رکنا، روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۴، انفجاری در اسکله بندرعباس دهها نفر را به کام مرگ فرستاد و دهها خانواده را در شوک و سوگ فرو برد. اما فاجعه واقعی برای کارگرانی رقم خورد که نه تنها جان و سلامتیشان را از دست دادند، بلکه چون نمیدانستند چگونه حق خود را مطالبه کنند، در حاشیه ماندند. آنها که روزی با دستهای پینهبسته نان میآوردند، حالا حتی نمیدانند برای گرفتن دیه یا درمان، باید از کجا شروع کنند.
درختان حرا در سکوت میمیرند؛ سکوتی که نه طبیعیست و نه اتفاقی. لکههای خشک میان سبزی کمجان این جنگلهای ساحلی، تنها نشانهای از یک زخم کهنهاند؛ زخمی از توسعه بیضابطه، پساب داغ آبشیرینکنها، پروژههای بدون ارزیابی محیطزیستی، و سودجوییهایی پنهان پشت نام توسعه. به روایت دو کارشناس محیطزیست، قاچاق گسترده سوخت، ساختوسازهای صنعتی و گردشگری کنترلنشده، همه در حال بلعیدن جنگل های حرا، این فیلترهای زنده زمیناند.
رکنا ؛ در روزی که انفجار مهیب بندر شهید رجایی آسمان بندرعباس را به آتش کشید و همه در تلاش برای فرار از مرگ بودند، مردی از جان گذشت تا جانها را نجات دهد. حسن رنجبر، سوپروایزر ایمنی، با یک کپسول آتشنشانی به دل حادثه دوید و در همانجا، در میان شعلهها، قهرمان شد. او رفت تا فاجعه خاموش شود... و خودش خاموش شد.
بحران آب دیگر یک پیشبینی نیست؛ واقعیتی است که هفت سد ایران را به لب پرتگاه خشکی رسانده است.
در جنوب داغ ایران، جایی که نفس کشیدن در این ظهرهای گرم مبارزهای تمامعیار است، کودکانی با یونیفورمهای خیس از عرق و ذهنهایی خسته، از کلاسهای بیبرق بیرون میآیند. دیگر قطعی برق فقط خاموشی چراغها نیست؛ اینروزها آموزش را هم خاموش کرده است و سلامت دانش آموزان را به خطر انداخته است.
سه سال وعده، سه سال بیعملی؛ کمبود شیر خشکی که جان نوزادان را تهدید میکند. در حالی که مسئولان کمبود شیر خشکهای آلرژیک را با عباراتی مثل "افزایش تقاضا" یا "مشکل کارخانه" توجیه میکنند، خانوادههایی هستند که برای پیدا کردن تنها یک قوطی آپتامیل پپتی وان، کل شهر را زیر پا میگذارند و آخر شب با دست خالی به خانه برمیگردند؛ نوزادانی که بدون این شیر خشک تخصصی، با درد، حساسیت شدید و حتی خطر آسیب مغزی مواجهاند.
رکنا، در روز جهانی آتشنشان، خوب است که بنر نصب کنیم و از فداکاریها قدردانی کنیم. اما بهتر است که واقعیت را ببینیم: آتشنشان ایرانی در خط مقدم جنگ با مرگ ایستاده، بیلباس زرهی، بیتسلیحات مدرن. درست وقتی شعلهها خاموش میشوند و مردم به زندگی روزمره برمیگردند، قهرمانان خاموش ما با موجی از تنش، اندوه و فشار روانی بیپاسخ روبهرو میشوند. نبود پشتیبانی رواندرمانی، آنها را به سوی فرسودگی ذهنی، بحرانهای خانوادگی و گاه فروپاشی شخصی سوق میدهد.
دکتر مهدی زارع، استاد زمینشناسی، با اشاره به زلزلههای اخیر در ماهدشت و ملارد، نسبت به ارتباط میان افت شدید سطح آب زیرزمینی، فرونشست زمین و تحریک گسلهای فعال در غرب استان تهران هشدار داد. وی تأکید کرد که ادامه این روند میتواند به وقوع زمینلرزههای شدیدتری در پرجمعیتترین منطقه کشور منجر شود.
رکنا: انفجار مهیب در اسکله شهید رجایی بندرعباس، تنها زیرساختهای اقتصادی کشور را ویران نکرد؛ این حادثه، روان و جان مردم شهر را نیز زخمی کرده است. در حالی که نگاهها به آوار و دود معطوف است، بحران پنهانتری در حال گسترش است: سوگ، ترس و آسیب روانی عمیق مردمی که هنوز نمیدانند با داغ خود چه کنند.
خشکسالی فقط بحران کمبود آب نیست؛ بلکه زنگ خطر زلزلههای پنهان را هم به صدا درآورده است. دکتر مهدی زارع، استاد برجسته زمینشناسی، در گفتوگو با رکنا هشدار میدهد که برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی، سفرههای آب را میخشکاند، زمین را میفشارد و گسلهای خاموش را به آستانه گسیختگی میرساند. به گفته او، ایران ـ با افت بیسابقه سطح آب زیرزمینی در شهرهایی چون تهران، اصفهان و مشهد ـ در مسیر خطرناکی قرار گرفته که میتواند به زلزلههایی ویرانگر منجر شود؛ زلزلههایی که خود ما بذرشان را کاشتهایم.