گفت‌ و گوی دانشجوی دانشگاه تبریز با داریوش فرضیایی (عمو پورنگ)
تبلیغات

به گزارش رکنا، فاطمه ناصری، دانشجوی دکتری برنامه‌ریزی درسی دانشگاه تبریز، گفت‌وگویی را با داریوش فرضیایی ( عمو پورنگ ) در فصلنامه دانشجویی رشدیه انجام داده است که در این گفت‌وگو درباره پیوند رسانه با تربیت کودک، چگونگی طراحی برنامه‌های کودکانه، چالش‌های آموزش در دوران بحران‌های انسانی و نقش والدین و معلمان سخن گفتیم. آنچه می‌خوانید، بازتاب صادقانه و ساده‌ی پاسخ‌های اوست.

شما سال‌ها با کودکان از طریق قاب تلویزیون ارتباط داشته اید از دید خودتان مهم ترین ویژگی یک محتوای تربیتی موفق برای کودک چیست؟

به نظر من اصل ماجرا «ارتباط» است. اگر ارتباط خوبی با کودک برقرار کنیم، می‌توانیم محتوای جذاب و مؤثر تولید کنیم. وقتی ارتباط شکل بگیرد، هم جذب مخاطب اتفاق می‌افتد و هم امکان ارائه‌ محتوای آموزنده فراهم می‌شود.

درباره ساخت محتوای دلنشین هم باید بگویم که محتوا باید بر پایه فرهنگ جامعه و تربیت خانوادگی ما شکل بگیرد. آنچه خودمان لمس و باور کرده‌ایم، همان را می‌توانیم با زبان کودکانه و در قالب برنامه کودک منتقل کنیم. اما همه‌چیز از ارتباط شروع می‌شود و این ارتباط هم تنها با «زبان کودک» برقرار می‌شود.

چطور در روند اجرای برنامه، میان سرگرمی و آموزش تعادل برقرار می‌کنید تا کودک هم لذت ببرد و هم یاد بگیرد؟ در فرایند طراحی و اجرای برنامه های کودک چگونه می توان میان دو قطب مهم سرگرمی و یادگیری تعادل برقرار کرد؟ آیا این دو در تضاد هستند؟!

این دو مقوله نه‌تنها در تضاد با یکدیگر نیستند، بلکه کاملاً همسو عمل می‌کنند. یکی از مهم‌ترین زمینه‌های یادگیری برای کودک، سرگرمی است؛ زیرا اگر کودک سرگرم نباشد، امکان یادگیری مؤثر برای او فراهم نمی‌شود. این سرگرمی نیز باید همراه با شور، نشاط و شادمانی باشد.

برای مثال، زمانی که قصد دارید به کودکی شمارش را آموزش دهید، می‌توانید این مفهوم را در قالب یک بازی ساده ارائه کنید؛ به این شکل که به هر انگشت دست، یک شخصیت اختصاص دهید و آن را به‌عنوان یک عنصر جذاب به کودک معرفی کنید. سپس با کنار هم قرار دادن این انگشت‌ها به او نشان دهید که، برای نمونه، پنج انگشت کنار هم برابر است با عدد پنج، و دو دست کامل برابر با عدد 10.

این شیوه هم سرگرم‌کننده است و هم آموزنده و نشان می‌دهد که در برنامه‌های کودک، سرگرمی و آموزش نه‌تنها مقابل یکدیگر نیستند، بلکه به‌طور طبیعی و هم‌زمان پیش می‌روند.

آیا تا به حال از متخصصان علوم تربیتی یا روانشناسان کودک برای طراحی بخش های برنامه تان کمک گرفته اید؟ چقدر این همکاری ها را مؤثر می دانید؟

بله، در طول فعالیت حرفه‌ای‌ام همواره از مشورت متخصصان استفاده کرده‌ام. بسیاری از روان‌شناسان مشاور برنامه بودند و به همین دلیل بازخورد برنامه‌ها بسیار مثبت بود و من با افتخار می‌گویم که محتوا، شخصیت‌ها، گفتارها و حتی ترانه‌ها با نگاه روان‌شناسی و کاملاً علمی طراحی ‌شدند و از همه همکارانم مخصوصاً روان‌شناسان سپاسگزارم.

با توجه به تغییرات نسلی و دیجیتالی شدن دنیای کودکان چه تحولاتی در سبک اجرای خود یا ساختار برنامه تان دارید؟

با توجه به تغییرات سبک زندگی کودکان امروز و غلبۀ فضای دیجیتال، ناگزیر بازنگری‌هایی در شیوه اجرا، ساختار برنامه و حتی نوع ارتباط با کودکان لازم بود. همان‌گونه که می‌دانید، ما در برنامه‌هایمان بارها به موضوع فضای مجازی پرداخته‌ایم؛ از اینکه کودکان چگونه باید با این فضا ارتباط برقرار کنند تا اینکه میزان استفاده‌شان چگونه کنترل شود. طبیعی است که اجرای من نیز از این تحولات تأثیر می‌گیرد.

بخش زیادی از موضوعاتی که در برنامه‌های کودک مطرح کرده‌ایم، مستقیماً به مسائل روز و سبک زندگی جدید کودکان مربوط بوده است. تلاش ما این بوده که میان زندگی مدرن امروز و عناصر اصیل گذشته پیوند و آشتی برقرار کنیم؛ زیرا معتقدم با وجود همه پیشرفت‌ها و تحولات تکنولوژیک، همچنان به گذشته خود بدهکاریم و ریشه‌هایمان اهمیت دارد. بنابراین همواره سعی کرده‌ایم ترکیبی از زندگی سنتی و مدرن را در محتوا و ساختار برنامه‌ها ارائه کنیم.

نمونه مشخص این رویکرد، برنامه « محله گل و بلبل » است که در آن هم به فضای مجازی پرداخته شد و هم سبک زندگی امروزین مورد توجه قرار گرفت؛ حتی طراحی صحنه و دکور برنامه نیز تلفیقی از عناصر نو و قدیمی بود. در نحوۀ اجرا نیز تفاوت‌هایی ایجاد کردم؛ اجراهایی متفاوت از گذشته و منطبق با نیازهای کودک امروز

اکنون نیز بیشتر در قالب بازیگری کودک تجربه‌های جدیدی را دنبال می‌کنم و مسیر فعالیتم در این حوزه همچنان با تحول همراه است.

کدام مهارت های کلیدی مثل خود کنترلی، حل مسئله و همدلی را بیشتر در اولویت تربیتی محتوای کودک می دانید و چرا؟

از نظر من «مسئولیت‌پذیری» زیربنای همه این مهارت‌ها است. وقتی کودک مسئولیت را بپذیرد و باور کند که مسئول است، به‌دنبال آن خلاقیت، همدلی و حل مسئله هم شکل می‌گیرد. اگر مسئولیت‌پذیری از سن کم در کودک نهادینه شود، بسیاری از رفتارهای درست به‌طور طبیعی در او بروز می‌کند.

چه تجربه یا بازخوردی از مخاطبان کودک یا خانواده‌ها داشتید که نگاهتان را نسبت به تربیت کودکان تغییر داده باشد؟

من نمی‌خواهم تعریف کنم، اما احساس می‌کنم «عمو پورنگ» مجموعه‌ای از آموزش و سرگرمی است که همچنان مورد پذیرش است. فرمول کار من ساده است و به فرهنگ ایرانی تکیه دارد. همین سادگی باعث شده محتوای برنامه در ذهن بماند. بنابراین نیازی به تغییر نگرش نمی‌بینم؛ چون مخاطب همین نوع ارتباط را پذیرفته و دوست دارد.

نقش والدین را در اثرگذاری برنامه های کودک چگونه می بینید؟ آیا رسانه می تواند به آموزش غیر مستقیم والدگری هم کمک کند؟

قطعاً نقش والدین در این فرآیند بسیار پررنگ است، زیرا آنها مکمل برنامه‌های کودک به شمار می‌روند و در حقیقت می‌توان گفت والدین همکاران ما در مسیر تربیت کودک هستند. از نگاه من، حتی ضروری‌تر است که پدر و مادرها نیز برنامه‌های کودک را تماشا کنند؛ چراکه باید بپذیریم بسیاری از ما در دوران کودکی، آموزش‌های فرهنگی و تربیتی منسجمی دریافت نکرده‌ایم و بخشی از رفتارهای امروز کودکان بازتاب همین کاستی‌هاست.

