداشته و هر شکاف، سندی بر بیتدبیریهای مدیریتی سه دهه اخیر است. کاوه مدنی بحران آب ایران را «بیماری مزمن» میخواند که با انتقالهای مقطعی درمان نمیشود و عیسی کلانتری هشدار میدهد زیر پای اصفهان «۱۰ متر خلأ» ایجاد شده است. کنار هم گذاشتن این دو نگاه علمی نشان میدهد که فرونشست اصفهان نه یک تهدید گذرا، بلکه نشانه فروپاشی هیدروژئولوژیک و ساختاری است؛ بحرانی که میراث تاریخی، زیرساختهای شهری و امنیت سرزمینی را همزمان نشانه رفته است.
طبق اصل سیام قانون اساسی، آموزش تا پایان دوره متوسطه باید رایگان باشد، اما امروز در استانهایی مانند سیستان و بلوچستان، خوزستان و لرستان، نرخ ثبتنام دانشآموزان کاهش یافته و بسیاری خانوادهها فرزندان خود را به جای مدرسه، به کار میفرستند. دکتر حیدر تورانی، استاد تمام مدیریت آموزشی، معتقد است مشکل آموزش رایگان تنها مالی نیست؛ مجموعهای از عوامل اقتصادی، فرهنگی، جغرافیایی و مدیریتی باعث شده که چرخه کاهش انگیزه تحصیل، ترک مدرسه و افزایش بیسوادی شکل بگیرد و سرمایه انسانی کشور در بلندمدت آسیبپذیر شود.
در تهران امروز، دیگر یک حقوق برای زندگی کافی نیست. زوجهای شاغل برای تأمین یک واحد مسکونی متوسط، ناچارند حقوق زن و مرد را روی هم بگذارند؛ و حتی پس از این جمعبندی، نصف درآمد مشترک آنها تنها صرف اجاره خانه میشود. نتیجه این فشار اقتصادی، حذف فرصتهای پسانداز، کاهش کیفیت زندگی و محدود شدن امکان فرزندآوری است. آمار رسمی میگوید ۵۷ درصد درآمد تهرانی ها صرف مسکن میشود، اما واقعیت میدانی نشان میدهد که برای طبقه متوسط، این نسبت بسیار بیشتر و تلختر است.