رکنا، ویدیویی تکاندهنده از نقطه صفر مرزی میلک در شهرستان هیرمند نشاندهندهی دو دختر بچه بلوچ است که با دبههای بنزین در بازارچه مرزی، بهجای بازی و تحصیل، به کولبری سوخت مشغولند. این تصویر غمانگیز، نمادی از فقر و بحران اجتماعی در سیستان و بلوچستان است که کودکان را به بخشی از اقتصاد سیاه و غیرقانونی فروش بنزین تبدیل کرده است.
دنیای امروز بیش از هر زمان دیگری درگیر بحرانهای اجتماعی و اقتصادی است، اما راهحل چیست؟ آیا وقت آن نرسیده که از فردگرایی افراطی دست برداریم و به سمت همبستگی و مسئولیت اجتماعی حرکت کنیم؟
رکنا، تصاویر ماهوارهای پرده از فاجعهای خاموش برداشتهاند؛ نیمی از تالاب میانکاله خشک شده و تنها ۵۱.۳ درصد آن هنوز زیر آب است. این دریاچهی رو به زوال، ایستگاه بینالمللی حیات برای بیش از ۲۸ گونه پرنده مهاجر از سیبری تا جنوبگان است؛ اما حالا در آستانهی خفگی زیر سایهی دودکشهای پتروشیمی قرار دارد. از سال ۱۳۹۸ با افت سطح آب، بیش از ۵۰ هزار پرنده تلف شدهاند و امروز، توسعهی صنعتی ضربه نهایی را به قلب طبیعت ما میزند.
در حالیکه میلیاردها تومان بودجه صرف احیای دریاچه ارومیه شده، انسداد کامل زرینهرود – اصلیترین شریان حیاتی این پهنه آبی – آنهم بدون اعلام رسمی و مجوز شفاف، به بحرانی عمیقتر دامن زده است؛ بحرانی که نهفقط نماد محیطزیستی، بلکه هشدار یک فاجعه اجتماعی و انسانی را فریاد میزند.
خوزستان در گرمای 42 درجه سانتیگراد، با قطعی مکرر برق و قطع آب، در حال تبدیل شدن به یک فاجعه انسانی است. در شرایطی که مردم در بحران گرما و بیآبی دست و پنجه نرم میکنند.مدیریت ناکارآمد زیرساختها و کمبود برنامههای جامع برای تامین انرژی و منابع آب در این استان، باید به سرعت مورد بازنگری قرار گیرد. زمان آن رسیده که مسئولین به جای وعدههای توخالی، اقدامات اساسی و ملموس برای مردم انجام دهند.
در گذشته، برای حل مشکلات عاطفی یا خانوادگی، باید به مطب روانشناس میرفتی، زمان میگذاشتی و هزینه میپرداختی. اما امروز، کافی است وارد اینستاگرام شوی تا در کنار نور رینگلایت و لباسهای رنگارنگ، یک بلاگر به عنوان «روانشناس» نسخههای سطحی و گمراهکنندهای برای زندگی تو تجویز کند. این وضعیت نه تنها از سر نیاز مردم به مشاوره است، بلکه هشدار جدی برای بحرانهای عمیق روانی و اجتماعی جامعه است.
رکنا، خیابانهای شیبدار و پلکانی سنندج، هرچند منظرهای شاعرانه میسازند، اما زیر پوست شهر، زندگی مردمی جریان دارد که با کمترین امکانات روزگار میگذرانند. محلههایی فرسوده، جوانانی بیکار، و خانوادههایی که ماه ها در فقر معیشتی می مانند، واقعیتی است که در پس ظاهر آرام شهر پنهان شده است.
در حالی که تنها در عرض یک هفته چندین حادثه مرگبار در معادن ایران رخ داده، پرسش تلخ و آشنایی دوباره سر برمیآورد: تا چه زمانی جان کارگران باید تاوان سودجویی پیمانکاران، بیعملی وزارتخانهها و تکنولوژیهای خاکخوردهای را بدهد که دهههاست از رده خارج شدهاند؟ بحران ایمنی در معادن ایران دیگر نه یک هشدار، بلکه یک فاجعه مزمن است.
ساخت هتلی ۳۰ طبقه روی گسل شمال تهران، در حالی با مجوز رسمی پیش میرود که زلزله اخیر میانمار با قدرتی برابر ۷.۷ ریشتر نشان داد گسیختگیهای سطحی و انتشار امواج با سرعتی فراتر از صوت، چطور میتواند حتی فرودگاهی در ۵۰۰ متری گسل را در هم بکوبد. وقتی گسل ساگاینگ در شرق زمین چنین طغیان میکند، گسل فشاری شمال تهران چرا نکند؟ تفاوت در سازوکار زمینساختی، لزوماً تفاوت در فاجعهآفرینی را تضمین نمیکند.
فاطمه عزیزخانی کارشناس پژوهش های مجلس به رکنا گفت: در شرایط ابرتورم و رکود اقتصادی، زنان ایرانی به ویژه زنان متاهل در بازار کار با بحران مضاعفی مواجهاند. اگرچه زنان مجرد به طور نسبی در بازار کار حضور دارند، اما به محض ازدواج و فرزندآوری، نرخ مشارکت اقتصادی آنان به تنها یکپنجم کاهش مییابد. این تغییرات به وضوح نشاندهندهی فشار مضاعف اقتصادی است که زنان به ویژه در مشاغل غیررسمی و کمکیفیت تحمل میکنند.