بازداشت 2 دزد مسلح فراری بعد از اعدام 3 همدستشان / به کوه های بندر عباس پناه بردند
رکنا: دستگیری گانگسترهای فراری در کوهستانهای اطراف بندرعباس؛ اعضای باند مخوف سرقت مسلحانه که مدتها امنیت تهران را به چالش کشیده بودند، با تلاش پلیس و اقدامات قضایی در آخرین پناهگاهشان به دام افتادند.
به گزارش رکنا، اعضای این باند ۵نفر بودند که سرقتهای ترسناک آنها از خانههای تهران در سال گذشته، جنجال زیادی بهپا کرد. اعضای این باند با حمله به خانهها، افرادی را که در منزل بودند با اسلحه تهدید میکردند، آنها را کتک میزدند و اموالشان را میدزدیدند. تا آنجا که تعدادی از کودکانی که شاهد این سرقتها بودند مدتها دچار مشکلات روحی و روانی شده بودند.
در نهایت، با پیگیری ویژه پلیس و دستگاه قضایی ۳عضو این باند دستگیر شدند و به ۱۹سرقت مسلحانه اعتراف کردند. آنها به اتهام محاربه به اعدام محکوم شدند و حکم اعدام این ۳ گانگستر حدود ۲ هفته قبل اجرا شد. با این حال ۲عضو دیگر باند همچنان فراری بودند و بررسیها نشان میداد که آنها با همدستی زنی جوان سرقتهایشان را از سر گرفتهاند.
کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی تهران در جریان بررسیها متوجه شدند که سارقان برای ادامه سرقتهایشان راهی بندرعباس شدهاند. آنها با اعزام به این شهر موفق شدند هر دو متهم را پیش از ورود به بندر دستگیر کنند. تحقیقات از متهمان دستگیرشده ادامه دارد.
مخفی شدن در کوهستان
متهمان فراری مدعی هستند که پس از دستگیری همدستانشان مدتی در کوهستان مخفی شدهاند و پس از آن سرقتهایشان را از سرگرفتهاند.
زندگی مخفیانهتان در کوهستان چقدر طول کشید؟
حدود ۷ماه. زمانی که فهمیدیم همدستانمان دستگیر شدهاند از ترس فراری شدیم. با خود گفتیم اگر قاچاقی از کشور خارج شویم قطعا در نقطه صفر مرزی گیر خواهیم افتاد، چون خبر دستگیری گانگسترهای باند وحشت جنجال بهپا کرده بود و همه جا درباره آن صحبت میکردند. فیلم سرقتهایمان پخش شده بود و تنها جایی که به ذهنمان رسید کوهستان بود، چون بهنظرمان آنجا امن بود. از مرداد پارسال که همدستانمان دستگیر شدند تا اواخر اسفند در کوهستان یکی از استانهای غربی کشور بودیم. شرایط سختی بود. شبها هوا بهشدت سرد میشد و ما بارها مرگ را مقابل چشمان خود دیدیم.
چطور شکمتان را سیر میکردید؟
گاهی نامزدم برای ما غذا میآورد. البته کار او هم سخت و ریسکپذیر بود.
چه شد که سرقتهایتان را از سر گرفتید؟
بعد از ۷ماه زندگی پنهانی در کوهستان با تصور اینکه آبها از آسیاب افتاده است راهی بندرعباس شدیم و سرقتها را آغاز کردیم.
چرا بندرعباس؟
احساس کردیم از پایتخت دور است و کسی به ما مشکوک نخواهد شد.
اما شما با همان شیوه و شگرد سرقت میکردید؟
شاید اشتباه ما همین بود که شگردمان را تغییر ندادیم. البته از فروردین تا اواخر مهر ۱۴۰۴، زمانی که گیر افتادیم سرقت زیادی انجام ندادیم. چون تقریبا ۲ ماه یکبار میرفتیم سرقت تا شناسایی نشویم.
سرقتها را چطور انجام میدادید؟
در سرقتها ماسک میزدیم تا چهرهمان شناسایی نشود. در خیابانها پرسه میزدیم و با دیدن خانهای که بهنظر لوکس و اعیانی میآمد آن را برای سرقت انتخاب میکردیم. گاهی نامزدم را هم با خودمان میبردیم تا پلیس به ما مشکوک نشود.
اگر چراغهای خانه خاموش بود و صاحبخانه نبود با دیلم و انبر در ورودی را میشکستیم و وارد خانه میشدیم، ولی درصورتی که صاحبخانه حضور داشت، زنگ در را میزدیم و به بهانهای صاحبخانه را به مقابل در میکشاندیم و با تهدید چاقو وارد میشدیم و سرقت را انجام میدادیم.
در این سرقتها از سلاح استفاده میکردید؟
فقط چاقو.
خبر داشتید که همدستانتان اعدام شدند؟
در فضای مجازی خواندیم و به همین دلیل پس از اعدام آنها تصمیم گرفتیم تا مدتها سرقت نکنیم اما خبر نداشتیم که پلیس تهران رد ما را در بندرعباس زده است.
با اعضای باند چطور آشنا شدید؟
فامیل و همشهری بودیم. سردسته باند که حکمش اجرا شد فامیل دور ما بود.
ارسال نظر