مارها روی بدن زنم راه می رفتند آنها را با داس کشتم ! / مردی زنش را جلوی چشمان بچه یکساله اش کشت !

به گزارش رکنا، متهم که نگهبان یک پارکینگ است همسرش را با خنجر کشت و در اعترافاتش مدعی شد یک هفته بود او را به شکل یک مار سفید می‌دید.

سال ۱۳۹۹ بود که ماموران با تماس تلفنی شهروندانی در خانی‌آباد متوجه مرگ زن جوانی به نام سهیلا شدند. وقتی ماموران به محل رسیدند، تحقیقات خود را آغاز کردند. شوهر سهیلا مدعی شد همسرش توسط یک سارق کشته شده است. او ابتدا گفت: یک نفر وارد خانه شد، همسرم را کشت و فرار کرد. من آن زمان خانه نبودم.

گفته‌های سعید، همسر سهیلا، ظن ماموران را برانگیخت. آنها دوربین‌های مداربسته اطراف خانه سعید را بررسی کردند و متوجه شدند این مرد به دروغ ادعا کرده کسی وارد خانه‌اش شده است و در واقع خودش با لباس خونی و خنجر از خانه خارج شده و لباس و خنجر را در بیابانی پشت خانه دفن کرده است.

وقتی دست سعید رو شد، او به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: وضع مالی خوبی نداشتم. برای همین اصرار داشتم به شهر خودمان برگردیم، اما زنم قبول نمی‌کرد و همین موضوع باعث اختلافات ما شده بود تا اینکه بالاخره او را به قتل رساندم.

متهم در ادامه تحقیقات در اظهاراتی جدید گفت: ۱۷ سال قبل ازدواج کردم و بعد از مداوای طولانی بچه‌دار شدیم. با همسرم اختلافاتی داشتم. مثلاً او قبول نمی‌کرد به شهرستان برویم، اما انگیزه قتل این نبود. من نگهبان پارکینگ هستم و ۱۰ روز قبل در محل کارم خواب بودم که احساس کردم دارم خفه می‌شوم. بیدار که شدم، متوجه شدم چند مار روی سر و گردنم افتاده‌اند. آنها را به سختی کنار زدم. این اتفاق چند بار برایم پیش آمد. شب حادثه در اتاق خوابیده بودم که ناگهان صدای مار شنیدم و وقتی به اتاق رفتم، دیدم مار‌ها روی سر و صورت همسرم هستند. اول سعی کردم آنها را کنار بزنم، اما موفق نشدم و بعد یک خنجر برداشتم و با خنجر مار‌ها را زدم، اما هرچه می‌زدم فایده نداشت. یکی را می‌زدم، یکی دیگر بلند می‌شد و من هم به زدن آنها با خنجر ادامه دادم تا اینکه به خودم آمدم و دیدم زنم را کشته‌ام.

متهم ادامه داد: بعد از این اتفاق ترسیدم و به ۱۱۰ زنگ زدم. گفتم از خانه‌ام سرقت شده است، اما چون ترسیده بودم نمی‌دانستم چه کنم و وسط مکالمه تلفن را قطع کردم. بعد از آن لباس‌هایم را درآوردم و خنجر را در بیابان پشت خانه‌مان انداختم و دوباره به منزل برگشتم. وقتی که زنم را می‌کشتم، دخترم بیدار شده بود و گریه می‌کرد. هنگامی که برگشتم، او هنوز بالای جسد همسرم گریه و دادوبیداد می‌کرد که همسایه‌ها متوجه شدند و پلیس را خبر کردند.

پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. در جلسه رسیدگی که در شعبه پنج دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، متهم یک بار دیگر ادعا کرد فکر می‌کرد ماری دور گردن همسرش پیچیده شده و به همین دلیل دست به قتل زده است. او گفت: من نگران دخترم هستم و نمی‌دانم چه سرنوشتی دارد. من آن زمان حالم خوب نبود اما حالا حالم خوب است.

گفته‌های متهم در حالی‌ست که فعلاً فرزند چهار ساله او در بهزیستی نگهداری می‌شود.

به این ترتیب، هرچند پزشکان سلامت روان متهم را تایید کرده بودند اما قضات برای بررسی مجدد پرونده پزشکی، متهم را به کمیسیون روانپزشکی معرفی کرد و بعد از اعلام نظر اعضای کمیسیون تصمیم‌گیری درباره پرونده انجام خواهد شد.

وبگردی