معرفی کتاب: جاسوسی که سقوط کرد / نویسنده ای که نام یک جاسوس مصری را فاش کرد

به گزارش رکنا، این نویسنده که در حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ به‌عنوان افسر توپخانه در خدمت ارتش اسرائیل بود به‌ واسطه کنجکاوی‌ها و پیگیری‌های مستمرش، سال ۲۰۰۲ نام واقعی یک‌ جاسوس مصری را فاش کرد؛ به‌ گفته خودش بلندپایه‌ترین جاسوس اسرائیل و چه بسا مهم‌ترین جاسوس در تاریخ جاسوسی مدرن. کتابی که او با عنوان «جاسوسی که سقوط کرد» منتشر کرد، شرح ماجراهای مربوط به این افشاگری و برملا شدن هویت آن جاسوس اسرائیلی است که سال ۲۰۰۷ به‌طور مشکوکی در لندن درگذشت.

جاسوس مورد اشاره، اشرف مروان داماد جمال عبدالناصر رئیس‌جمهور مصر است و مخاطبی که کتاب آرون برگمان را به دست می‌گیرد، اگر با مروان، آشنایی قبلی نداشته باشد تا بخش‌های پایانی کتاب، او را جاسوس اسرائیل می‌پندارد اما شیوه نگارش و روشی که برگمان در نوشتن کتابش برای تزریق قطره‌چکانی اطلاعات به‌کار گرفته، باعث می‌شود در نهایت مشخص شود اشرف مروان، جاسوسی دوجانبه بوده و درواقع خدمتش به سازمان جاسوسی موساد و اسرائیل پوششی برای خدمت به کشورش مصر بوده است.

معرفی کتاب جاسوسی که سقوط کرد

اسناد گفتگو و نامه‌نگاری‌های آرون برگمان با اشرف مروان به گفته نویسنده کتاب ، در بایگانی لیدل هارت در کینگز کالج انگلستان نگهداری می‌شوند و ادعای دیگر برگمان این است که خاطرات اشرف مروان که با مشورت او در حال نوشتن بودند، در روز سقوط و مرگ مروان به طرز مرموزی ناپدید شدند. به‌هرحال شاید بتوان کتاب «جاسوسی که سقوط کرد» را هم یکی دیگر از آثار صهیونیست‌ها برای نشان‌دادن مظلومیت اسرائیلی‌ها تلقی کرد چون برگمان با روایت ماجراهای جاسوسی اشرف مروان برای اسرائیل، در انتهای کتاب رِندی و هوشمندی او را درشت‌نمایی کرده و همچنین این مساله را به‌طور کاملاً هوشمندانه و زیرپوستی القا می‌کند که مروان از بالکن منزلش در لندن نلغزید یا هل داده نشد، بلکه خودکشی کرد.

محمد اشراف ابوالوفا مروان، متولد سال ۱۹۴۴ در قاهره است. در زندگینامه کوتاهی که آرون برگمان برای این شخصیت نوشته، دوران دانش‌آموزی او با باهوشی و بلندپروازی پشت سر گذاشته شده و مروان یک‌فرد خوره کتاب بوده است. برگمان در کتابش به این مساله اشاره کرده که مروان، شخصیتی دین‌دار و معتقد نبوده و او را در قالب مردی عیاش و خوش‌گذران تصویر می‌کند اما می‌گوید مروان در مجموع برخی خط قرمزهای سنت اسلامی را رعایت می‌کرده است. به‌هرحال او پس از آشنایی با مونا عبدالناصر دختر رئیس‌جمهور مصر، قصد ازدواج با او را داشته اما عبدالناصر با این ازدواج مخالف بوده چون مروان را جوانکی عیاش و ابن‌الوقت می‌دانسته است. اما در نهایت با اکراه به ازدواج دخترش با اشرف مروان رضایت داده است. پس از ازدواج مروان و مونا عبدالناصر، به او شغلی در بخش اطلاعات ریاست‌جمهوری مصر دادند تا زیر نظر مردی به‌نام سامی اشرف کار کند.

یک‌سال پس از ازدواج مروان و مونا عبدالناصر، جنگ شش‌روزه اعراب و اسرائیل در ژوئن ۱۹۶۷ رخ داد که مصر در جریان آن، کل صحرای سینا را به اسرائیل واگذار کرد و در نتیجه این شکست، عبدالناصر در زمانی که جنگ هنوز جریان داشت، استعفا داد. اما با اصرار مردم، استعفایش را پس گرفت. اما زندگی برای خودش و اطرافیانش سخت شد و در نتیجه مروان و دختر عبدالناصر، قاهره را ترک کرده و در بریتانیا ساکن شدند.

برگمان می‌گوید جمال عبدالناصر به دامادش سوءظن داشت و کمی بعد، مشخص شد سوءظنش بیهوده نبوده چون مروان با زنی به‌نام سعاد، همسر عبدالله مبارک الصباح یکی از شیوخ نفتی کویت، که جوان و شاعر بود ارتباط برقرار کرد تا هزینه خوش‌گذرانی‌های گرانش در لندن را تامین کند...

ترجمه فارسی «جاسوسی که سقوط کرد» به‌قلم مهدی نوری طی روزهای گذشته توسط نشر ماهی منتشر و راهی بازار نشر شد.

منبع: کتاب نیوز

وبگردی