شادگان در آبادان زیر دود نخلهای سوختهاش پنهان شده است. ۲۵ هزار درخت در ۱۶۰ هکتار نخلستان، قربانی بیآبی و مدیریت ناکارآمد منابع آب شدند. کشاورزان پاییندست کارون میگویند نیشکر و پساب آلوده آن، نخلهایشان را خفه کرده و مسئولان استانداری و سازمان آب و برق خوزستان تاکنون پاسخگو نبودهاند.
وزیر بهداشت اعلام کرد آلودگی هوا در ایران سالانه جان حدود ۵۰ هزار نفر را میگیرد، اما مسئولان تنها به شمارش قربانیان اکتفا کردهاند. در حالی که مردم میان تعارفهای اداری جان میدهند، دستگاهها از اقدام عاجل و بازخواست کوتاهی میکنند.
شهرام مبصر، فعال حوزه افراد دارای معلولیت، میگوید سه بار در جلسات رسمی با وزیر راه و شهرسازی و معاونانش درباره مناسبسازی قطارها و ایستگاههای ریلی طرح داده و حتی فیلمی از سختی سفر معلولان نشان داده، اما نتیجه جز بایگانی شدن طرحها در کشوی مدیران نبوده است. او با انتقاد از سخنان اخیر مسعود پزشکیان تأکید میکند: «مشکل از مردم نیست، مشکل از ساختاری است که صدای ما را نمیشنود.»
بارشهای شدید و سرمای زودرس در روزهای پایانی شهریور در راه است؛ هشداری که میتواند هم جادههای شمال را در اوج سفرهای تابستانی فلج کند و هم کشاورزان را با خطر سرمازدگی و نابودی محصولاتشان روبهرو سازد.
فرونشست اصفهان دیگر یک بحران پنهان نیست؛ اینک زمین شهر ترک برداشته و هر شکاف، سندی بر بیتدبیریهای مدیریتی سه دهه اخیر است. کاوه مدنی بحران آب ایران را «بیماری مزمن» میخواند که با انتقالهای مقطعی درمان نمیشود و عیسی کلانتری هشدار میدهد زیر پای اصفهان «۱۰ متر خلأ» ایجاد شده است. کنار هم گذاشتن این دو نگاه علمی نشان میدهد که فرونشست اصفهان نه یک تهدید گذرا، بلکه نشانه فروپاشی هیدروژئولوژیک و ساختاری است؛ بحرانی که میراث تاریخی، زیرساختهای شهری و امنیت سرزمینی را همزمان نشانه رفته است.
طبق اصل سیام قانون اساسی، آموزش تا پایان دوره متوسطه باید رایگان باشد، اما امروز در استانهایی مانند سیستان و بلوچستان، خوزستان و لرستان، نرخ ثبتنام دانشآموزان کاهش یافته و بسیاری خانوادهها فرزندان خود را به جای مدرسه، به کار میفرستند. دکتر حیدر تورانی، استاد تمام مدیریت آموزشی، معتقد است مشکل آموزش رایگان تنها مالی نیست؛ مجموعهای از عوامل اقتصادی، فرهنگی، جغرافیایی و مدیریتی باعث شده که چرخه کاهش انگیزه تحصیل، ترک مدرسه و افزایش بیسوادی شکل بگیرد و سرمایه انسانی کشور در بلندمدت آسیبپذیر شود.
در تهران امروز، دیگر یک حقوق برای زندگی کافی نیست. زوجهای شاغل برای تأمین یک واحد مسکونی متوسط، ناچارند حقوق زن و مرد را روی هم بگذارند؛ و حتی پس از این جمعبندی، نصف درآمد مشترک آنها تنها صرف اجاره خانه میشود. نتیجه این فشار اقتصادی، حذف فرصتهای پسانداز، کاهش کیفیت زندگی و محدود شدن امکان فرزندآوری است. آمار رسمی میگوید ۵۷ درصد درآمد تهرانی ها صرف مسکن میشود، اما واقعیت میدانی نشان میدهد که برای طبقه متوسط، این نسبت بسیار بیشتر و تلختر است.
به گفته نماینده سابق مجلس ، نتایج یک نظرسنجی از هزار نفر با تحصیلات کارشناسی و بالاتر نشان میدهد اکثریت پاسخدهندگان چشمانداز اقتصادی کشور را منفی ارزیابی کردهاند؛ بهطوریکه ۹۱ درصد کاهش قدرت خرید، ۸۰ درصد افزایش فرار سرمایه و ۷۶ درصد تشدید روند مهاجرت را محتمل دانستهاند.
رکنا، انتشار اظهارنظر اخیر بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه، درباره «میوههای در دست مردم و بوی کباب در پارکها»، موجی از بحث در فضای مجازی به راه انداخت. اما آنچه در نگاه اول تصویری از رفاه عمومی به نظر میرسد، در آینه علم اقتصاد معنای دیگری پیدا میکند. جامعهای گرفتار تورم افسارگسیخته، شکاف طبقاتی عمیق و مصرفگرایی نمایشی، که خریدهای کوچک و لوکس را به مُسکن روانی تبدیل کرده است یعنی اثر رژ لب بر اقتصاد.
در حالی که رئیسجمهور بار دیگر از آمادگی دولت برای شنیدن و اجرای طرحهای کارشناسی سخن میگوید کارشناسان انرژی معتقدند این سخنان بیش از آنکه ارادهای واقعی برای اصلاح باشد، مصرف تبلیغاتی دارد. دکتر سیدهاشم اورعی، رئیس اتحادیه انجمنهای انرژی ایران، در گفتوگو با رکنا هشدار میدهد که بحران آب و انرژی کشور امروز به مرحله ورشکستگی رسیده است.به گفته او، طرحهای کارشناسی که شخصاً به معاون اول رئیس جمهور ارائه شدهاند، بیپاسخ مانده و وزارتخانهها، به ویژه وزارت نیرو، هیچ تمایلی به استفاده از ایدههای بیرونی ندارند.