به همین دلیل معتقدم والدین باید در کنار فرزندان خود بیننده برنامه‌های کودک باشند، در این مسیر بازنگری کنند، برخی عادت‌ها و باورهای قدیمی را کنار بگذارند و تلاش کنند خودشان نیز به‌روز باشند. یکی از راه‌های مؤثر برای به‌روز ماندن والدین، همراهی با فرزندان در تماشای برنامه‌های کودک است؛ زیرا هم می‌توانند از محتوای آموزشی بهره ببرند و هم موارد نادرست یا قابل اصلاح را شناسایی و بررسی کنند. هیچ‌کس بی‌خطا نیست و ما نیز ادعای کامل‌بودن نداریم.

در مجموع، ما تولیدکنندگان محتوا در حوزه کودک و والدین در کنار یکدیگر تکمیل‌کننده یک چرخه تربیتی هستیم؛ نقشی دوگانه داریم. در حالی که نقش‌آفرینی می‌کنیم، باید نقش‌پذیر نیز باشیم و از یکدیگر بیاموزیم.

در طول سال های فعالیت با چه چالش هایی در زمینه حفظ سلامت روانی و هیجانی کودک در محتوای رسانه ای مواجه بودید؟

در حوزه برنامه‌سازی کودک، حفظ سلامت روانی و هیجانی کودکان یکی از دغدغه‌های اساسی است. ما همواره تلاش کرده‌ایم تا محتوای برنامه‌ها از منظر روانی آسیب‌زا نباشد و فضایی امن، آرام و مناسب برای کودک فراهم شود. هیجان بخشی طبیعی و جدایی‌ناپذیر از زندگی کودکان است؛ اما این هیجان باید سالم و سازنده باشد، نه هیجان‌های کاذب یا مصنوعی.

در طول سال‌ها، همه فعالیت‌های من—شامل شعرخوانی، نام بردن کودکان و اجرای برنامه‌های فانتزی—با هدف ایجاد هیجانی مثبت و قابل لمس برای کودک طراحی شده‌اند. این هیجانات با زندگی روزمره و دنیای کودکانه او همخوانی دارد و باعث ایجاد شادمانی واقعی و انرژی مثبت در کودک می‌شود، بدون اینکه به او آسیبی وارد کند.

من شخصاً هیجان‌های کاذب را نمی‌پذیرم؛ این نوع هیجانات را بیشتر در برخی برنامه‌های موجود امروز می‌توان مشاهده کرد. در برنامه‌های من، شادی و هیجان به زبان کودک و در قالبی طبیعی و متناسب با دنیای او منتقل می‌شود، به گونه‌ای که نه تنها آسیب‌زا نیست، بلکه تجربه‌ای لذت‌بخش و آموزنده برای کودکان فراهم می‌کند.

اگر امکان طراحی یک برنامه تلویزیونی کاملاً جدید بر اساس یافته های جدید علوم تربیتی داشتید، چه عناصری را حتماً در آن می‌گنجاندید؟

خوش‌بینی، خودشناسی، خودباوری، اعتمادبه‌نفس، عشق به وطن، دوست داشتن خود، احترام به خود، کنار آمدن با سختی‌ها و درک مشکلات، حورهای اصلی‌ام برای تولید برنامه ای جدید است. البته خیلی از این موارد را در برنامه‌هایم به‌صورت زیرپوستی داشتیم؛ اما در برنامه جدید تأکید بیشتری روی آنها می‌گذاشتم.

چه پیام و توصیه ای برای دانشجویان و پژوهشگران علوم تربیتی به ویژه آنهایی که به عنوان طراحان کتب درسی ابتدایی و همراهان کودک در مدارس فعالیت می کنند، دارید؟ کسانی که می توان گفت مسئولیت تولید محتوای آموزشی برای نسل های آینده را عهده دار هستند.

