قتل فجیع یک دوست بخاطر 5 میلیون تومان / جسد را بعد از قتل آتش زدند + جزییات تلخ

به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از پاییز سال 1400 به دنبال ناپدید شدن مرد 45 ساله‌ای به نام آرین آغاز شد.

همسر وی که به پلیس آگاهی شهریار رفته بود گفت: آرین با یک تاکسی در شهریار کار می‌کند. او صبح زود از خانه بیرون می‌رفت و عصرها به خانه برمی‌گشت اما دیروز عصر به خانه نیامده و گوشی موبایلش خاموش است. ما نگران او شده‌ایم.

با این شکایت تلاش برای به دست آمدن سرنخی از راننده تاکسی آغاز شد.

افشای اختلاف با رفیق

ماموران در بررسی‌ها دریافتند آرین از مدتی قبل با یکی از دوستانش به نام حامی اختلاف حساب داشته است.

همسر آرین به ماموران گفت: تاکسی همسرم متعلق به حامی بود. او در زمینه ساخت و سازساختمانی فعالیت داشت و تاکسی اش را به شوهرم سپرده بود تا با آن کار کند اما آنها از چند روز قبل بر سر مبلغ 5 میلیون تومان با هم اختلاف داشتند. من به حامی مشکوک هستم.

با اظهارات این زن حامی ردیابی و بازداشت شد.

وی که سعی داشت خودش را بی‌اطلاع از سرنوشت دوستش نشان دهد وقتی در بن بست اطلاعاتی گرفتار شد به قتل فجیع آرین و به آتش کشیدن جسد وی اعتراف کرد.

تشریح جنایت فجیع در باغ شهریار

 این مرد گفت: من و آرین با هم اختلاف حساب داشتیم. به همین خاطر آخرین بار در باغ شهریار با او قرار ملاقات گذاشتم اما درگیری میان ما بالا گرفت و من او را با ضربه‌های چاقو کشتم. سپس گالن ۴ لیتری بنزین را که در ماشین داشتم روی جسد ریختم و آن را آتش زدم. من جسد را در باغ دفن کردم. چند ساعت بعد سگی را هم روی جسد او دفن کردم تا اگر کسی به ماجرا پی برد فکر کند جسد کشف شده متعلق به حیوان بوده است و راز قتل پنهان باقی بماند.

وی ادامه داد: من هر هفته بر سر مزار دوستم می‌رفتم و برایش فاتحه می‌خواندم تا اینکه بعد از یک ماه بازداشت شدم.

 با اظهارات این مرد بقایای جسد در حالی در باغ شهریار کشف شد که پلیس اثری از سر وی به دست نیاورد.

به این ترتیب حامی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.

در دادگاه

در این جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند.

حامی وقتی روبروی قضات ایستاد اتهام قتل را نپذیرفت و اظهارات ضد و نقیض را مطرح کرد.

وی گفت :قبول دارم با دوستم اختلاف حساب ۵ میلیون تومانی داشتیم اما من او را نکشتم .

وی گفت :آن روز آرین به باغم آمد و با هم صحبت کردیم .او قرصی در دستش داشت که شبیه به استخوان بود. وقتی قرص را خورد بیهوش شد و من از ترسم جسد او را آتش زدم و سپس آن را دفن کردم.

قاضی گفت :چرا در دادسرا قتل را با جزئیات تشریح کردی ولی  حالا انکار می‌کنی؟

که متهم پاسخ داد: به  من گفته بودند اگر قتل را گردن بگیرم اولیای دم رضایت می‌دهند. به همین خاطر چنین سناریویی را به دروغ مطرح کردم اما من اتهام قتل را قبول ندارم و بی گناه هستم.

 در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.

وبگردی