رکنا، در آغاز ۱۴۰۴، ایران به یکی از کانونهای جهانی فرونشست زمین بدل شده است؛ به گفته دکتر مهدی زارع، دشتهایی مانند ورامین، کاشان، اصفهان و کرمان با نرخهای بیسابقهای تا ۲۵ سانتیمتر در سال فرومیریزند. او هشدار میدهد که برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی، خشکسالیهای پیدرپی و شیوههای ناکارآمد کشاورزی، ساختار زمین را در پهنهای از کشور به فروپاشی کشاندهاند. آنچه امروز در کاشان، مرودشت، مشهد و تبریز رخ میدهد، نه فقط نشانهی یک بحران محلی، بلکه آغازی برای یک فروپاشی ملی است.
در روز جهانی هنر، بیایید به یاد داشته باشیم که هنر، یک نیرو است، نیرویی که نه تنها میتواند دنیای بیرون را تغییر دهد، بلکه در تغییرات درونی ما نیز نقشی حیاتی ایفا میکند. این روز، فرصتیست تا یادآور شویم که هنر نه تنها زیبایی است، بلکه ابزاریست برای زندگی بهتر، سالمتر و پر از امید.
هوا دیگر بوی زندگی نمیدهد؛ بوی خاک، بوی تنگی نفس و بوی خطر میدهد. در روزهایی که طبیعت به هشدارهای خاموش خود شدت داده، نفس کشیدن در غرب و جنوب ایران به مسئلهای حیاتی تبدیل شده است. پدیدهای که دیگر نمیتوان آن را صرفاً «اتفاقی فصلی» خواند؛ گردوغبار اینبار از اعماق بیتفاوتی منطقهای برخاسته است.
وقتی تنها ۸ درصد جمعیت شهرک اندیشه متولد همانجاست. در پردیس نیز همین رقم تکرار میشود. در تهران، ۶۰ درصد ساکنان متولد این شهر نیستند. در شاهینشهر اصفهان، تنها ۲۱ درصد و در شهریار تهران حدود ۲۰ درصد متولد محل هستند یعنی با پدیدهای فراتر از حاشیهنشینی کالبدی مواجهایم؛ ماجرا گسست جمعیتی و مهاجرت فرهنگی یک ملت است.
در دنیای امروز، جایی که زنان بهطور فزایندهای در عرصههای علمی و شغلی به موفقیتهای چشمگیری دست یافتهاند، یک تضاد جالب و پیچیده در روابط شخصی بهوجود آمده است. زنان از یکسو به دنبال برابری در حقوق و فرصتها هستند و از سوی دیگر همچنان انتظار دارند که شریک زندگیشان، چه در قالب همسر یا دوست، نقش تأمینکننده مالی را ایفا کند. این دوگانگی، پدیدهای است که نه تنها در ایران بلکه در سطح جهانی نیز توجهها را جلب کرده و پرسشهای جدیدی را در خصوص تغییرات اجتماعی و روانی به میان میآورد.
وقتی کلاس درس به صحنهی شکنجه و تعرض تبدیل میشود، دیگر نمیتوان بحران را انکار کرد. دو حادثه پیاپی در سنندج و شهرری، نه نشانهی انحرافهای فردی، که زنگ خطری بلند برای نظام آموزشی و بهداشتی کشور است؛ نهادهایی که با انفعال و بیتفاوتی، کودکان را در برابر معلمان آسیبدیدهی روانی، بیپناه رها کردهاند.برخوردهای بعد از فاجعه چه سود؟ خشونت ضربه روحی و جسمی خود را می زند و تا ابد باقی می ماند.
جزیره هرمز، با خاک نقرهای منحصربهفردش، هنوز در انتظار بازگشت بخش کوچکی از آن چیزیست که انسانها با خود بردهاند. مرزیزاده، مدیرکل حفاظت محیط زیست هرمزگان، در گفتوگو با خبرنگار رکنا درباره آخرین وضعیت این پویش مردمی گفت: «تاکنون ده بسته خاک نقرهای توسط شهروندان به ما بازگردانده شده است و این روند همچنان ادامه دارد. به طور میانگین، روزانه یک تا دو بسته دیگر نیز در حال ارسال به اداره کل سازمان حفاظت از محیط زیست هرمزگان است.»
رکنا، در حالی که بیش از ۶۰۰ هزار داوطلب هر سال برای ورود به رشتههای علوم پزشکی رقابت میکنند، تنها ۳ درصد از آنها موفق به ورود به رشتههای پرطرفدار مانند پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی میشوند. این کمبود ظرفیت، هزاران دانشجو را روانه دانشگاههای خارجی کرده و هر سال میلیونها دلار ارز از کشور خارج میکند.
درحالیکه کسبه رسمی زیر بار نظارتهای قانونی، پرداخت مالیات، عوارض و بازرسیهای مکرر روزگار میگذرانند، برخی افراد بدون کمترین محدودیت، فضاهای عمومی را تصرف میکنند، پیادهرو و خیابان را به تصاحب خود درمیآورند و حتی با اتصال مستقیم به برق شهری، در اوج بحران انرژی، از منابع عمومی ارتزاق میکنند؛ آن هم بیهیچ واکنشی از سوی نهادهای ناظر.
رکنا، ماجرا نه صرفاً یک انحراف فردیست، نه یک قصور ساده مدیریتی. ما با جنایتی روبهرو هستیم که بهوضوح در دایره تعریف «سوءاستفاده جنسی از کودکان» قرار میگیرد و نیاز به ورود قوه قضائیه به عنوان مدعیالعموم دارد—حتی اگر خانوادهها به هر دلیل سکوت کرده باشند، حالا دیگر سکوت جایز نیست. از سوی دیگر جای پایش منظم سلامت روان معلمان در آموزش و پرورش خالی است.