رکنا، فقر فرهنگی، چه در حاشیهنشینان و چه در برجنشینان، یکسان ویرانگر است؛ اما وقتی در طبقه مرفه بروز میکند، قدرت مالی و شبکههای حمایتی آن را به یک آسیب مسری و خطرناک تبدیل میکند. مقابله با این پدیده، نه با برخورد نمایشی پلیس و نه با موجی از خشم در شبکههای اجتماعی، بلکه با سرمایهگذاری جدی در آموزش فرهنگی، اصلاح ساختارهای تربیتی، و بازخواست واقعی قانونشکنان ممکن است.
بحران مالی و مدیریتی سازمان تأمین اجتماعی که سالها در سایه بدهیهای پرداختنشده دولت، کاهش بیمهپردازان و ناکارآمدی ساختاری انباشته شده بود، امروز به نقطهای رسیده که بقا و توان انجام تعهدات این نهاد را تهدید میکند؛ بحرانی که با کاهش خدمات درمانی و کند شدن روند بازنشستگی، فشار بیسابقهای بر کارگران و مستمریبگیران وارد کرده است.
رکنا، با در نظر گرفتن اینکه جهان بر پایه یک چرخه هفتگی کار پنج تا شش روزه فعالیت میکند، هر روز تعطیلی اضافی در ایران، به طور متوسط حدود ۱۴ تا ۲۰ درصد از ظرفیت کاری مشترک با جهان را کاهش میدهد. اگر ایران بهجای دو روز تعطیل (استاندارد جهانی)، چهار روز در هفته عملاً تعطیل باشد، زمان همپوشانی کاری با کشورهای دیگر از حدود ۲۶۰ روز کاری جهانی در سال به کمتر از ۱۳۰ روز سقوط میکند. این یعنی هر روز تعطیلی مازاد، سالانه بین ۳۰ تا ۴۰ روز مؤثر کاری را از دست میدهیم و عملاً کشور را در یک چرخه تاخیر، کاهش بهرهوری و عقبافتادگی از روند توسعه جهانی قرار میدهد.
رکنا، در سیستانوبلوچستان، جایی که سالهاست وعدههای توسعه در خاک خشکیدهاند، هزاران نفر برای زنده ماندن پشت فرمان خودروهای پر از بنزین مینشینند و جان خود را در جادههای مرگ به خطر میاندازند یا نقص عضو می شوند. سوختبری اینجا فقط یک شغل پرخطر نیست، بلکه نتیجه مستقیم دههها بیتوجهی، نابودی کشاورزی و بودجههایی است که هیچگاه به ساختن زندگی مردم نرسیدهاند.
رکنا، در قلب جنوبی ایران، بندرعباس که روزگاری نماد رونق اقتصادی و چهرهای زنده از خلیج فارس بود، این روزها زیر فشار بحران پسماند خم شده است. خیابانهای منطقه یک شهرداری با سطلهای لبریز، معابر آلوده و بوی نامطبوع، تصویری از شهری میسازند که سلامت عمومی و کیفیت زندگیاش قربانی کمتوجهی مدیریتی و ضعف زیرساختها شده است.
رکنا، در بهار ۱۴۰۴ نرخ بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله ۱۹.۷ درصد است. این رقم یعنی از هر ۵ جوان فعال در بازار کار، تقریباً یک نفر بیکار است. حالا این را با نرخ بیکاری عمومی کشور که ۷.۳ درصد است مقایسه کنید: جوانان تقریباً ۲.۷ برابر بیشتر از کل جمعیت کشور در معرض بیکاریاند. حتی اگر کمی خوشبین باشیم و بگوییم نرخ بیکاری این گروه سنی نسبت به سال قبل (بهار ۱۴۰۳) ۰.۳ درصد کاهش یافته، این کاهش به معنای واقعی پیشرفت نیست. کاهش ۰.۳ درصدی یعنی در مقیاس کل کشور، تنها چند هزار نفر از این جمعیت چند میلیونی توانستهاند وارد بازار کار شوندعددی که حتی نمیتواند جبران رشد سالانه جمعیت جوان جویای کار را بکند.
با گذشت سالها از آخرین بهروزرسانی دهکبندی اقتصادی، بسیاری از خانوارهای پیشتر مرفه به طبقه متوسط و حتی کمدرآمد سقوط کردهاند اما دهکبندی اقتصادی مورد استفاده در سیاستگذاریها همچنان بر مبنای دادهها و شاخصهای قدیمی و بهروز نشده باقی مانده است. این موضوع باعث شده تا سیاستهای حذف یارانه از دهکهای بالاتر، بهویژه دهکهای ۸، ۹ و ۱۰، که ظاهراً باید برخوردار باشند، به درستی اجرا نشود.
رکنا،یک مقام عضو هیئت عامل صندوق توسعه ملی اعلام کرده که «تا پایان امسال ۱۵ هزار مگاوات برق تجدیدپذیر با استفاده از تسهیلات این صندوق در کشور ایجاد خواهد شد.» ولی آیا زیرساختهای فرسوده، اتلاف بالای شبکه انتقال و رشد افسارگسیخته مصرف، اجازه میدهند این ظرفیت واقعاً حس شود؟
وقتی سهم انرژیهای تجدیدپذیر در ایران هنوز به یک درصد هم نمیرسد، معنایش این است که بحران نه پشت در، بلکه وسط خانه ایستاده است. سدهای خشکیده، برقهای خاموش و روشن، گاز کم و آسمان خاکستری، همه در کشوری که خورشید و بادش بیکار ماندهاند، تصویر آینده را واضح کردهاند: سرزمینی که منابعش ته میکشد، زمینش ترک میخورد و مردمش یا کوچ میکنند یا زیر سقف دود نفس میکشند.
نیکنژاد معتقد است برای آمادهسازی نوجوانان به همکاری و کار تیمی در آینده، برگزاری اردوها و برنامههای مشترک دختران و پسران در مدارس ضروری است تا آنها بتوانند تعامل طبیعی و سالم بین جنسیتها را تجربه کنند و مهارتهای لازم برای زندگی اجتماعی و کاری را بیاموزند.