رکنا، اسمش «امید» بود، و نامش به او میآمد. پسربچهای افغانستانی، لاغر و آفتابسوخته، که صبحها تا بالای تپه ای در سعادت آباد تهران میرود با دستانی که بوی خاک میدهد و نگاهی که زمین را میفهمد. قوطیهای فلزی کنار درختها میبندد تا آتش نگیرند، تا سبزی بماند. تمام آرزویش همین است: «تهسیگار را نریزید...» ایمان کوچکی که شاید دنیا را نجات دهد.
کارمندان وزارت جهاد کشاورزی از وضعیت حقوقی خود بهشدت نگران هستند؛ با وجود مسئولیت گسترده این وزارتخانه در تأمین امنیت غذایی کشور، حقوق پایه بسیاری از کارکنان بین ۱۳ تا ۱۵ میلیون تومان است و حتی با اضافهکاری و مزایا، پاسخگوی نیازهای زندگی روزمره نیست. هزاران کارمند و خانوادههایشان تحت فشار اقتصادی قرار دارند و پیگیری اجرای مصوبات مربوط به فوقالعاده امنیت غذایی هنوز به نتیجه نرسیده است.
در میانهی یکی از خشکترین پاییزهای دو دههی اخیر، وزیر نیرو به جای پاسخگویی دربارهی شکست سیاستهای آبی، مردم را تهدید میکند: اگر زیاد مصرف کنید، آبتان قطع میشود. پشت این هشدار ظاهراً فنی، یک واقعیت تلختر نهفته است و آن بنبست مدیریتی وزارت نیرو در مهار بحران، فرسودگی زیرساختها و فرار از مسئولیت سیاستگذاری.
سمیه گلپور، رئیس کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران، در گفتوگویی با خبرنگار رکنا گفت: دولت باید چشمهایش را باز کند و واقعیت جامعه را ببیند. این وضعیت نه تنها نگرانکننده بلکه هشداردهنده است. باید از خود بپرسیم پدری که در برابر گرسنگی فرزندش قرار میگیرد تا کجا میتواند تاب بیاورد؟ مادری که توان خرید نان، برنج یا روغن ندارد، چقدر میتواند در برابر شرمندگی و فشار روحی مقاومت کند؟امروز مردم ما در سه یا حتی چهار شیفت کار میکنند؛ از پرستار و راننده گرفته تا کارگر ساختمانی، معلم و استاد دانشگاه، همه در تلاشاند تا فقط زنده بمانند.
مرتضی کیارسی، پژوهشگر اجتماعی، به رکنا میگوید: «برخی آپارتمانها در شمال پایتخت متری ۷۰۰ میلیون تا یک میلیارد تومان معامله میشوند، رهن کامل آنها به ۸۰ میلیارد تومان و اجاره ماهیانهشان تا بیش از یک میلیارد تومان میرسد. این سبک زندگی لاکچری، تنها در دسترس خواص و گروه محدودی از جامعه است و پشت پرده آن فساد اقتصادی، رانت و بهرهبرداری از تحریمها پنهان شده است.»
رکنا، در شمال ایران، جایی که باید صدای رودخانه و بوی خاک بارانخورده بپیچد، امروز بوی تعفن شیرابه است که فضا را پر کرده. کوه زبالهها هر روز بلندتر میشود و هیچ نهادی پاسخگو نیست. از وزارت کشور تا سازمان محیطزیست، همه حرف میزنند و هیچکس کاری نمیکند. طبیعت شمال دارد میمیرد، و جامعه باید بپرسد: چرا هیچکس جلوی این مرگ را نمیگیرد؟
رکنا، در حالیکه آمارهای رسمی جمعیت ایران را بیش از ۹۱ میلیون نفر اعلام میکنند، واقعیت چیز دیگری میگوید؛ جمعیتی که در ظاهر رو به رشد است، اما در باطن از کیفیت انسانی تهی میشود. در ده سال گذشته حدود دو میلیون ایرانی از کشور مهاجرت کردهاند؛ میان آنها پزشک، مهندس، استاد دانشگاه، پژوهشگر و کارآفرین حضور دارند. طبق برآوردها، ۶۰ تا ۸۰ درصد این مهاجران نیروی متخصص بودهاند؛ همان نیرویی که ستون فقرات توسعه ملی و دانایی کشور است.
شریفیمقدم، دبیرکل خانه پرستار در گفت و گو با رکنا از «فروپاشی ساختاری» در نظام سلامت سخن گفت و ریشه بحران پرستاری را نه در کمبود بودجه، بلکه در «تعارض منافع و سلطه پزشکسالاران» دانست. او تأکید کرد که بیعدالتی در پرداختها، اجرای گزینشی قوانین و تمرکز قدرت در وزارت بهداشت، نظام درمان کشور را به نقطهای رسانده که پرستاران یکی پس از دیگری در حال ترک حرفهاند. شریفیمقدم هشدار داد: «تعارض منافع در نظام سلامت مثل توموری سرطانی در حال گسترش است؛ اگر امروز جراحی نشود، فردا دیگر درمانی نخواهد داشت.»
رکنا، دریاچه ارومیه با خشکسالی نمرد؛ با سیب کشته شد. آبی که باید به پیکره بزرگترین دریاچه شور خاورمیانه میرسید، پشت سدها حبس شد و در ریشههای درختانی ریخته شد که در بهترین حالت، میوهشان به قیمت چندصد تومان له شد و زیر خاک رفت. این کویر نمک نتیجه تغییرات اقلیمی نبود؛ محصول سیاستگذاری غلط و تشویق دولتی به کشت پرآببری است که هر باغش یک چاه داشت و هر چاهش یک گلوله در قلب دریاچه.
رکنا: پروفسور مهدی زارع هشدار داد: دو زلزله ۶.۱ ریشتری اخیر بالیکسیر نشانگر فعال شدن گسلهای منطقهای و افزایش خطر وقوع زلزلهای بزرگتر در ناحیه مرمره و اژه، بهویژه در اطراف بورسا است.