زني 28 ساله هستم که بهخاطر اخلاق خوب و صبور بودن در بين همه اعضاي فاميل زبانزد هستم اما مادر شوهرم من را اذيت و توهين و بياحترامي ميکند و مدام بهخاطر چيزهاي پيش پا افتاده دعوا و جر و بحث راه مياندازد، ديگر خسته شده ام و دنبال راه چارهاي هستم.
دختري 14 ساله و خيلي خجالتي هستم و در حضور افراد مهم دچار سردرگمي ميشوم، چرا رفتار من اينگونه است. بايد چکار کنم؟
مردي 47 ساله هستم داراي 4 فرزند که 2 دختر را به خانه بخت فرستادم، ولي ميترسم که 2 فرزند ديگرم را نتوانم چون با فشار تنگدستي دست و پنجه نرم ميکنم. گاهي وقتها ميخواهم از خانه فرار کنم ولي عذاب وجدان دارم و احساس مسووليت ميکنم.
پسري 23 ساله هستم با دلي شکسته و پر غم. 5 سال است به دختري علاقه مند شدهام ولي خانوادهام اجازه ازدواج ندادهاند. نميگذارند به خواستگاري بروم. نميدانم بايد با اين فکر مشغول چه کار کنم؟
مدتي است شوهرم اجازه رفتن به خانه اقوام را نميدهد. همچنين از رفتن به خانه پدر و مادرم نيز جلوگيري ميکند. از لحاظ قانوني اجازه اين کار را دارد؟ راهنماييام کنيد چگونه با او رفتار کنم؟