غوغـای مسافـر عصبـانی ! / ذکر خدا را شکر در فضای کلانتری پیچید!

جوان 25 ساله که مدام دعا می کرد تا برای راننده تاکسی اتفاق جبران ناپذیری رخ ندهد، در حالی که از شدت پشیمانی خود را سرزنش می کرد، درباره ماجرای تلخی که او را در برابر قانون قرار داده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی  کلانتری امام رضا(ع) مشهد گفت: پس از مدتی بیکاری یک قرار کاری داشتم، به همین خاطر می خواستم زودتر از موعد به سر قرارم با کارفرما برسم که بتوانم نظر او را به خودم جلب کنم.

این بود که بلافاصله از طریق گوشی تلفن همراهم با تاکسی اینترنتی تماس گرفتم  و در اطراف میدان بیت المقدس منتظر ایستادم.

به محض این که راننده به محل رسید بی درنگ درون خودرو پریدم و از راننده خواستم زودتر حرکت کند اما هنوز مسافت زیادی را طی نکرده بودیم که راننده  مقابل مسافر دیگری ترمز زد  که او را هم سوار کند.

من که برای رسیدن به مقصد عجله داشتم با اعتراض به راننده گفتم حق ندارد مسافر دیگری سوارکند! ولی او با خونسردی و بدون این که وضعیت من برایش مهم باشد رو به من کرد وگفت: ناراحتی ! پیاده شو! با این جمله عصبانیتم بیشتر شد. از خودرو بیرون آمدم و در را محکم کوبیدم! راننده که این شرایط را دید با صدای بلند گفت:چه مرگته! دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم، زمانی به خود آمدم که راننده تاکسی زیر مشت و لگدهایم بیهوش شده بود و جمعیت زیادی در اطرافم حلقه زده بودند.

طولی نکشید که نیروهای انتظامی نیز از راه رسیدند و مرا به کلانتری انتقال دادند. زمانی که فهمیدم راننده در بیمارستان بستری شده است مدام دعا می کردم تا حادثه جبران ناپذیری رخ ندهد و آینده خانواده ای تباه نشود!

من از همان دوران کودکی بسیار عجول بودم و همیشه مسئولیت خانواده بر دوشم بود. همواره می خواستم کارهایم زودتر انجام شود و سریع تر به خواسته هایم برسم! هنوز جمله مادرم در گوشم می پیچد که می‌گفت:آخر این عصبانیت و عجله ها کاری به دستت می دهد که تا آخر عمر پشیمان شوی! ولی ای کاش ...

درحالی که خبر به هوش آمدن راننده تاکسی ،ذکر«خداراشکر» بر لب مسافر عصبانی نشاند اما او با تشکیل پرونده قضایی و با صدور دستوری از سوی سرهنگ غلامعلی تیموری(رئیس کلانتری امام رضا(ع) مشهد) به مراجع قضایی معرفی شد تا مجازات سختی را به خاطر ایراد ضرب و جرح عمدی تحمل کند.

وبگردی