رکنا، افسردگی دیگر یک درد شخصی نیست؛ زخم عمیقیست که از دل بحران اقتصادی، فرسودگی اجتماعی، و بیعملی نهادهای مسئول سرباز کرده است. در حالیکه یکسوم مردم ایران از اختلالات روانی رنج میبرند، خدمات رواندرمانی گران، مشاوران مدارس غایب، بودجهها نامرئی، و قوانین خاکخوردهاند. زنانی که در سکوت فرو میریزند، مردانی که از ترس قضاوت لب نمیگشایند، و کودکانی که هنوز زبان دردشان را نیاموختهاند، قربانیان خاموش سیستمی هستند که هنوز «افسردگی» را یک مشکل شخصی میداند، نه یک فوریت اجتماعی.
رکنا، در دل سیستان و بلوچستان، جایی که نه برق و نه آب شرب در دسترس است، یک راهحل ساده به چشم میخورد: پنلهای خورشیدی که میتوانند همزمان مشکلات برق و آب مردم روستا را حل کنند.
حادثهای تلخ در معدن دامغان رقم خورد؛ ۷ نفر از جمله مالک معدن و برادرزادهاش در پی وقوع گازگرفتگی جان خود را از دست دادند. امدادگران هلال احمر با حضور در محل، عملیات جستوجو و انتقال پیکرها را انجام دادند و تأکید کردند که تا تأمین کامل ایمنی، در محل حادثه باقی خواهند ماند.
در پی وقوع حادثهای مرگبار در یکی از معادن دامغان، ۷ کارگر جان خود را از دست دادند. سخنگوی جمعیت هلال احمر از اعزام فوری تیمهای امدادی به محل حادثه و تأیید علت مرگ بر اثر گازگرفتگی خبر داد.
باز هم معدن، باز هم مرگ، باز هم وعدههایی که حتی تا درِ گور هم نرسیدند. درحالیکه هنوز داغ ۵۱ کارگر جانباخته در طبس تازه است، حالا دامغان هفت خانواده دیگر را به عزای معدن نشاند. چه شد آنهمه طرح تحقیق و تفحص، آن «دستورات فوری»؟
نقش برجستهی شاپور اول در داراب، یکی از مهمترین آثار ساسانی، در حالی از بیتوجهی رنج میبرد که نه اثری از حفاظت ساختاری هست، نه نشانی از میراث فرهنگی. در این خلا، سه مرد با طناب و تعهد، برای نجات تاریخ به میدان آمدهاند. سؤال اینجاست: چرا همیشه مردم باید وظیفه دولت را انجام دهند؟
در حالی که مازندران با اتکا به گردشگری مردمی و انتقال تدریجی فرهنگ توسعه توانسته به یکی از قطبهای سرمایهگذاری در شمال کشور بدل شود، چابهار با وجود ظرفیتهای بینظیر طبیعی و موقعیت استراتژیک همچنان در فقر و محرومیت باقی مانده است. مرتضی کیارسی، پژوهشگر اجتماعی، با نقد سیاستهای ناکارآمد دولتها، راه نجات این منطقه را نه در تصمیمات بالا به پایین، بلکه در ایجاد زیرساخت برای حضور مردم و گردشگران میداند.
زبالهریختن یکی از مشکلات زیستمحیطی جدی در ایران است که نه تنها به تخریب منابع طبیعی میانجامد، بلکه سلامت عمومی را نیز تهدید میکند. در این میان، رسانه ملی، بهویژه صدا و سیما، میتواند با برنامهریزیهای فرهنگی و آموزشی مؤثر، نقش کلیدی در تغییر رفتارهای اجتماعی و کاهش این معضل ایفا کند.
بحران آب در ایران نه ناشی از کمبود باران است، نه ضعف تکنولوژی؛ مسأله، سوءمدیریت است که منابع آبی میلیونساله را فدا کردهاست. آبیاری تحت فشار، که بهعنوان "نجاتدهنده" معرفی میشود، در عمل فقط ظاهر بحران را بزک میکند.راهکار حل بحران آب، نه در یک تکنولوژی خاص، بلکه در یک بسته کامل از اصلاحات ساختاری، کشاورزی گلخانهای، کاهش سطح زیر کشت پرآببر، تقویت کشت دیم، مدیریت منابع آب و مبارزه واقعی با فساد است.
رکنا، در روستای گیران سیستان و بلوچستان، جایی که ۳۰۰ خانواده به زندگی سخت در دل کوهها ادامه می دهند، بحران آب به یکی از هولناکترین تهدیدها تبدیل شده است. از چاههای خشکیده گرفته تا منابع آبی که دیگر به کار نمیآید، این روستا در حالی دست به گریبان مشکلات بهداشتی و بیماریهای خطرناک است که زنان و دختران مجبورند برای تأمین آب شرب، مسافتهای طولانی و طاقتفرسا را طی کنند. شرایط زندگی در این روستا، هر روز بیشتر از قبل سخت تر می شود.