مرداد ۱۴۰۴، نظام هیدرولوژیکی ایران وارد مرحلهای از بحران جدی شده است؛ مرحلهای که در آن نه تنها منابع سطحی مانند سدهای زایندهرود، کرج و کرخه به کمتر از ۱۰ درصد ظرفیت رسیدهاند، بلکه بیش از ۸۵ درصد از منابع آب زیرزمینی کشور نیز به نقطه برداشت بحرانی رسیدهاند. این بحران اما نه حاصل صرف تغییرات اقلیمی، بلکه نتیجه چهار دهه فقدان مدیریت یکپارچه، توسعه بیضابطه سدسازی، تخریب آبخوانها، واگذاری منابع عمومی به بخشهای شبهدولتی، و سیاستگذاریهایی است که هیچگاه مبتنی بر موازنه اکولوژیک و واقعیتهای اقلیمی ایران طراحی نشدهاند.
در روزهایی که گرمای بیسابقه، طبیعت خشک و نحیف ایران را به مرز انفجار کشانده، تنها یک بیاحتیاطی ساده کافیست تا صدها هکتار جنگل بسوزد. اما فاجعه وقتی کامل میشود که نه صداوسیما هشدار میدهد، نه شهرداریها فرهنگسازی میکنند، و نه سازمان محیطزیست نقشی برای خود قائل است. در این میان، آتشسوزیها ادامه دارد و طبیعت، بیدفاعتر از همیشه، در حال خاموش شدن است.
قطعی مکرر آب مردم را در رنج قرار داده، بیش از ۹۰ درصد سدهای استان تهران خالی اعلام شده است. اما آیا فقط گرمایش زمین و الگوی مصرف مردم،مسئول این بحران است؟ واقعیت تلخ این است که وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی با سیاستهای ناپایدار، مدیریت ضعیف شبکههای آبی، حمایت از کشاورزی سنتی و بیتوجهی به بازچرخانی آب، سهم بزرگی در خالی شدن این سدها دارند. بحران آب تهران بیش از هر چیز حاصل تشنگی تصمیمسازی است، نه فقط کمآبی طبیعت.
در حالی که جادهی جاسک – بندرعباس بهعنوان یکی از شاهراههای حیاتی شرق هرمزگان و محور توسعه اقتصادی جنوب کشور شناخته میشود، فقدان ایمنی، زیرساختهای فرسوده، عبور شترها در تاریکی و تاختوتاز قاچاقچیان سوخت، این مسیر را به جادهای مرگبار تبدیل کرده که هر روز جان شهروندان را تهدید میکند
روز ۲۹ تیر ۱۴۰۴، ریزش کوه در محور دوآب به بلده موجب واژگونی یک وانتبار و مرگ دو سرنشین آن شد؛ حادثهای که بهدلیل زمینلغزش ناشی از برداشت بیرویه معادن رخ داد. با وجود ورود دادستانی و اعتراض مردم، فعالیت معادن با نفوذ سرمایهگذاران همچنان ادامه دارد و جان انسانها و طبیعت را به خطر میاندازد.
رکنا، بحران کمآبی در تهران دیگر یک هشدار نیست، بلکه به واقعیتی روزمره تبدیل شده است. در تابستان ۱۴۰۴، افت شدید ذخایر سدهای حیاتی و فرسودگی شبکههای آبرسانی، بخشهای وسیعی از پایتخت را با خطر قطعی یا افت شدید فشار آب مواجه کرده است. حالا این پرسش مطرح است که کدام مناطق در اولویت بحران قرار دارند و چرا؟ گفتوگوی رکنا با مینا نیکزاد، کارشناس حوزه آب، پاسخهای روشنی به این پرسشها میدهد.
اینجا آسمان سایه ندارد. آفتاب تا مغز استخوان نفوذ کرده و دکلها مثل ستونهای آهنی داغ در دل زمین فرو رفتهاند. اینجا کار سادهای نیست؛ حفاری است در گرمایی که فلز را نرم میکند. اما مردانی با چهرههای سوخته، زیر این دکلها ایستادهاند، بیادعا، خسته، اما وفادار به خاک و صنعت ملی. هر روزشان روایتی است از مقاومت، از عرق، از سکوتی که صدای مته آن را میشکند.
رکنا، بحران آب تهران، محصول تجمیع سیاستهای غلط، بیتوجهی به ظرفیتهای اقلیمی، ضعف در قانونگذاری، و ناکارآمدی ساختاری در نظام حکمرانی منابع آب است. در چنین وضعیتی، اولویت باید بازنگری در تخصیص منابع، اصلاح الگوهای بهرهبرداری، استفاده از فناوریهای نوین تصفیه و بازچرخانی، و مهمتر از همه تدوین و اجرای قوانین الزامآور و شفاف باشد.
در حالیکه مدیرعامل آبفای تهران سال گذشته از هدررفت ۲۲ درصدی آب در شبکهی فرسودهی این کلانشهر پرده برداشت، حالا همان مسئولان در تابستان بحرانزدهی ۱۴۰۴، مردم را عامل کمبود آب معرفی میکنند. این گزارش به بررسی فرافکنی ساختاری، اولویتبندی غلط بودجهها، و نقش پنهان فساد و ناکارآمدی در تعمیق بحران آب میپردازد.
رکنا، جنگ 12روزه فقط با آوار و انفجار خانهها پایان نیافت؛ وقتی ساکنان مجتمع کوهسار ،یکروز پس از حمله هوایی به زندان اوین به خانههای ویرانشان بازگشتند، نهفقط دیوارها، بلکه داراییها، طلاها، مدارک و یادگاریهای خانوادگیشان نیز ناپدید شده بود. در تاریکی ناشی از قطع برق و دوربینهای از کار افتاده، خانههای جنگزده طعمه سارقان شدند و اما حالا با وجود وعدههای کمک دولتی، تنها چیزی که نصیبشان شده، برآوردهای غیرواقعی شهرداری، عدم پرداخت خسارت وسایل و سردرگمی در کوچههای بیپناه تهران است.