ایران امروز با بحرانی خاموش در حوزه سلامت روبهروست. به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر تنها ۶۲ پزشک متخصص وجود دارد، در حالی که در کشورهای اروپایی این رقم بین ۲۵۰ تا ۳۵۰ و در کشورهای منطقه ۱۴۳ نفر است. توزیع ناعادلانه پزشکان و موج مهاجرت متخصصان حیاتی، جان میلیونها بیمار از کودکان تا بیماران قلبی را در خطر قرار داده و نظام سلامت کشور را به آستانه فروپاشی رسانده است.
رکنا، در حالی که خیابانهای پایتخت و کلانشهرها از مطبهای پرانرژی پزشکان و بیمارستانهای مجهز لبریز است، بسیاری از شهرستانهای کوچک ایران با بحران کمبود پزشک دستوپنجه نرم میکنند؛ بحرانی خاموش که هر روز جان و زندگی هزاران نفر را تهدید میکند. مردم مجبورند برای سادهترین مراقبتهای پزشکی کیلومترها مسیر طی کنند و هزینههای سنگین درمان را بر دوش بکشند، در حالی که عدالت در دسترسی به سلامت همچنان به یک رویای دوردست بدل شده است.
رکنا، نظام سلامت ایران در میانه بحرانی پنهان اما تعیینکننده قرار دارد: تعرفههای پزشکی. موضوعی که در ظاهر فنی و عددی است، اما در واقع ریشه در مسائل عمیق اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی دارد. پزشکان، سالهاست که از «غیرواقعی بودن تعرفهها» سخن میگویند؛ مردمی که با تورم و فشار معیشتی دستوپنجه نرم میکنند، افزایش تعرفهها را بهمثابه تهدیدی مستقیم علیه «حق سلامت» خود میدانند. نتیجه، یک تقابل دائمی میان دو سوی ماجراست: پزشکان و مردم.
رکنا، در بیمارستانهای آموزشی ایران، شب و روز تفاوتی ندارد؛ رزیدنتها با روپوشهای سفید و چشمانی خسته، مدام میان اورژانس، بخش و اتاق عمل در رفتوآمدند. این پزشکان جوان، که ستون فقرات نظام درمانی محسوب میشوند، زیر فشار کاری فراتر از استانداردهای جهانی، دستمزدی کمتر از خط فقر و فقدان هرگونه حمایت روانی، در معرض فرسودگی شغلی شدید قرار گرفتهاند. شواهد حاکی از افزایش افسردگی، اضطراب، تمایل به مهاجرت و حتی خودکشی در میان آنان است؛ بحرانی خاموش که نهتنها سلامت فردی رزیدنتها، بلکه کیفیت خدمات درمانی و آینده کل نظام سلامت کشور را تهدید میکند.
تصاویر اخیر از خروج دود و بخار سفید از دهانه قله دماوند، بار دیگر پرسشهایی درباره وضعیت این آتشفشان تاریخی برانگیخته است. دکتر مهدی زارع، استاد زمینشناسی، در گفتوگو با رکنا تأکید میکند که دماوند همچنان یک سیستم آتشفشانی فعال است، اما شواهد کنونی نشان نمیدهد که در آستانه فوران یا انفجار قرار داشته باشد.
رکنا؛افزایش ۴۵ درصدی حداقل دستمزد در ابتدای سال ۱۴۰۴ تنها چند ماه دوام آورد؛ حالا در مرداد، کارگر ایرانی میبیند با حقوق ۱۰ میلیون تومانیاش فقط میتواند اجاره نصف یک خانه، یا چند کیسه برنج، یا نهایتاً ۵۵ سطل ماست بخرد. سفرهها کوچک شدهاند، تورم هفتگی شده و مردم ریز به ریز فقیرتر.
رکنا، یک هفته است که شیرین درویشی، مادر ۶۹ ساله مبتلا به آلزایمر، در تهران و کرج گم شده و هیچ نهادی برای یافتنش اقدام جدی نکرده است. خانواده شبانهروز در خیابانها، کلانتریها و بیمارستانها جستجو کردهاند، اما جز وعدههای کاغذی و کم توجهی دستگاهها چیزی نصیبشان نشده؛ گم شدن این مادر، تصویری روشن از جامعه ای است که دارد وارد برهه پیری جمعیت می شود اما دچار رهاشدگی سالمندان و خانوادههایی است که در غیاب ساختارهای حمایتی، تنها و فرسوده می مانند.
رکنا: پلمب انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران توسط شهرداری و واکنش افشین امیرشاهی رئیس سابق انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران که این عمل را اقدامی شائبهبرانگیز و در تضاد با نیاز جامعه به نهادهای مدنی دانست و تاکید داشت: این تصمیم درست در زمانی اتخاذ شد که کشور روزهای پرالتهاب جنگ ۱۲ روزه را پشت سر گذاشته بود؛ روزهایی که جامعه بیش از هر زمان دیگر به نهادهای مدنی برای بازسازی، تقویت اعتماد اجتماعی و ایجاد همدلی نیاز داشت. حذف انجمن صنفی در چنین شرایطی، برخلاف یک ضرورت تاریخی و اجتماعی آشکار است.
یک پژوهشگر اجتماعی هشدار داد: خلأ نظارت بر سامانههای حملونقل اینترنتی، بستر وقوع جنایات است.
میلیونها ایرانی شنبه را در تعطیلی خطرناک می گذرانند. وقتی دولت «مدیریت انرژی برق» را بهانه توقف چرخه اقتصادی میکند.