مردی ۲۷ ساله در تهران به اتهام آزار و اذیت جنسی چند پسر بچه بازداشت شده است. او ادعا کرده که در کودکی خود قربانی تعرض جنسی بوده است؛ ادعایی که در پروندههای مشابه به یک الگوی دفاعی تکراری بدل شده. اما آیا واقعاً این چرخه خشونت قابل پیشبینی و کنترل است؟ برای پاسخ به این سوالات و تحلیل این رفتارها، به سراغ دکتر علی ناظری آستانه، سکستراپ و رواندرمانگر رفتیم. او در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی رکنا، پرده از زوایای روانی و اجتماعی این جرایم برداشت و بر لزوم پیشگیری و برخورد قانونی تأکید کرد.
وقتی جامعهای کتاب نمیخواند، طبیعی است که تحلیلگری، تفکر انتقادی، گفتوگو و مدارا جای خود را به سطحینگری، خشونت کلامی و قضاوتهای فوری بدهد. در چنین شرایطی، رسانهها به جای آگاهیبخشی، به بلندگوهای تبلیغاتی بدل میشوند، و جایگزین «خواندن» میشود «دیدن»، آن هم از نوع فستفودیاش: کلیپ، استوری، شایعه.
تعرفههای میلیونی درمان برای کودکان مبتلا به اوتیسم باعث شده تا این درمان، از حق درمانی به یک کالای لوکس تبدیل شود. درحالیکه خانوادهها برای تأمین هزینهها مجبور به فروش داراییها یا گرفتن وام هستند، نبود حمایت های کافی در مراکز توانبخشی این بحران را تشدید کرده است.
یک پدر، یک چاقو، یک خیابان. و فاطمه، دختری که زیر تیغههای پدرش جان داد، نه در خلوت خانه، بلکه در برابر چشمان رهگذران. آنچه این قتل را به فاجعه تبدیل میکند، فقط جنایت نیست؛ تماشای خاموش و بیواکنش مردمیست که دیدند، دانستند، و عبور کردند. در صحنهای که زنان دویدند و فریاد زدند، مردان سکوت کردند و گذشتند. این فقط یک قتل خانوادگی نیست؛ این سندیست بر فروپاشی همدلی، بحران سرمایه اجتماعی است.
وقتی زمین زیر پای ۸۵ میلیون نفر هر سال چند سانتیمتر پایینتر میرود، وقتی تالابها به طوفان و دما به دشمن جان بدل میشود، دیگر با بحران روبهرو نیستیم؛ ما در آستانه یک فاجعه تمدنی ایستادهایم. ۳۰ استان ایران درگیر فرونشستاند، منابع آب رو به نابودیاند، گرمای بیسابقه جانها را میگیرد و ۶۶ درصد تالابها به کانون گردوغبار بدل شدهاند. اینجا ایران ۱۴۰۴ است، و اگر همین مسیر را ادامه دهیم، در سال ۱۴۱۴ تنها ۴۰ درصد از خاک کشور قابل سکونت خواهد بود. هشدارها از اسناد عبور کرده و به نفس مردم رسیدهاند.
در حاشیه جاده ایذه به اهواز، بنایی تاریخی با نام «ساختمان برادران لینچ» هنوز پابرجاست؛ ساختمانی که در دوران شکوفایی جادههای بازرگانی جنوب غرب ایران، محل استقرار مهندسان انگلیسی و دیدارهای خوانین بختیاری بود. امروز این بنا، با وجود ارزش تاریخیاش، متروک مانده و نیازمند مرمت و معرفی دوباره است.
رکنا، در حالی که دولت با نصب چند پنل خورشیدی روی پشتبام ادارات دولتی، از هدف «عبور از ناترازی انرژی» میگوید، ایران با شتاب به سمت ورشکستگی اقلیمی و اقتصادی حرکت میکند. اینکه مدیران ارشد کشور، همچنان سیاست انرژی را بهعنوان بخشی از «امنیت ملی» اما نه «امنیت اقلیمی» تعریف میکند، اشتباهی راهبردی است. تغییرات اقلیمی فقط بارانهای نامنظم و تابستانهای داغتر نیست. این بحران، اقتصاد و معیشت مردم را هدف گرفته است.
رکنا: چهارمین دوره فستیوال «کوچه» که قرار بود از پنجم تا دهم اردیبهشتماه در بوشهر برگزار شود، تنها چند روز مانده به آغاز، لغو شد.
رکنا، بیمههای درمانی در ایران به نقطهای رسیدهاند که دیگر نه امنیت میدهند، نه درمان. بازنشستگانی که یک عمر به دولت خدمت کردهاند، حالا در کهنسالی باید برای تهیه سادهترین داروها التماس کنند، آن هم در حالی که ماهانه از حقوقشان پول بیمه کسر شده است. این وضعیت فقط یک بحران درمانی نیست؛ نشانهای است از فروپاشی اعتماد عمومی به نهادی که باید پناه مردم در روزهای سخت باشد.
رکنا، روستای گره چقا بولی در ایلام، یکی از محرومترین نقاط کشور، همچنان از دسترسی به خدمات اساسی همچون آب شرب بهداشتی، راههای دسترسی مناسب و زیرساختهای کشاورزی محروم است. مردم این روستا در نامهای به مسئولین خواستار رسیدگی فوری و توزیع عادلانه منابع برای بهبود وضعیت زندگی خود هستند.