از اوت تا اکتبر ۲۰۲۵، سیندیرگی در بالیکسیر غربی ترکیه دو زلزله شدید ۶.۱ ریشتری و بیش از ۱۲ هزار پسلرزه تجربه کرد که باعث فرو ریختن ساختمانها، زخمی شدن دهها نفر و آسیب گسترده به زیرساختها شد. استاد زمین شناسی ایرانی هشدار میدهد که این رویدادها باعث تغییر توزیع تنش در گسلهای اطراف شده و خطر وقوع زلزله بزرگتر در آینده نزدیک را افزایش دادهاند. سامانه گسل منطقه، که تحت کشش ناشی از حرکت ورقه آفریقا است، هماکنون در شرایط بسیار فعال و هشداردهنده قرار دارد و شهرهای پرجمعیت مانند بورسا و استانبول را نیز تحت تأثیر بالقوه قرار میدهد.
رکنا، ظرف یکسال، ظرفیت نیروگاههای تجدیدپذیر ایران دو برابر شده است؛ رشدی که بخش عمدهاش از دل بیابانها و صفحات درخشان نیروگاههای خورشیدی بیرون آمده. آمارها از رشد ۵۸ درصدی ظرفیت منصوبه و جهش ۸۶ درصدی تولید برق خورشیدی حکایت دارد؛ اما پرسش اینجاست که آیا این «انفجار خورشیدی» میتواند به تداومی پایدار در سبد انرژی کشور تبدیل شود؟
پاییز امسال، وقتی باران حتی برای چند روز هم به تهران نبارید، دوباره یادمان آورد که کشور در یک بحران آبی تاریخی گرفتار شده است. ششمین سال خشکسالی متوالی ایران، شدیدترین در نیم قرن گذشته، نه تنها کشاورزی و صنایع را زمینگیر کرده، بلکه زندگی روزمره مردم را در شهر و روستا تهدید میکند؛ اما مسئولان دولتی همچنان به گزارشهای نمایشی و وعدههای بیعمل اکتفا کردهاند. اگر تصمیمات جدی گرفته نشود، ایران به سوی یک فاجعه زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی پیش میرود که پیامدهای آن تا دههها گریبانگیر مردم خواهد بود.
کارشناس حوزه کار و اشتغال هشدار داد که کشور با بحران اقتصادی و اجتماعی جدی روبهروست؛ سازمانهای حمایتی، بهویژه سازمان تأمین اجتماعی، با کسری بودجه و فروپاشی زیرساختها مواجهاند و بیش از نیمی از جمعیت کشور تحت تأثیر این بحران قرار گرفتهاند. اگر دولت نتواند منابع اقتصادی را متمرکز و عادلانه مدیریت کند، حتی امکان افزایش حقوقها برای سال آینده وجود نخواهد داشت و خطر فروپاشی ساختارهای مالی و اجتماعی، نزدیکتر از همیشه است.
دکتر مهدی زارع هشدار میدهد: تهران روی پهنهای زمینشناختی ساخته شده که جنوب و دشتهای مرکزی آن، به دلیل خاک نرم و اشباع، هر زلزلهای را ۲ تا ۱۰ برابر تشدید میکنند. فرو ریختن ساختمانها، شکست خطوط آب و گاز، روانگرایی خاک، نشت زباله و مواد شیمیایی و فرونشست شدید زمین، تهران را در معرض فاجعهای زیستمحیطی و انسانی بیسابقه قرار داده است.
کارتن خواب ها همه معتاد نبودند یا نیستند.در میان بوقهای بیوقفه و شلوغی خیابانهای شهرهای ایران، گروهی از انسانها زندگی میکنند که هیچ کس صدای آنها را نمیشنود. زنانی که از خشونت خانه فرار کردهاند، نوجوانانی که تحقیر و تهدید را پشت سر گذاشتهاند و مردانی که به دنبال آرامش از تنشهای خانوادگی هستند، شبها را روی کارتنها و زیر پلها میگذرانند. اینها معتاد نیستند؛ آنها قربانی فقر، خشونت و بحران مسکناند و هر روز در دل خیابان با تهدیدهای جسمی و روانی دست و پنجه نرم میکنند.
اظهارات هشداردهنده دکتر محمد رئیسزاده درباره پزشکبلاگرها و تبلیغات اغواگرانه در شبکههای اجتماعی، با واقعیت قانونی در تضاد آشکار است. قانون اساسی صراحت دارد که هیچ نهادی نمیتواند آزادیهای فردی و حقوق قانونی پزشکان را بدون حکم مشخص محدود کند. این سؤال کلیدی همچنان بیپاسخ مانده است: رئیس سازمان نظام پزشکی بر اساس کدام ماده قانونی میتواند فعالیت پزشک بلاگر را محدود یا رد کند؟ نتیجه، سردرگمی جامعه پزشکی است.
سکوت کارخانهها و خطوط تولید متوقف امروز روایتگر زندگی میلیونها کارگری است که زیر فشار رکود تورمی و تورم روزافزون به سختی نفس میکشند. خانههای کوچک و فرسوده، حقوقهای عقبافتاده و کاهش تقاضا برای کار، خانوادهها را در تنگنا قرار داده و هشدارهای اقتصاددانان درباره موج گسترده بیکاری در کشور را به واقعیتی تلخ تبدیل کرده است.
کارگران ایران سالهاست با وعده «حق مسکن» سرکار رفتهاند؛ مبلغی ثابت و ناکافی که حتی اگر دو برابر شود، باز هم توان خرید یا اجاره یک واحد کوچک در شهرهای بزرگ را ندارد. سمیه گلپور، رئیس انجمن صنفی کارگران، میگوید این وضعیت نماد ناکارآمدی سیاستهای حمایتی و فاجعهای پنهان در معیشت میلیونها کارگر است. از اجارههای سرسامآور تا سکونت در حاشیه شهرها، بحران مسکن کارگران، بیشتر از هر چیز، صدای اعتراض جامعه کارگری را بلند کرده است.
در خوزستان، آلودگی هوا دیگر خبر نیست؛ یک تقویم سالانه است. هر زمستان و بهار، شاخصهای قرمز و نارنجی منتشر میشوند، چند مقام «هشدار» میدهند، رسانهها دو روزی مینویسند و بعد همه چیز دوباره به سکوت میرود؛ جز سرفههای مردم که هرگز خاموش نمیشود.