رکنا گزارش می دهد
آقای پزشکیان؛ لطفا پیش از دعوت به ماندن، دیوارهای فرار را بردارید! + فیلم
رکنا، با گذشت چند ماه از آغاز به کار دولت جدید، رئیسجمهور بار دیگر بر ضرورت تربیت نخبگان و ماندگاری آنها در کشور تأکید کرده است. اما در شرایطی که زیرساختهای اقتصادی و نهادی کشور توان حفظ نیروی انسانی متخصص را ندارند، چنین دعوتهایی اگر با اصلاحات ساختاری همراه نباشند، بیش از آنکه راهحل باشند، به تکرار یک مطالبه بیپاسخ شباهت دارند. نخبگان برای ماندن، بیش از توصیه و شعار، به اعتماد، امنیت و امکان واقعی پیشرفت نیاز دارند.

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا،مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ، در یکی از تازهترین موضعگیریهایش، بار دیگر بر لزوم «تربیت نخبگانی که در کشور بمانند» تأکید کرد. جملهای که در نگاه نخست، دغدغهمند و امیدوارکننده به نظر میرسد، اما در متن واقعیتهای امروز جامعه ایران، بیش از آنکه راهبردی تلقی شود، به یک کلیشه بیپشتوانه نزدیکتر است.
ماجرا اینجاست که در کشوری که زیرساختهای اقتصادی و نهادی ماندگاری نخبگان فرو ریخته یا فرسودهاند، تکرار این نوع دعوتها، بدون اصلاح ریشهای وضعیت، نه تنها کمکی به جلوگیری از فرار مغزها نمیکند، بلکه نشانهای از بیتوجهی به علل اصلی بحران است. نخبگان، برخلاف تصور برخی سیاستگذاران، میل به ماندن دارند ــ اما نه هر ماندنی. آنها در جستوجوی بقا، معنا، و امکان پیشرفتاند.
امروز، جوان نخبه ایرانی درگیر معادلهای پیچیده و فرساینده است. سالها تلاش و تحصیل، با چشمانداز ورود به بازاری که نه شفاف است و نه رقابتی. تورم مزمن، سیاستگذاریهای متزلزل، بازار کاری آشفته و فقدان امنیت شغلی، هر روز یکی از ستونهای امید را در ذهن یک نیروی متخصص فرو میریزد.
دانشگاههای ایران هنوز توان تربیت نیروی انسانی برجسته را دارند. هر سال هزاران مهندس، پزشک، پژوهشگر و کارشناس از مراکز علمی معتبر فارغالتحصیل میشوند؛ اما درست همانجا که قرار است از آموزش عبور کنند و به تولید دانش، نوآوری یا مدیریت اجرایی وارد شوند، با سدهای ساختاری مواجهاند.
بوروکراسی ناکارآمد، اولویتدادن به رابطه بهجای ضابطه، انحصارهای خانوادگی و عدم وجود شایستهسالاری، از اصلیترین دلایلی هستند که ماندن را به انتخابی غیرعقلانی بدل کردهاند. در چنین فضایی، نخبه نه فقط به خارج رفتن فکر میکند، بلکه برای ماندن، نیاز به توجیه شخصی و احساسی پیدا میکند؛ چرا که عقلانیت اقتصادی، حرفهای و حتی زیستی، ماندن را تایید نمیکند.
پزشکیان از تربیت نخبگانی سخن میگوید که در کشور بمانند، اما آیا ساختار اجرایی دولت او ـ پس از گذشت چند ماه از آغاز به کارش ـ گامی عملی برای اصلاح بسترهای جذب و نگهداشت نخبگان برداشته است؟ تا اینجای کار، نه طرح مشخصی برای مقابله با روند نامطلوب در حوزه استخدام ارائه شده، نه نقشه راهی برای توسعه اکوسیستمهای نوآوری، و نه حتی تغییری در وضعیت پرمخاطره اشتغال برای فارغالتحصیلان.
واقعیت این است که سیاستگذاری در حوزه نخبگان، نیازمند نگاهی ترکیبی، ساختاری و عمیق است. نمیتوان با شعارهای احساسی یا توصیههای کلی، روند مهاجرت نخبگان را معکوس کرد. آنچه آنها را بازمیگرداند یا نگه میدارد، احساس امنیت، عدالت، و فرصتهای واقعی برای رشد است.
اگر دولت پزشکیان خواهان حفظ نخبگان است، باید اول از همه به سراغ گلوگاههای اقتصادی و نهادی برود که آنها را به سمت خروج سوق میدهند. از شفافسازی روند جذب نیرو در دستگاههای اجرایی گرفته تا مهار تورم، از تقویت حقوق مالکیت فکری تا حمایت واقعی از استارتاپها و شرکتهای دانشبنیان همه اینها پیشنیازهایی هستند برای تبدیل "ماندن" به گزینهای قابل دفاع.
دعوت به ماندن، بدون تغییر شرایط زیست، همانقدر ناکارآمد است که تولید انبوه خودرو در جادهای پر از دستانداز و بیتابلو. نخبگان برای ماندن، نیاز به اعتماد، کرامت و چشمانداز دارند؛ نه فقط توصیههای پدرانه از بالا.
جناب آقای دکتر پزشکیان، سرمایه انسانی این سرزمین، فراتر از منابع نفتی و معدنی، اصلیترین شانس توسعه و نجات کشور است. اما این سرمایه، تنها زمانی در مرزهای ملی میماند که زیرساختهای حقوقی، اقتصادی و نهادی ماندن را به رسمیت بشناسند.پیش از آنکه از جوان نخبه بخواهید بماند، لطفاً دیوارهایی را که او را از آیندهاش جدا کرده، فرو بریزید.
ارسال نظر