عروس 15 ساله خیانت شوهرش را با خیانت جواب داد + نظر کارشناسی

به گزارش رکنا، خانم 28 ساله ای با ظاهری آراسته و مرتب اما چهره ای آشفته و مضطرب وارد اتاق مشاوره شد و پس چند لحظه نشست بر روی صندلی ...نفس عمیقی کشید و با چشمانی پر از اشک شروع به صحبت کرد .

گفت: پدرم شغل آزاد داشت و از نظر مالی در حد مرفه بودیم، آن زمان در منطقه ای  زندگی می کردیم که در حد متوسط بود  و من هم تا مقطع راهنمایی در آن محل درس خواندم ولی زمانی که به سن نوجوانی رسیدم، شور و شر عجیبی وجودم را فرا گرفت و به دختری تبدیل شدم که شیطنت زیادی داشتم و هر کاری را که دلم می خواست انجام می دادم. پدر و مادرم که اوضاع را این گونه دیدند به شدت ترسیدند که من با این شیطنت ها شاید به دنبال یافتن «دوست پسر» باشم و با آبروی خانوادگی ام بازی کنم این بود که مرا در همان 15 سالگی پای سفره عقد نشاندند و با یکی از بستگان دور مادرم ازدواج کردم. 

همسرم 15 سال از من بزرگ تر بود ولی قلب مهربانی داشت و به من ابراز محبت می کرد آن زمان به دلیل علاقه ای که به تحصیل داشتم با همسرم شرط گذاشتم که فقط در صورتی حاضرم با او ازدواج کنم که اجازه ادامه تحصیل و کار در بیرون از منزل را به  من بدهد! 

خلاصه با موافقت همسرم زندگی ما آغاز شد و من در رشته علوم تجربی دیپلم گرفتم اما خانواده همسرم شرط گذاشتند که اگر قصد ورود به دانشگاه را دارم باید ابتدا آن ها را نوه دار کنم چرا که همسرم تک فرزند خانواده اش بود و آن ها دوست داشتند از تنهایی بیرون بیایند!

 بالاخره باردار شدم و دختری را به دنیا آوردم و بدین ترتیب مجوز ورود به دانشگاه را گرفتم.

 آن قدر از این موضوع خوشحال بودم که فقط به درس و دانشگاه می اندیشیدم و آرام آرام از اوضاع زندگی مشترک دور شدم نمراتم در حد عالی بود و توسط استادان دانشگاه همواره تشویق و ترغیب می شدم تا در یکی از رشته های پزشکی ادامه تحصیل بدهم. 

این گونه بود که  دوره های کارشناسی ارشد و دکترا را نیز پشت سر گذاشتم و تحصیلاتم را به پایان رساندم اما در این مدت از همسرم غافل بودم و دخترم نیز به خانواده همسرم وابسته شده بود.

در این روزها هنگامی به خودم آمدم که احساس کردم همسرم به من خیانت می کند. 

این موضوع بسیار مرا نگران کرد چرا که من از نظر زیبایی چهره، سن و سال و خیلی موارد دیگر چیزی کم نداشتم و نمی توانستم خیانت همسرم را تحمل کنم با وجود این هیچگاه در این باره چیزی به همسرم نگفتم تا این که روزی به طور سرزده وارد خانه شدم و زن جوانی را کنار همسرم دیدم. 

باورم نمی شد کسی که تا این حد در زندگی مشترک به او اعتماد و اطمینان داشتم این گونه بامن رفتار کند!

خلاصه آن روز همسرم متوجه اشتباهش شد و از من عذرخواهی کرد و قول داد که دیگر چنین خطایی را مرتکب نخواهد شد. 

من هم آن چه را دیده بودم در همان جا دفن کردم و در این باره با هیچ کس حتی خانواده خودم سخنی نگفتم تا آبروی همسرم و زندگی خودم حفظ شود با آن که این همه سال برای یافتن شغلی مناسب تحصیل کرده بودم ولی به امور خانه داری مشغول شدم تا فرزندم را تربیت کنم اما نمی دانم چرا حس انتقام هر لحظه در وجودم زبانه می کشید.

 روزی همان طور که در حال پرسه زنی در گروه های اجتماعی بودم با پسر جوانی آشنا شدم که او نیز مشکلاتی مشابه زندگی من داشت. 

خیلی زود سفره دلم را گشودم و من هم با او درد دل کردم. همین رفتارهای ابتدایی و نادرست به جایی رسید که دیگر از طریق پیامک و تلفن با هم گفت وگو می کردیم به گونه ای که دیگر احساس می کردم به او وابسته شده ام. 

او نیز هر روز با من تماس می گرفت و مدعی بود که فقط کلام من برایش آرامش بخش است و پس از گفت وگو با من به آرامش روحی می رسد!

من هم بدون توجه به اطرافیانم مدام با او صحبت می کردم  و دلم خنک میشد که تقاص خیانتی که دیدم را گرفته ام تا این که همسرم متوجه ماجرا شد و با مدارکی که داشت از من شکایت کرد. 

با آن که من او را در آن شرایط بخشیدم ولی همسرم حاضر به گذشت نیست.

نگاه کارشناسی 

زهرا خیری کارشناس ارشد روانشناسی

عدم اگاهی ازمهارت های زندگی ومهارت های ارتباطی بین زوجین همچنین عدم عزت نفس و مهارت حل مسئله زوجین باعث شده در دام افکار و رفتارهای نامناسب  بیفتند و مشکلات بسیاری برای خود به وجود بیاورد .

 دخترک به دلیل ازدواج زود هنگام و نداشتن ارتباط صمیمی با خانواده به خصوص مادر و عدم کنترل افکار و هیجانات منفی و سرپوشیده نگه داشتن مشکل و مخفی کردن ان نتوانسته راه حل مناسبی پیدا کند و حس انتقام در او قوی تر شده است و مشکل را حاد تر کرده است.

ارائه خدمات روانشناسی و ایجاد همدلی با مراجع

اگاهی دادن در مورد پیامد ها ی رفتار

شروع روند درمان برای مراجع

طرح ریزی درمان 12 جلسه ای و اگاهی دادن در مورد پیامدها و راه حل هاازجمله خدمات مرکز مشاوره برای درمان این مراجع کننده بوده‌است.

معصومه مرادپور

وبگردی