من هرگز به دنبال نصیحت صرف نیستم؛ پیام من در قالب تجربه‌ای که کسب کرده‌ام این است که پیام‌ها و محتوا باید هم برای کودک قابل فهم باشد و هم برای او جذاب و دوست‌داشتنی. نباید آموزش را پیچیده کنیم؛ بلکه باید با زبان کودک طراحی و ارائه شود.

این امر در همه بخش‌ها—چه گرافیک، چه محتوا و اجرا—باید رعایت شود، البته بدون اغراق یا بزرگ‌نمایی غیرضروری.

چرا بعضی مفاهیم ساده دوران کودکی ما در ذهنمان باقی ماند؟ به دلیل سادگی و قابل فهم بودن آنها. مثال ساده‌ای می‌زنم: «آن مرد انار دارد»، «آن مرد با اسب آمد»، یا «آن مرد با دست و داس آمد». این جملات ساده، در عین سادگی، به‌طور طبیعی در ذهن ما تثبیت شدند. حتی بسیاری از فرمول‌های ریاضی را که در کودکی یاد گرفته‌ایم، به راحتی به خاطر می‌آوریم.

اما در مجموعه‌های جدید مانند «آرزوهای چپکی» که تهیه کرده‌ام، تلاش شده است تا مفاهیم ریاضی و علوم به شیوه‌ای جذاب و شیرین ارائه شود، زیرا بسیاری از کودکان نسبت به این دروس احساس ترس یا دافعه دارند.

کسانی که در حوزه آموزش و تولید محتوای کودک فعالیت می‌کنند، به‌ویژه در بخش آموزش کتاب‌های درسی، باید توجه داشته باشند که محتوا مطابق با استانداردهای فرهنگی کشور و واقعیت‌های جامعه طراحی شود. آموزش زمانی مؤثر خواهد بود که خود طراحان هم آن را باور داشته باشند و آموزش دیده باشند؛ صرفاً نوشتن شعار و متن کافی نیست.

بسیاری افراد فراموش می‌کنند که این کتاب‌ها برای کودکان نوشته می‌شوند، نه برای بزرگسالان. بنابراین لازم است دقت فراوانی در طراحی و تولید محتوای کودک، به ویژه کتاب‌های درسی، به کار گرفته شود تا آموزش هم مؤثر و هم جذاب باشد.

و سوال آخر، با توجه به جنگ اخیر چه توصیه‌ای برای معلمان دارید؟

می‌توان گفت معلمان باید در کلاس درس نقش والدین در خانه را ایفا کنند؛ به‌عبارت دیگر، محیطی امن و آرام برای کودکان ایجاد کنند، با آنها صحبت کنند و ذهنشان را از اضطراب‌ها و دغدغه‌های بیرونی، از جمله وقایع جنگ، دور نگه دارند. معلمان می‌توانند کودکان را به فعالیت‌های خلاقانه و سرگرم‌کننده مانند نقاشی، بازی‌های کوچک یا دیگر تفریحات مناسب در خانه دعوت کنند، تا ذهن آنها درگیر وقایع تلخ نشود.

کودکان معمولاً معلمان را پس از والدین، به‌عنوان پناهگاه دوم خود در نظر می‌گیرند، بنابراین مسئولیت معلمان در این زمینه بسیار سنگین‌تر است. درباره اضطراب و ترس نیز نباید مستقیماً صحبت کرد؛ بلکه باید به کودکان حس قدرت، شجاعت و توانمندی داد. آنها باید درک کنند که وقایع منفی در جهان رخ می‌دهد، اما با شجاعت، اقتدار و درایت می‌توان از آنها عبور کرد.

این اقدام، بهترین راهکار در شرایط حساس است و نگاه مهربانانه و دلسوزانه معلمان می‌تواند نقش بسیار مؤثری در ایجاد احساس امنیت و آرامش در کودکان داشته باشد؛ کودکان در کنار معلم خود احساس ایمنی می‌کنند، به سخنان او توجه می‌کنند و آنها را باور خواهند کرد.

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی