این دختر بی‌حجاب دل شهید سرشناس را برد ! / غزاله علیزاده کی بود ؟!

امروز سی‌امین سال شهادت مرتضی آوینی است، به همین بهانه نگاهی انداختیم به ماجرای رابطه و عشق متفاوت او با غزاله علیزاده

عشق میان کامران(مرتضی) آوینی و غزاله علیزاده، دو شخصیت تیپیکال که بعدها به واسطه تغییرات شهید آوینی فاصله فکری زیادی میانشان رقم خورد، یکی از بحث‌برانگیزترین نقاط تاریخ روشنفکری ایرانی‌ست و این ارتباط از موارد مگوی زندگی شهید سیدمرتضی آوینی است که چندان به آن پرداخته نشده است. 

عشق عجیب و تاریخی یک پسر ارزشی و یک دختر بی‌حجاب به یکدیگر

روایت دوستان سید مرتضی این‌گونه است: «غزاله، خانی بود که کامران (نام پیش از انقلاب مرتضی آوینی) از آن گذشت... دختر خاص جذابی که می‌توانست کامران را زمین‌گیر کند، اما نکرد. داستانی که کامران آن را نیمه‌تمام رها کرد..

غزاله علیزاده پس از ورود به دانشگاه تهران به رغم تحصیل در دانشکده‌های متفاوت با کامران یا همان شهید مرتضی آوینی آشنا می‌شود، آشنایی که گویا بسیار عمیق بوده، زیرا پس از سال‌ها هم‌چنان از رابطه این دو صحبت‌هایی در محافل شنیده می‌شود.

عشق عجیب و تاریخی یک پسر ارزشی و یک دختر بی‌حجاب به یکدیگر

داستان زندگی آوینی، اما از ایام جوانی و قبولی در دانشگاه معماری هنر‌های زیبا آغاز می‌شود. دورانی که بسیار متفاوت از دیگر دوران زندگی او بود. آوینی در سال ۱۳۴۴ وارد دانشگاه معماری شد. او در سال‌های جوانی خودش را کامران آوینی معرفی می‌کرد. دوستان دوره دانشگاه آوینی غزاله علیزاده، شهرزاد بهشتی و امیر اردلان بودند که درباره کامران آوینی گفته‌اند آن سال‌ها به اشعار فروغ فرخزاد، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث علاقه داشت. به ظاهر خود می‌رسید، کراوات می‌زد، و به فلسفهٔ غرب علاقه‌مند بود.

جنجالی‌ترین روایت از ایام جوانی مرتضی آوینی را اما مسعود بهنود دارد. بهنود در ویدیویی دو سه دقیقه‌ای به علاقه آوینی و غزاله علیزاده بهم اشاره کرده و گفته: «زمانی که آوینی مذهبی شد، این بخت را پیدا کرد که انقلاب اسلامی شد و مقارن شدن این دو با هم باعث شد که «کامران» تبدیل شد به «مرتضی آوینی» و وقتی که در جوانی در موقع تهیه فیلم مستند روی مین رفت، به او لقب سید شهیدان اهل قلم داده شد و این باعث شد ده‌ها هزار نفر به استقبال تشییع پیکرش بروند. تمام گذشته او، تمام کنجکاوی‌هایی که کرده بود، تمام هنر‌هایی که داشت، زندگی شخصی که کرده بود، زندگی که با غزاله علیزاده گذراندند و زندگی که در دوره دانشجویی کرده بود، همه انگار در یک قرار عمومی قرار بود فراموش شود.»

به هر حال علیزاده، تک دختری از خانواده مرفه بوده که کاملا در بافت جریان روشنفکری زیست می‌کرده و قرابت چندانی با آوینیِ بعد از انقلاب نداشته و در واقع رسانه‌های رسمی میان این «رابطه» تناقض‌هایی می‌دیدند که ترجیح را دائما بر سانسور کلیت «رابطه» و یا تخفیف جایگاه «علیزاده» دانسته‌اند و این که علیزاده «خودکشی» کرده و اساسا مرگش هم مطابق هنجار و الگوهای رسمی نیست.

عشق عجیب و تاریخی یک پسر ارزشی و یک دختر بی‌حجاب به یکدیگر

البته سال‌ها قبل، خانواده آوینی(حسین معززی‌نیا، کوثر آوینی، مریم امینی) داماد و دختر و همسر آوینی در پاسخ به پرونده‌ای در نشریه «شهروند امروز» نوشته بودند:

«وقتی برای اشاره به دوستی کوتاه‌مدت مرتضی آوینی و خانم غزاله علیزاده با عباراتی از این دست مواجه می‌شویم که: «سرو‌های بلند دانش‌گاه تهران بارها شاهد قهرها و آشتی‌‌های کامران آوینی با غزاله علیزاده بودند. جوانان پر شوری که می‌توانستند دنیا را دگرگون کنند... » به این فکر می‌افتیم که احتمالاً نویسنده‌ی محترم بیش از خود آن «جوانان پرشور» طبع رمانتیکی دارد و از ابعاد و نتایج این دوستی خرسند است! اساساً شاید تذکر این نکته لازم باشد که اطلاعات موجود درباره‌ی کیفیت زندگی سید‌مرتضی آوینی در سال‌‌های قبل از انقلاب کاملاً صحیح و دقیق نیستند و بسیاری از وقایعی که مورد اشاره قرار می‌گیرد (مثل ماجرای چند نوبت خودکشی که در این مطلب به آن اشاره شده) واقعاً با این شرط رخ نداده‌اند و لازم است درباره‌ی آن‌ها از دوستان نزدیک‌تر آوینی تحقیق مفصل و کاملی انجام گیرد تا بی‌دلیل جعل و تحریفی رخ ندهد و به عنوان زندگی‌نامه منتشر نشود»

به هر حال آوینی در سال‌های پیش از انقلاب حتی در برهه‌ای «هیپی» بوده و همان‌طور که روایت‌ها درباره او همه‌جانبه نیست، این تاکید بر «هیپی» بودن و یا عاشقانه‌هایش هم کامل نیست و باید به خانواده او حق داد، در واقع شهید آوینی، هم مرتضی بوده و هم کامران.

عشق عجیب و تاریخی یک پسر ارزشی و یک دختر بی‌حجاب به یکدیگر

کاوه عباسیان(فیلمساز) می‌نویسد: «در گفتگویی که با بصیر نصیبی بنیانگذار «سینمای آزاد» داشتم، اشاره داشت که غزاله علیزاده مرتضی آوینی را به او معرفی کرده بود که با امکانات کانون فیلمسازی یاد بگیرد. ولی شیفتگی آوینی نسبت به علیزاده تا حدی بود که ‌«هفته‌ای یک بار» اقدام به خودکشی می‌کرد و او و علیزاده باید از بیمارستان جمع‌ش می‌کردند و آوینی نه تنها نتوانست هیچ فیلمی در آن دوره بسازد بلکه در عشقش به علیزاده هم به جایی نرسید. به گفته‌ نصیبی، آوینی خواستار رابطه متعارف بود در حالیکه علیزاده رها بود و در این قالب نمی‌گنجید»

صابر محمدی(مستندساز) هم در این‌باره می‌نویسد: خب، بدیهی‌ست چنین ادعایی اگر مراتبِ باورپذیری را نیز طی کند، دستاوردِ بزرگی برای جریانِ نزدیک به فیلمسازِ جنجالیِ دهه‌ی شصت می‌تواند محسوب شود. فکرش را بکنید زنی زیبا را که بسیاری از روشنفکران، دل در گرو و چشم به جمالش داشته‌ اما همواره شکست خورده‌اند، چنان مشتاق به ستاره‌ی یک جریان جا بزنید انگار یوسف و زلیخاگون، آویزانِ مرد بوده اما او از این آزمونِ شهوت، زاهدانه بیرون آمده است. حقیقتاً دستاوردی‌ست؛ نه دستاوردی زرد و مناسب برای پرداختنِ داستان‌های عشقی و جنسی، بلکه دستاوردی بیناگفتمانی در صف‌بندی‌های مرسوم ایدئولوژیک. دافِ بزرگِ روشنفکران که همواره آن‌ها را در حسرتِ وصال خویش می‌چزانده، شیفته و واله‌ی یکی از هویت‌نماترین چهره‌های راست‌گرای هنر ایران بوده و ایشان تف هم توی صورت جذابِ زن نمی‌انداخته است! مبارک‌ها باشد.

منبع:برترین ها

وبگردی