زن جوان در کمد اتاقش جنازه ای دید که هرگز نمی شناخت!
رکنا: زن جوان صدایی از کمد شنیده بود و باور نمی کرد با جنازه مردی مواجه شود.
من یک زنم آن شب دراز کشیده بودم روی تخت خوابم و آروم آروم چشمهام داشت گرم میشد، که احساس کردم از سمت کمد لباسهام صدایی میآد.
اتاق تاریک بود و چیزی دیده نمیشد. آروم از روی تخت بلند شدم و رفتم سمت میز تحریرم تا چراغ مطالعهای که روش بود رو، روشن کنم. وقتی چراغ رو، روشن کردم متوجه شدم که در کمد داره به آرومی باز میشه. کمی ترسیده بودم، ولی با خودم فکر کردم که احتمالا لولای در خراب شده و باز شدنش به همین دلیله. خیره شده بودم به کمد و منتظر بودم تا درش کاملا باز بشه و بتونم داخلش رو ببینم. چند ثانیه بعد تونستم داخل کمد رو ببینم، عادی به نظر میاومد و چیز عجیبی به چشم نمیخورد. رفتم به سمت کمد تا درش رو قفل کنم که دیگه باز نشه.
لولای در خشک شده بود و وقتی باز میشد صدای ناله مانندی ازش بلند میشد. جلوی کمد ایستاده بودم که یک دفعه چشمم افتاد به کفش کهنهای که از زیر لباسها معلوم بود. وقتی خواستم کفش رو بردارم احساس کردم که بیش از حد سنگینه و همون لحظه متوجه شدم که کسی پشت لباسها نشسته و کفشی که سعی میکردم برش دارم به پای اونه. وحشت کرده بودم. چند قدمی اومدم عقبتر و با صدای بلندی ازش خواستم که از توی کمد بیاد بیرون.
چند باری داد زدم و جملهام رو تکرار کردم. ولی انگار نه انگار که صدای من رو میشنوه و کوچکترین تکونی به خودش نمیداد. همون موقع چشمم افتاد به رد خونی که از کنار در کمد سرازیر شده بود روی دیوار و کمی پایینتر، روی موکت اتاق لکه سیاهی درست شده بود. بد جوری ترسیده بودم. رفتم جلوتر و لباسها رو زدم کنار. صحنه وحشتناکی بود. نفسم درنمیاومد و دست و پام میلرزید. کسی که اونجا نشسته بود مرده بود و تقریبا چیزی از سر و صورتش باقی نمونده بود. اسلحهای توی دستش بود و اینطوری به نظر میاومد که با همون اسلحه به سر خودش شلیک کرده باشد. فشارم افتاده بود و عرق سردی صورتم رو پوشونده بود. وقتی میرفتم سمت تلفن تلوتلو میخوردم. با پلیس تماس گرفتم و جریان رو براشون توضیح دادم.
چند دقیقه بعد خونه پر از مامور شد و اون جنازه رو از خونه من بردن بیرون. از اون اتفاق به بعد، هر روز از من سوالهایی در مورد اون اتفاق میپرسیدن و بعد از مدتی باورشون شد که چیزی نمیدونم که بهشون بگم. هیچوقت هویت اون آدم رو نفهمیدن و نتونستن شناساییش کنن. چند سالی از اون جریان گذشت، ولی هر از گاهی به پاسگاه اون منطقه میرفتم و میپرسیدم که آیا تونستن شناساییش کنن یا نه. برام تبدیل شده بود به معمای پیچیدهای و هیچوقت نمیتونستم از ذهنم پاکش کنم. چند روز پیش اتفاق عجیبی برام افتاد.
مشغول مطالعه مجلهای بودم که چشمم افتاد به عکس مرد خوشقیافهای که دقیقا لباسهایی تنش بود که اون جنازه توی کمد هم به تن داشت. برام جالب بود و جذبم کرده بود. شروع کردم به خوندن متنی که زیرش نوشته بود. وقتی متن رو خوندم خشکم زده بود و خیره شده بودم به عکس اون مرد. موسیقیدانی بود که در سال 1994 با اسلحهای به مغز خودش شلیک کرده بود. نمیتونست اون جنازه توی کمد باشه، ولی...
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
وقتی در کلانتری دختر جوان را دیدم تصویر تمام مردهای مشکل دار در برابر چشمان قرار گرفتند !
مادرم بعد از طلاق به بد راهی رفت! / زن بدحجاب ویرانمان کرد!
مهریه عروس ایرانی که هرگز تکرار نمی شود!
سرقت میلیاردی از زنان تهرانی با آب طلا / آن ها سوار شاسی بلند بودند
قرار خونین مرد متاهل با زنی زیبا که وجود نداشت!
زیبایی این زن بلای جانش شد!
این 6 عکس راز حمله تروریستی به اهواز را روشن می کند؟!+ تصاویر
دزد زندانی اجازه خواست به زیارت امام رضا (ع) برود! + جزییات
2 مرد با کوسه ماهی ها در بوشهر قدم می زدند!
اولین انتقام ایرانی ها از گروهک الاحوازیه + عکس
همخوابی بیشرمانه مدیرعامل یک شرکت با یک دختر 16 ساله +عکس
جنگلبان پشت درخت ها متوجه تجاوز 2 پسر جوان به دختر 13 ساله شد + عکس
رسانه ای شدن احداث تونل برای عبور لاک پشت ها در این کشور+عکس
-
فیلم بدلکاری جالب پسر جوان با دوچرخه
اخر ش نفهمیدم اسم و فامیل ان مرد موسیقی دان چه بود