دکتر مهدی زارع، استاد زمینشناسی، با اشاره به زلزلههای اخیر در ماهدشت و ملارد، نسبت به ارتباط میان افت شدید سطح آب زیرزمینی، فرونشست زمین و تحریک گسلهای فعال در غرب استان تهران هشدار داد. وی تأکید کرد که ادامه این روند میتواند به وقوع زمینلرزههای شدیدتری در پرجمعیتترین منطقه کشور منجر شود.
رکنا: انفجار مهیب در اسکله شهید رجایی بندرعباس، تنها زیرساختهای اقتصادی کشور را ویران نکرد؛ این حادثه، روان و جان مردم شهر را نیز زخمی کرده است. در حالی که نگاهها به آوار و دود معطوف است، بحران پنهانتری در حال گسترش است: سوگ، ترس و آسیب روانی عمیق مردمی که هنوز نمیدانند با داغ خود چه کنند.
خشکسالی فقط بحران کمبود آب نیست؛ بلکه زنگ خطر زلزلههای پنهان را هم به صدا درآورده است. دکتر مهدی زارع، استاد برجسته زمینشناسی، در گفتوگو با رکنا هشدار میدهد که برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی، سفرههای آب را میخشکاند، زمین را میفشارد و گسلهای خاموش را به آستانه گسیختگی میرساند. به گفته او، ایران ـ با افت بیسابقه سطح آب زیرزمینی در شهرهایی چون تهران، اصفهان و مشهد ـ در مسیر خطرناکی قرار گرفته که میتواند به زلزلههایی ویرانگر منجر شود؛ زلزلههایی که خود ما بذرشان را کاشتهایم.
رکنا، در تقویم جهانی، سوم مه را روز آزادی مطبوعات نامیدهاند؛ اما آزادی مطبوعات، آنگونه که در منشورهای حقوق بشر آمده، آرمانی زیباست؛ اما در میدان عمل، با مصلحتهای امنیتی، خطوط قرمز سیاسی و منافع مالی، روزبهروز رنگ میبازد. پرسش ساده است: واقعاً رسانهها تا کجا آزادند؟
انفجار مهیب در اسکله شهید رجایی بندرعباس، تنها زیرساختهای اقتصادی کشور را ویران نکرد؛ این حادثه، روان و جان مردم شهر را نیز زخمی کرده است. در حالی که نگاهها به آوار و دود معطوف است، بحران پنهانتری در حال گسترش است: سوگ، ترس و آسیب روانی عمیق مردمی که هنوز نمیدانند با داغ خود چه کنند.
در انفجار بندر شهید رجایی همهچیز در هم گره خورده؛ از مدیریت بحران تا پدافند غیرعامل و HSE. اما واقعاً مرز این سازمانها کجاست؟ دکتر مهدی زارع، استاد برجسته زمینشناسی، در یادداشتی، به سردرگمی ساختاری و مفهومی این سه حوزه پرداخته و میگوید: سالهاست در ایران، «مدیریت سانحه» به اشتباه «مدیریت بحران» ترجمه شده و همین خطا امروز در حوادث بزرگ، بهای سنگینی دارد.
در دنیایی که تیترهای خبریاش پر از بحران، تعارض و تنشهای بیپایان است، یک روز خاص در تقویم جهانی وجود دارد که میلیونها نفر را به دنیایی خیالی، پرشور و امیدبخش میبرد.دنیایی که در آن جادو، دوستی و فداکاری نه تنها تخیل، بلکه بخشی از زندگی واقعی انسانها شده است. «روز هری پاتر» تنها جشن تولد یک شخصیت داستانی نیست؛ تجلی یک پدیده فرهنگی است که نسلها را به هم پیوند زده و هنوز هم در قلب طرفدارانش میتپد.
خشونت علیه زنان دیگر یک اتفاق نادر نیست؛ به روایت اخبار روزانه، حالا به واقعیتی تلخ و تکراری در جامعه تبدیل شده است. همزمان با اظهارات روزگذشته معاون امور زنان ریاستجمهوری که گفت «لایحه منع خشونت دیگر پیشگیرانه نیست»، جامعه شاهد چندین حادثه تلخ و خشن علیه زنان در نقاط مختلف کشور بود.لایحهای که قرار بود سپر حمایتی برای زنان باشد، پس از ۱۵ سال رفتوآمد میان نهادهای مختلف، هنوز به تصویب نرسیده و حالا بسیاری آن را از معنا تهی و بیاثر میدانند. در نبود قانونی بازدارنده، خشونت بیپاسخ میماند و مطالبه جامعه برای حمایت، همچنان بیپاسخ است.
حادثه انفجار در بندر شهید رجایی فقط یک بحران فنی نبود؛ به گفته احسان سهرابی، فعال کارگری، این فاجعه پرده از بحرانهای عمیقتری برداشت؛ از ناتوانی صندوقهای بیمهای در پاسخ به بحران گرفته تا بیعملی نهادهایی چون شستا و نبود نظارت ایمنی مؤثر. او هشدار میدهد: در کشوری که پیشگیری جدی گرفته نمیشود، حوادث نه استثناء، که قاعدهاند؛ و هزینه بیکفایتی را همیشه کارگران میپردازند.
در روزهایی که آمار بیکاری اوج گرفته، موج مهاجرت نیروهای جوان و تحصیلکرده شدت یافته، و دستمزدها از خط فقر هم پایینتر رفتهاند، صدای کارگران ایرانی شنیده نمیشود. ادعای قدیمی کارفرمایان مبنی بر "عدم تمایل کارگران ایرانی به کار"، بار دیگر سر برآورده، اما آیا واقعاً کسی حاضر نیست کار کند، یا آنچه امروز «شغل» نامیده میشود چیزی جز زنجیرهای استثمار نیست؟ حمید حاجاسماعیلی، کارشناس حوزه کار، در گفتوگو با رکنا از بیحقوقی ساختاری کارگران و نقش فراموششده تشکلهای مستقل برمیدارد؛ تشکلهایی که اگر بودند، شاید بازار کار اینقدر بیصاحب و بیصدا نمیماند.