به اصرار خانوادهام با دوست برادرم ازدواج کردم. خيلي ساده و مهربان است ولي تحت تاثير مادرش هست و هر چيزي که مادرش بگويد انجام ميدهد. دو کلام نميتوانيم با هم حرف بزنيم چراکه سريع به او برميخورد و پاي مادرش را وسط ميکشد. از اين وضعيت خسته شدهام. لطفا راهنماييام کنيد.
بچه دوستم خيلي به دخترم حسادت ميکند و چون در يک مدرسه درس ميخوانند اين حسادتهاي او باعث ناراحتي دخترم شده است. ميخواستم بدانم چرا برخي از بچهها به يکديگر حسادت ميکنند؟
قصد دارم با يك نفر ازدواج کنم که 7 سال از من بزرگتر است. من 15 ساله هستم و او 23 سال دارد اما ميگويد که خيلي به من علاقهمند است. راهنمايي كنيد كه با اين تفاوت سني چه كار كنم؟
دختري هستم 12 ساله. علاقه مند به پسري شدم که اصلا دوستم ندارد. اين روزها دچار افسردگي شدهام. هر کاري هم ميکنم نظرش راجع به من عوض نميشود، درست است که نبايد در اين سن عاشق بشوم اما اتفاقي است كه رخ داده، لطفا راهنماييام کنيد.
دختري 20 ساله هستم. گاهي خيلي عصبي و زودرنج ميشوم و بياختيار اشک ميريزم. بيشتر اوقات احساس نااميدي ميکنم و از زندگي بيزار ميشوم. حدود يک سال است دچار سوءظن شدهام ذهن و زندگيام آشفته است. لطفا راهنماييام کنيد.