ایران وسط کم‌آبی مطلق/  بحران آب وارد مرحله تصمیم‌های سخت شده است / دیگر فرصتی برای خطاهای مدیریتی نیست
تبلیغات

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، بارندگی «صفر مطلق» در ۳۱ استان و خالی بودن ۶۷ درصد مخازن سدهای کشور تصویری روشن از وضعیت آب در ایران ترسیم می‌کند؛ تصویری که با آمار رسمی وزارت نیرو تأیید می‌شود و نشان می‌دهد کشور از مرحله هشدار عبور کرده و وارد فاز کم‌آبی مطلق شده است. در این وضعیت، امید بستن به بارش‌های فصلی دیگر نه سیاست مدیریت منابع آب است و نه برنامه‌ریزی راهبردی؛ بیشتر شبیه قمار بر سر بقای آب شرب میلیون‌ها نفر است.

گزارش‌های رسمی می‌گویند اکنون بخش‌هایی از اصفهان، لرستان، چهارمحال‌وبختیاری، تهران، خوزستان، کرمانشاه و بوشهر بارندگی ثبت‌شده ندارند؛ شرایطی که حتی در دوره‌های خشکسالیِ شناخته‌شده نیز کمتر مشاهده شده بود. پرسش اصلی اینجاست که چرا با وجود دهه‌ها هشدار کارشناسان، ساختار تصمیم‌گیری در حوزه آب همچنان بر مبنای توسعه مصرف بنا شده است و نه حفاظت از منابع.

ابعاد اقتصادی بحران قابل چشم‌پوشی نیست. صنایع آب‌بری که در پهنه‌های خشک کشور مستقر شده‌اند، همچنان بدون هیچ محدودیت جدی فعالیت می‌کنند؛ از فولاد در اصفهان گرفته تا پتروشیمی در بوشهر و صنایع معدنی در کرمان. این صنایع سال‌هاست از آب یارانه‌ای و برداشت بی‌رویه از سفره‌های زیرزمینی تغذیه شده‌اند و اکنون خود به یکی از عوامل اصلی فرونشست زمین و نابودی ذخایر استراتژیک آب تبدیل شده‌اند. با این حال، هیچ تصمیم قاطعی برای توقف یا انتقال این صنایع دیده نمی‌شود.

در حوزه کشاورزی نیز الگوی کشت، بیش از آنکه بر مبنای ظرفیت اکولوژیک هر منطقه باشد، تحت تأثیر سود کوتاه‌مدت و فشارهای محلی است. نتیجه آنکه بخش بزرگی از آب تجدیدپذیر کشور برای محصولاتی مصرف می‌شود که ارزش افزوده اندکی دارند و انتقال آن‌ها به بازار، در عمل صادرات آب پنهان محسوب می‌شود. این شکل از سیاست‌گذاری نه‌تنها بحران را تشدید کرده، بلکه شکاف میان منابع طبیعی و نیازهای اقتصادی را به نقطه غیرقابل بازگشت نزدیک کرده است.

از سوی دیگر، تبعات اجتماعی کم‌آبی به‌سرعت در حال نمایان شدن است. افت شدید کیفیت آب شرب، کاهش فشار نشانه‌هایی است که معمولاً در مراحل پیش از بحران‌های گسترده شهری دیده می‌شود. کارشناسان بارها هشدار داده‌اند که تنش آبی می‌تواند به یکی از محرک‌های اصلی مهاجرت داخلی، جابه‌جایی جمعیت و نابرابری بیشتر بین مناطق تبدیل شود.

در چنین شرایطی، اینکه گفته شود «مردم باید مصرف را مدیریت کنند» بیش از آنکه سیاست باشد، انتقال بار بحران به طبقات مصرف‌کننده است؛ بحران اما در سطح سیاست‌گذاری ایجاد شده است، نه در رفتار خانوارها. مدیریت مصرف ضرورت دارد، اما راه‌حل اصلی نیست. آنچه اکنون بیش از هر چیز نیاز است، تصمیم‌های سخت و ساختاری است. توقف فوری صنایع آب‌بر در مناطق بحرانی، اصلاح جدی و فوری الگوی کشت، و ایجاد یک نظام یکپارچه برای مدیریت حوضه‌های آبریز که بتواند تصمیم‌ها را از سطح محلی و بخشی به سطح ملی و بین‌حوضه‌ای منتقل کند.

ایران در نقطه‌ای ایستاده که منابع آب تجدیدپذیرش دیگر توان تحمل خطاهای مدیریتی را ندارد. کم‌آبی امروز حاصل بارش کم نیست؛ حاصل سال‌ها بی‌توجهی به ظرفیت سرزمین، توسعه ناهماهنگ و سیاست‌گذاری‌هایی است که آب را منبعی بی‌پایان فرض کردند. اگر ساختار مدیریت آب اصلاح نشود، بحران نه‌تنها پابرجا خواهد ماند، بلکه به یکی از مهم‌ترین تهدیدهای اقتصادی و اجتماعی کشور تبدیل خواهد شد.

 

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی