رکنا گزارش می دهد
پایان امید؛ وقتی آخرین پرنده یک نسل در آسمان ایران خاموش شد / گله غربی درناهای سیبری تمام شد! + جدول
مرگِ احتمالی «امید» درنای سیبری، فقط پایان پرواز یک پرنده نیست؛ نشانهی خاموشی کامل یکی از سه جمعیت درنای سیبری در جهان و نماد شکست یک سیاست حفاظتی در ایران است. پرندهای که هر پاییز از سرمای سیبری تا گرمای فریدونکنار پرواز میکرد، سه سال است که دیگر به آسمان شمال ایران بازنگشته — و با او، آخرین نشانه از حیات جمعیت غربی این گونه ناپدید شده است.
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، از فریدونکنار تا سیبری، ردپای پرندهای که دیگر بازنگشت؛ روایت مرگ احتمالی «امید»، آخرین بازمانده گله غربی درنای سیبری و نماد شکست یک سیاست حفاظتی.در دفتر مهاجرت پرندگان ایران، نام او بارها و بارها تکرار شد:
۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۷ آذر ۱۳۹۶، ۳۰ آبان ۱۳۹۷، ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ۱۴ آبان ۱۳۹۹، ۷ آبان ۱۴۰۰، و در نهایت، ۵ آبان ۱۴۰۱.
| سال | تاریخ ورود به ایران | توضیح |
|---|---|---|
| پیش از ۱۳۹۵ | — | «امید» از حدود سال ۱۳۸۵ تاکنون بهصورت منظم از سیبری به فریدونکنار مهاجرت میکرد. |
| ۱۳۹۵ | ۱۹ آبان | یکی از ثبتهای مستند در سالهای پایانی حضور پرنده در ایران |
| ۱۳۹۶ | ۷ آذر | مشاهده و ثبت دوم در فریدونکنار |
| ۱۳۹۷ | ۳۰ آبان | ادامه روند منظم مهاجرت سالانه |
| ۱۳۹۸ | ۲۹ مهر | ورود زودتر از سالهای گذشته |
| ۱۳۹۹ | ۱۴ آبان | ثبت پنجم حضور متوالی |
| ۱۴۰۰ | ۷ آبان | حضور ششم و آخرین مشاهده تصویری واضح |
| ۱۴۰۱ | ۵ آبان | آخرین ورود ثبتشده؛ پس از این تاریخ دیگر به ایران بازنگشت |
این آخرین تاریخ ثبت حضور «امید» بود؛ درنای سیبری که هرسال از سردی سیبری غربی تا گرمای فریدونکنار پرواز میکرد و حالا سه سال است که دیگر دیده نشده است.
پرندهای که مسیر را از یاد نبرد، اما شاید دیگر زنده نباشد
امید، آخرین بازمانده از گله غربی درناهای سیبری، از ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۱ با نظمی حیرتانگیز به ایران میآمد. او مسیرش را از سیبری، از راه آذربایجان، تا تالابهای فریدونکنار میپیمود — همان مسیر دیرینهای که نسلهای درنا پیش از او در حافظه ژنتیکیشان ثبت کرده بودند.
ماهان مهرو، پرندهشناس و کارشناس حیات وحش، در گفتوگو با رکنا چنین توضیح میدهد:«با توجه به الگوی مهاجرتی و حافظه ژنتیکی پرندگان، احتمال اینکه امید مسیر خود را تغییر داده باشد بسیار اندک است. درناها مسیر را در ژنهایشان دارند، نه در نقشهها. بنابراین اگر او بازنگشته، یا مرده یا در مسیر از بین رفته است.»
آخرین دیدار؛ امید و "رویا" در آسمان شمال
آخرین بار، امید همراه با درنای مادهای به نام «رویا» دیده شد؛ پرندهای که از بلژیک به ایران آورده بودند تا شاید معجزهای رخ دهد.هدف این بود که امید و رویا با هم جفت شوند و پروژهی احیای جمعیت غربی درنای سیبری از نو آغاز شود. اما رویا، پیش از آنکه بتواند در کنار امید پرواز کند، به دلیل ضعف جسمانی در محدودهی بین سلمانشهر و عباسآباد زمینگیر شد و مرد. از آن پس، امید هم دیگر دیده نشد.
مهرو میگوید: «با توجه به سن پرنده و نبود هیچ دادهای از مناطق تابستانگذران او در سیبری غربی، نمیتوان گفت که زنده است یا نه. اما اگر امسال هم بازنگردد، باید پذیرفت که امید دیگر وجود ندارد، و جمعیت غربی درنای سیبری رسماً منقرض شده است.»
از بین رفتن امید یعنی حذف یک ژن از زیستکره زمین
مرگ احتمالی امید، فقط پایان حیات یک پرنده نیست؛ بلکه حذف یک «ژن» از تاریخ تکامل زمین است. مهرو در گفتوگو با رکنا تأکید میکند: «هرگونهای که از طبیعت حذف میشود، اثری زنجیرهای بر اکوسیستم بر جای میگذارد. درناها در تعادل زیستی تالابها نقش دارند و نبودشان میتواند چرخهی طبیعی را دچار اختلال کند. از بین رفتن امید یعنی نابودی بخشی از میراث ژنتیکی زمین.»
در گذشته، درناهای سیبری سه جمعیت داشتند: جمعیت شرقی که هنوز حدود دو هزار پرنده دارد و به چین مهاجرت میکند؛ جمعیت مرکزی که بهکلی منقرض شده؛ و جمعیت غربی که آخرین فردش امید بود.
فرصتی که با بروکراسی از دست رفت
بنیاد بینالمللی درنای سیبری، به رهبری جورج آرچیبالد، سالها از ایران خواسته بود تا همکاری نزدیکتری برای احیای جمعیت غربی داشته باشد. آرچیبالد حتی شخصاً پرورشدهندهی بلژیکیِ دارندهی درنای «رویا» را معرفی کرد. اما روند اداری انتقال رویا طولانی شد.
مهرو میگوید: «اگر انتقال سریعتر انجام میشد، شاید در همان سال نخست امید و رویا با هم جفت میشدند. اما وقتی رویا بالاخره رسید، زمان برای پرواز مشترک از دست رفته بود. درنای ماده نتوانست پرواز کند و همان سال مرد. امید هم دیگر هرگز به فریدونکنار بازنگشت.»
درناهای دیگر ایران هم در آستانهی فراموشیاند
امروز اما امید تنها قربانی این وضعیت نیست. مهرو هشدار میدهد که گونههای متعددی از پرندگان ایران در فهرست قرمز اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت (IUCN) در طبقات «در خطر انقراض» یا «بهشدت در معرض تهدید» قرار دارند.
او میگوید:«خروسکولی ابروسفید، عروسغاز و غاز پیشانیسفید کوچک، مثل یوزپلنگ آسیایی در آستانهی نابودی کاملاند. جمعیت این پرندگان بهقدری شکننده شده که هر سال با کوچکترین تغییر اقلیمی یا شکار، تعدادشان کاهش مییابد.»
این گونهها هنوز به زیستگاههایی در گیلان، کرمان، خوزستان و جنوب کشور مهاجرت میکنند. اما تالابهایی که قرار بود مأمن آنها باشد، یکییکی خشکیدهاند.
تالابهای خشک، تورهای مرگ و سکوت قانون
در شمال کشور، صید غیرمجاز پرندگان مهاجر با تورهای هوایی به فاجعهای تکرارشونده بدل شده است. مهرو میگوید: «این تورها در شالیزارها گسترده میشوند و پرندگان در حال پرواز را در دام میاندازند. هیچ مجوزی برای این کار وجود ندارد، اما سالهاست که به نام صید معیشتی ادامه دارد، در حالی که در واقع یک تجارت سیاه و پر سود است.»
از سوی دیگر، بحران آب هم به نابودی تالابها دامن زده است. قانون "حقآبه زیستمحیطی تالابها" سالهاست که روی کاغذ مانده. وزارت نیرو موظف به تأمین آب است، اما در عمل، با بحران کمآبی، تالابها آخرین صف دریافتکنندگان آباند.
مهرو میگوید: «وقتی تالاب خشک میشود، پرنده مسیر را از دست میدهد، یا گرسنه میماند، یا دیگر بازنمیگردد. این یعنی زنجیره مهاجرت میشکند. تالابهای ما امروز در حال مرگاند، و با مرگ آنها، پرندگان هم میروند.»
پایان امید، آغاز هشدار
امید رفت، و با او شاید آخرین شانس احیای یکی از باشکوهترین گونههای پرندگان زمین هم از دست رفت. اما آنچه خطرناکتر است، عادیشدن انقراض است؛ اینکه دیگر نبود هیچ پرندهای ما را شوکه نمیکند.
ما باید از امید یاد بگیریم، نه برای حسرت خوردن، بلکه برای پیشگیری از تکرار. حفاظت از گونهها فقط با گزارش و کمپین انجام نمیشود، بلکه با اقدام بهموقع و همکاری واقعی بینالمللی ممکن است. هر بار که طبیعت را نادیده میگیریم، بخشی از آیندهی خودمان را از بین میبریم. درنای امید دیگر در آسمان ایران دیده نمیشود. اما شاید هنوز در حافظهی ما پرواز کند، یادآور اینکه زمین فقط متعلق به انسان نیست.
ارسال نظر