مینو محرز، استاد بیماریهای عفونی، هشدار میدهد که زگیل تناسلی، بیماری مقاربتی شایع، حالا به نوجوانان ۱۷ ساله رسیده است. این سخن محرز در حالی مطرح است که وزارت آموزش و پرورش هنوز در حال بررسی پیشنویس سند واکسیناسیون است و محدودیت دسترسی به ابزارهای پیشگیری و نبود آموزش رسمی جنسی، بحران گسترش این بیماری را تشدید کرده است.
رکنا، شهروندان در دزفول می گویند که رودخانه دز، شاهرگ حیاتی کشاورزی و آب شرب خوزستان، این روزها با ورود پسابهای صنعتی شرکت هفتتپه و کاهش شدید آورد آب، به شدت آلوده شده و سلامت مردم و محیط زیست منطقه را تهدید میکند.
دکتر مهدی زارع، استاد زمینشناسی در گفت و گو با رکنا میگوید: «ریشه اصلی بحران بیآبی ایران بیشتر سوءمدیریت انسانی است که شرایط اقلیمی بالفعل و بالقوه تغییرات اقلیمی را به یک فاجعه تمامعیار تبدیل کرده است. برای بخش بزرگی از منابع آبی کشور، بحران به مرحله برگشتناپذیر رسیده، اما این به معنای پایان مطلق نیست و هنوز میتوان در برخی حوزهها اقدام کرد. ما دیگر در مرحله مدیریت منابع آب نیستیم، بلکه وارد مرحله مدیریت بحران و انطباق با کمبود مطلق شدهایم و نیازمند یک تحول اساسی در مدیریت کلان آب، اقتصاد آب، سیاستهای جمعیتی و الگوی توسعه هستیم.»
بحران آب ایران دیگر به آینده مربوط نیستند؛ بحران اکنون در برابر ماست. حمیدرضا خدابخشی، رئیس انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان، در گفتوگو با رکنا تأکید میکند که کشور وارد مرحلهای از «بحران ساختاری آب» شده است؛ مرحلهای که نه با مدیریت کوتاهمدت و نه با پروژههای سازهای قابل کنترل نیست. او میگوید ریشه اصلی بحران، در ضعف حکمرانی، قانونگذاری بخشینگر و بیتوجهی به تغییرات اقلیمی نهفته است؛ وضعیتی که امروز هم تهران را به محدودیت آب رسانده و هم خوزستان را به آستانهی فروپاشی زیستمحیطی و اقتصادی کشانده است.
رکنا، بیبارانی تهران حالا به عدد باورنکردنی ۲۰۰ روز رسیده است؛ از هفتم اردیبهشت تا امروز، حتی یک قطره باران بر این شهر نباریده. بحران اقلیمی تنها مقصر نیست؛ این نتیجه سالها تخریب طبیعت، ساختوساز افسارگسیخته، و بیاعتنایی مدیریتی به هشدارهای محیطزیستی است.
پاییزی که دیگر خنک نیست، فقط یک هشدار آبوهوایی نیست؛ نشانه بیسیاستی اقلیمی است..بر اساس دادههای سازمان هواشناسی و پژوهشهای اقلیمشناسی داخلی، اگر روند کنونی ادامه یابد، میانگین دمای ایران تا سال ۱۴۱۵ حدود ۲ تا ۲/۵ درجه دیگر افزایش خواهد یافت و میزان بارندگی سالانه تا ۲۰ درصد کاهش مییابد. این یعنی خشکی بیشتر، توفانهای گردوغبار شدیدتر، و پاییزهایی که هر سال بیش از پیش به تابستان شبیه خواهند شد.
دلار از ۱۱۳ هزار تومان عبور کرده، سکه ۱۲۰ میلیون تومان شده و خط فقر به بالای ۵۵ میلیون تومان رسیده است؛ در حالیکه حقوق یک کارگر یا کارمند بهزحمت به ۱۵ میلیون تومان میرسد. دیگر نمیتوان از «گرانی» سخن گفت، زیرا آنچه امروز رخ میدهد فروپاشی واقعی قدرت خرید و نابودی طبقه متوسط است. در چنین شرایطی، سؤال اساسی این است که مدیریت اقتصادی دولت دقیقاً چه معنایی دارد و برای چه هدفی انجام میشود؟
رکنا، در جنوب تهران، جایی که دوچرخه برای بسیاری از دانشآموزان تنها وسیله رفتوآمد به مدرسه است، حتی یک پارکینگ ساده هم پیدا نمیشود. در منطقه ۱۷، هنرستانیها با دوچرخه به کلاس میرسند اما جایی برای گذاشتنش دوچرخه ندارند. اهالی از مسئولان درخواست نصب دوچرخه بند دارند و طرحهای دوچرخهدوستی.
رکنا، بررسی دادهها نشان میدهد: بحران آبی ایران از دهه ۴۰ آغاز شد و دهه ۵۰ و ۶۰ فرصتهایی برای مهار آن ایجاد شد. دهه ۷۰ و ۸۰ با پربارشهای مقطعی باعث خوشبینیهای کاذب شد، اما عدم برنامهریزی برای ذخیرهسازی و مدیریت منابع، بحران را تشدید کرد. دهه ۹۰ و ۱۴۰۰، با روند مستمر کاهش بارشها، نشان دادند که کشور عملاً وارد یک بحران ساختاری شده است.
رکنا، در کوچهها و خیابانهای تهران، کنار دیوارهای نمزده و جدولهای ترکخورده، ماشینهایی ایستادهاند که سالهاست خاموش ماندهاند. گرد و غبار رویشان نشسته، چرخهایشان در آسفالت فرو رفته و هیچکس نمیپرسد صاحبشان کجاست. این خودروهای خاکگرفته، تنها لاشههای آهنی نیستند؛ آنها نشانهای از شهریاند که در شتاب بیپایان خود، حتی از یاد برده چگونه باید توقف کند و به فراموششدگانش نگاه کند.