رکنا، بررسی دادهها نشان میدهد: بحران آبی ایران از دهه ۴۰ آغاز شد و دهه ۵۰ و ۶۰ فرصتهایی برای مهار آن ایجاد شد. دهه ۷۰ و ۸۰ با پربارشهای مقطعی باعث خوشبینیهای کاذب شد، اما عدم برنامهریزی برای ذخیرهسازی و مدیریت منابع، بحران را تشدید کرد. دهه ۹۰ و ۱۴۰۰، با روند مستمر کاهش بارشها، نشان دادند که کشور عملاً وارد یک بحران ساختاری شده است.
رکنا، در کوچهها و خیابانهای تهران، کنار دیوارهای نمزده و جدولهای ترکخورده، ماشینهایی ایستادهاند که سالهاست خاموش ماندهاند. گرد و غبار رویشان نشسته، چرخهایشان در آسفالت فرو رفته و هیچکس نمیپرسد صاحبشان کجاست. این خودروهای خاکگرفته، تنها لاشههای آهنی نیستند؛ آنها نشانهای از شهریاند که در شتاب بیپایان خود، حتی از یاد برده چگونه باید توقف کند و به فراموششدگانش نگاه کند.
رکنا، در حالی که کل خاورمیانه حدود ۴۰۰ هزار چاه آب دارد، ایران بهتنهایی بیش از یک میلیون چاه حفر کرده و نیمی از آنها هم غیرمجازند؛ کشوری که روزگاری سرزمین قناتها بود، حالا در میانه بحران آب، با بیرحمی تمام، ذخایر زیرزمینیاش را میبلعد و همان آب را در قالب میوه و سبزی به جهان صادر میکند ـ به ازای هر یک دلار ارز حاصل از صادرات، ۵۸۰۰ لیتر آب از سفرههای زیرزمینی ایران حذف میشود.
رکنا، حمیدرضا خدابخشی، رئیس انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان، در گفتوگو با رکنا از همزمانی چند منبع آلاینده خطرناک در استان خبر میدهد؛ از فلرهای نفتی و زبالهسوزی صفیره تا سوزاندن مزارع نیشکر و آتشسوزیهای مکرر تالاب هورالعظیم. به گفته او، خوزستان امروز با «بستهای کامل از آلودگیهای سمی و تنفسی» روبهروست که نهفقط اهواز، بلکه شهرهای اطراف را نیز درگیر کرده و نرخ ابتلا به سرطانهای خون و ریه را در استان به سطحی نگرانکننده رسانده است.
تهران هر سال متهم میشود: «بیش از حد آب مصرف میکند». اما پشت این اتهام ساده، شهری خفهشده از جمعیت، زیرساختهای فرسوده و سیاستهای تمرکزگرایانهای نهفته است که دهها سال است منابع و فرصتها را به پایتخت کشاندهاند. مردمی که از زاهدان و ارومیه آمدهاند، مهاجران افغان که در حاشیهها ساکن شدهاند و جوانانی که برای کار و تحصیل به این شهر فشار آوردهاند، همه قربانیانی هستند که حالا باید در شهری زندگی کنند که هیچگاه برای آنها طراحی نشده بود. بحران آب تهران نه نتیجه مصرف بیرویه شهروندان، بلکه بازتاب شکست سیاستهای توسعه ملی و تمرکززدایی ناکام است.
در جهانی که آزادی همیشه یک شعار بزرگ بوده، نسل زد تعریفی تازه از آن ارائه میدهد: آزادی یعنی «زندگی کردن خود واقعی» در میانه محدودیتهای اقتصادی، اجتماعی و نظارت دیجیتال. این نسل میخواهد هویت خود را آشکار کند، عدالت اجتماعی را تجربه کند و با ابزار دیجیتال صدای بیصدایان شود؛ اما الگوریتمها، فرهنگ لغو و فشارهای روانی راه آزادی را دشوارتر از همیشه کردهاند.
با گذشت بیش از یک ماه از آغاز سال آبی جدید، ایران با یکی از خشکترین پاییزهای خود در سالهای اخیر روبهرو شده است. طبق آمار وزارت نیرو، بارشها در کشور ۷۷ درصد کمتر از میانگین بلندمدت گزارش شده و ۲۰ استان از جمله تهران هنوز هیچ بارشی دریافت نکردهاند؛ وضعیتی که زنگ خطر تازهای برای منابع آبی و سدهای کشور به صدا درآورده است.
خانم انصاری رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست در بلم از «پایبندی ایران به تعهدات اقلیمی» گفت، اما در داخل، آسمان شهرها گرفتار مازوت سیاه است، تالابها خاک میخورند و جنگلهای زاگرس در آتش میسوزند. ایران در صحنه بینالمللی از انرژی پاک سخن میگوید، اما در خانه، با سوخت فسیلی و سیاستهای نفتمحور، تعهدات اقلیمی را دود میکند.
در خیابان مفتح تهران، بیماران از شمال تا جنوب شهر و حتی شهرستانها، برای درمان مشکلات گوارشی به یک کلینیک تخصصی مراجعه میکنند، اما پشت درهای این مرکز، با واقعیتی تلخ مواجه میشوند. ویزیت سادهای که نزدیک ۸۰۰ هزار تومان خرج برمیدارد و آزمایشی مانند آندوسکوپی که حدود ۸ میلیون تومان هزینه دارد. بیمههای تکمیلی که قرار بود نجاتبخش باشند، در عمل ناکارآمدند و مردم میان رنج بیماری و فشار مالی مجبور به انتخابی سخت میشوند.
علی شریعت دبیر کل فدراسیون صنعت آب کشور در گفت و گو با رکنا گفت: «توصیه صادقانه من به مردم این است که سخنان اخیر رئیسجمهور، را بسیار جدی بگیرند. ایشان واقعیت را با صراحت بیان کردند؛ واقعیتی تلخ اما غیرقابل انکار. وضعیت فعلی کشور، بهویژه در تهران، بحرانی و خطرناک است. ما راهی جز صرفهجویی نداریم. باید خودمان دستبهکار شویم، آستینها را بالا بزنیم و شیوه مصرف خود را تغییر دهیم. تنها در این صورت است که میتوانیم امیدوار باشیم.