رکنا، باز هم یک خبر کوتاه و تکراری اما تکاندهنده: مرگ کارگری دیگر زیر آوار بیکفایتی و بیتوجهی. امیر خسروی، کارگر معدن «شهید نیلچیان» در چهارمحال و بختیاری، قربانی تازهای شد از سلسله فجایعی که سالهاست در سکوت و بیعملی تکرار میشود. عباس قادریپور، کارشناس ایمنی معدن، در گفتوگویی بیپرده از تکنولوژی ۶۰ سال پیش، گازسنجهای زنگزده، تهویههای غیرفعال، و حذف رانتی مشاوران ایمنی پرده برمیدارد و هشدار میدهد: «معدن زغالسنگ تا وقتی با قانون و تکنولوژی بهروز نشود، نه محل کار، بلکه میدان مین است.»
در طول ۱۲۵ سال گذشته، جنگها و درگیریهای نظامی با بیش از ۱۳۰ تا ۲۳۰ میلیون قربانی، مرگبارتر از تمام زلزلهها، سونامیها، سیلها و خشکسالیهای ثبتشده در تاریخ بودهاند. بر پایه تحلیل دکتر مهدی زارع، استاد زمینشناسی، در همین بازه زمانی، سوانح طبیعی مجموعاً حدود ۹۵ میلیون قربانی داشتهاند، که بخش عمدهی آن ناشی از قحطیهاییست که خود نیز ریشه در جنگ، سرکوب و سوءمدیریت انسانی دارند. این آمار نشان میدهد فاجعهبارترین بحرانهای بشر، بیش از آنکه از دل طبیعت برخیزند، ساخته دست انسان بودهاند.
تهران دیگر زیر گردوغبار دفن نمیشود، در آن خفه میشود. تابستان ۱۴۰۴ هم مثل سالهای گذشته، نفس پایتخت را ذرات معلق بریدهاند، اما آنچه بیش از آلودگی هوا آزاردهنده است، شکل عجیب مدیریتیست: نهادهایی که باید برای مقابله با این بحران پیشقدم باشند، تنها تماشاگرند؛ هشدار میدهند، اما کاری نمیکنند. در حالی که سلامت مردم در گرو تصمیمهای فوری و اقدامهای واقعیست، گویا فقط یک کار بلد هستند: گفتن آنچه مردم پیش از آن با ریههایشان فهمیدهاند.
در حالی که سازمان حفاظت محیط زیست از مشاهده همزمان پنج یوز آسیایی در پارک ملی توران خبر داده، برخی کارشناسان احتمال دادهاند که این گروه ممکن است همان خانواده معروف «مهشاد» باشد؛ مادهی یوزی که سال گذشته همراه با چهار تولهاش ثبت شده بود. با وجود کیفیت پایین تصاویر و فاصله زیاد از محل رؤیت، این فرضیه که مهشاد و فرزندانش از زمستان گذشته تاکنون زنده ماندهاند، امید تازهای برای بقای یوز آسیایی در ایران ایجاد کرده است.
در کشوری که خشکسالی و آلودگی، نفس زمین و آسمان را بریدهاند، سازمان حفاظت محیطزیست به تماشا نشسته است. از یوز آسیایی تا فک خزری، از دریاچه ارومیه تا هورالعظیم، از جنگلهای در حال سوختن تا تالابهای بیجان، ایران زیستمحیطی در حال مرگ است. اما این نهادِ پرادعا، به جای کنشگری، تبدیل به دکور بیجان جلسات دولتی شده است. خانم شینا انصاری، مردم از شعار خستهاند؛ چرا سازمان شما فقط نگاه میکند؟
رکنا، تابستان پنجماهه شده در ایران و افزایش بیسابقه دما در کنار کاهش شدید منابع آب، کشور را به بحران ورشکستگی آبی کشانده است؛ بحرانی که با خشکسالی گسترده نیمی از سرزمین، کاهش ذخایر سدها و آبخوانها و بیتوجهی به مفهوم راهبردی «آب مجازی» در تولید و صادرات محصولات آببر، امنیت زیستی و اقتصادی ایران را بهشدت تهدید میکند و نیازمند بازنگری فوری در سیاستهای مدیریت منابع آب است.
در روزهایی که نقشه آلودگی هوای ایران به رنگ قرمز در آمده، استانهای غربی کشور با بحرانی بیسابقه در کیفیت هوا مواجهاند؛ بحرانی که شاخص آلودگی در برخی شهرها را به عدد ۵۰۰ رسانده، یعنی حداکثر میزان ممکن در استاندارد جهانی. قصرشیرین، سرپلذهاب، پاوه، کرمانشاه و اسلامآباد غرب عملاً در شرایطی قرار دارند که از نظر زیستی با مناطق جنگزدهی شیمیایی مقایسه میشوند.
رکنا، سه دهه وعده و برنامههای بیسرانجام، گیلان و مازندران را به محل دفن زنده زبالههای شهری و گردشگری تبدیل کرده است. سواحل خزر، رودخانههای آلوده، و جنگلهای مملو از شیرابه، سند ناتوانی سیستم پسماند و بیکفایتی نهادهای مسئول است. شمال دیگر مقصد گردشگری نیست؛ قربانی بیتدبیری است.
رکنا، با گذشت چندین روز از پایان «جنگ ۱۲ روزه» در منطقه، جزیره کیش هنوز در شوک فرو رفته است؛ پروازها لغو شدهاند، هتلها خالی ماندهاند، بازارها بیرمقاند و صدای تعطیلی کسبوکارها بلندتر از همیشه به گوش میرسد. در این شرایط سازمان منطقه آزاد کیش از تدوین و اجرای بستههایی حمایتی بهمنظور افزایش تابآوری کسبوکارهای محلی خبر داد.
رکنا، در روزی که قرار بود شکوه قله افسانهای دماوند گرامی داشته شود، آنچه بیش از هر چیز چشم را میزند، نه زیبایی و عظمت، که چهره زخمی است از بلندترین کوه ایران؛ قربانی بیقانونی، گردشگری افسارگسیخته، و بیتفاوتی نهادهای مسئول. دماوند، نماد استواری در شاهنامه، امروز در محاصره کوهنوردنماها و فروپاشی مدیریتی، نفسهایش تنگ شده است.