رکنا گزارش می دهد
آب نداریم ، برق نیست/ فروپاشی منابع زیر فشار سوءمدیریت؛ صرفهجویی مردمی، مسکنِ درد مزمن
در میانه تابستانی که مصرف برق از مرز ۷۷ هزار مگاوات عبور کرده و مخازن ۱۹ سد بزرگ کشور بهطور فاجعهباری خالی ماندهاند، دولت همچنان تنها نسخه خود را برای مواجهه با بحران، «صرفهجویی مردم» اعلام میکند. در حالی که زیرساختها فرسوده، سیاستگذاریها شکستخورده و دهها میلیارد دلار منابع به طرحهای نیمهتمام رفتهاند، شهروندان بار دیگر تنها خط مقدم مقابله با بحران شدهاند.

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، ایران در تابستان ۱۴۰۴ به آستانه یکی از بیسابقهترین بحرانهای زیرساختی خود نزدیک شده است؛ بحرانی نه صرفاً ناشی از کاهش بارندگی یا گرمای هوا، بلکه حاصل سالها غفلت، سوءمدیریت و ناتوانی در بهروزرسانی زیرساختها. در حالی که مصرف برق کشور از مرز ۷۷ هزار مگاوات عبور کرده و بیش از ۸۰ درصد ظرفیت مخازن ۱۹ سد اصلی کشور خالی است، راهحل محوری و تکراری دولت همچنان دعوت به "صرفهجویی مردمی" است؛ نسخهای تکبعدی و سادهانگارانه که بهروشنی از نبود راهبرد واقعی در سطوح بالای تصمیمگیری حکایت دارد.
نگاهی به اعداد و شاخصها، روایت روشنی از انباشت ناکارآمدیها در یک دهه گذشته ارائه میدهد. تولید برق کشور در حدود ۹۰ هزار مگاوات نصبشده باقی مانده، اما ظرفیت عملی در پیک مصرف، عملاً کمتر از ۸۰ هزار مگاوات است. در این میان، تلفات شبکه توزیع برق همچنان بالاتر از استاندارد جهانی است، و بیش از ۹ تا ۱۰ درصد برق تولیدی پیش از رسیدن به مصرفکننده، هدر میرود؛ معادل هزاران میلیارد تومان سرمایه ملی که هر سال دود میشود.
در بخش آب، شرایط وخیمتر است. آمارهای رسمی نشان میدهد که ۶۷ درصد از ظرفیت ذخیرهای سدهای اصلی کشور خالی است و برخی استانها از جمله تهران، عملاً در وضعیت قرمز آبی بهسر میبرند. با وجود این هشدارهای علنی، همچنان خبری از بازنگری عمیق در سیاستهای کلان آبی کشور نیست. راهحلهای موقتی نظیر انتقال بینحوضهای یا حفر چاههای اضطراری، تنها بحران را به مناطق دیگر منتقل کردهاند. مصداق بارز این چرخه معیوب، خالیشدن پشت سدهایی نظیر زایندهرود، لار و طالقان است که زمانی قلب تپنده تأمین آب شرب و کشاورزی محسوب میشدند.
دولت در ده سال گذشته فرصتهای طلایی متعددی را برای اصلاح ساختارها از دست داد. نه سیاستگذاری درستی در حوزه توسعه انرژیهای تجدیدپذیر شکل گرفت، نه یارانههای پنهان انرژی بهگونهای مدیریت شد که رفتار مصرفی جامعه اصلاح شود. کشور با داشتن سالانه بیش از ۳۰۰ روز آفتابی در مناطق مرکزی و جنوبی، همچنان کمتر از ۲ درصد از کل برق خود را از منابع خورشیدی تأمین میکند. این در حالی است که کشورهایی با تابش کمتر، دهها برابر بیشتر در این حوزه سرمایهگذاری کردهاند.
از سوی دیگر، آنچه در تبیین بحران فعلی نگرانکنندهتر است، نوع مواجهه دولت با مردم است. گویی همهی مسئولیت بحران بر دوش خانوادهها و شهروندان قرار گرفته و حاکمیت، تنها به ابزارهای فرهنگی و تبلیغاتی برای توصیه به کاهش مصرف متوسل شده است. اما پرسش روشن و مطالبهگر اینجاست: چه کسی پاسخگوی تأخیر ۱۰ ساله در توسعه زیرساختهای برق و آب است؟ چرا طرحهای انتقال آب بدون پیوستهای زیستمحیطی و اقتصادی اجرا شدند؟ چگونه میلیاردها دلار از منابع صندوق توسعه ملی و درآمدهای نفتی، بیسرانجام صرف پروژههایی شد که نه آب پایدار ایجاد کردند و نه انرژی مطمئن؟
سیاستگذاری انرژی و منابع طبیعی در ایران بهطرز خطرناکی به روزمرگی و تسکینهای موقت مبتلا شده است. در این شرایط، انتظار صرفهجویی بدون ارائه نقشهراه روشن از سوی دولت، نهتنها ناکارآمد است بلکه مردم را در برابر حکمرانی ناکارآمد، بیاعتمادتر میکند. مردم ایران بارها در بحرانهای مختلف، همراهی و همکاری خود را نشان دادهاند؛ از زلزله و سیل گرفته تا همهگیری کرونا. اما همکاری در گرو اعتماد است و اعتماد در گرو شفافیت، پاسخگویی و عمل واقعی، نه صرفاً توصیه و تبلیغ.
بحران امروز آب و برق ایران، نه صرفاً یک بحران اقلیمی، بلکه آزمونی است برای بلوغ نظام مدیریتی. آیا دولت حاضر است مسئولیت بپذیرد، یا همچنان ترجیح میدهد از مردم، فقط تقاضا کند؟ پاسخ به این پرسش، مسیر تابستان آینده و فراتر از آن را تعیین خواهد کرد.
-
فیلم شکار آهو توسط کایوت
ارسال نظر