سوختن و ساختن زن تبریزی زیر مشت و لگدهای همسرش / کمکم کنید!

به گزارش خبرنگار حوادث رکنا در تبریز، با چهره ای اندوهگین و گرفته روی صندلی انتظارنشسته است، توجهم را جلب می کند. نزدیکش می شوم؛ چشمانش پر از اشک است و دلش پر از غصه. خودم را معرفی می کنم و علت حضورش در این مکان را جویا می شوم.

می گوید: برای تحویل دادن شوهرش به قانون این جا است و شروع می کند به درد و دل و از من می خواهد داستان زندگی اش را شرح دهم تا درس عبرتی برای دیگران شود.

این زن 33 ساله از سرنوشتش می گوید و ادامه می دهد: وقتی 19 سالم بود مرا به عقد همسرم در آوردند و تنها بعد از یک سال از عقدمان، پسرم به دنیا آمد و یک دختر 2 ساله نیز دارم. اوایل ازدواج زندگی معمولی داشتیم تا این که وقتی پسرم 6 ماهه بود، متوجه بوی تریاک در خانه شدم. بوی بد تریاک برام از هر آشنایی آشناتر بود، چرا که پدر شوهرم نیز تریاک مصرف می کند و من این بو را به خوبی می شناسم.

به شکم اعتنا نکرده و برای اطمینان همسرم را تعقیب کردم و مچ وی را در حال مصرف مواد در یکی از باغ های سردرود گرفتم. آن لحظه تلخ ترین لحظه زندگی ام بود؛ انگار دنیا روی سرم خراب شد، به وضوح بدبختی ام، آینده سیاهم، زندگی به لجن کشیده شده ام را مقابل چشمانم می دیدم و همین طور هم شد.

از وقتی همسرم در دام اعتیاد گرفتار شد، یک روز خوش ندارم. مدام فحش و ناسزا می گوید، کتکم می زند، تهدیدم می کند؛ زن بودن خیلی سخت است. با این که تحمل کتک هایش از توانم خارج است، اما مجبوری کتک هایش را تحمل کنی و صدایت درنیاید، مجبوری به خاطر بچه هایت، جگرگوشه هایت بسوزی و بسازی.

اما دیگر خسته شدم و تحمل این زندگی از حد توانم خارج است، درخواست طلاق دادم و دادگاه هم حکم طلاق را داده است، اما دخترم به خاطر پدرش جانش را هم می دهد آنقدر پدرش را دوست دارد که حاضر نیست حتی یک شب هم از وی جدا باشد. به خاطر دخترم فعلا تحمل می کنم.

همسرم راننده تاکسی اینترنتی است و تمام درآمد خود را صرف مصرف مواد می کند. همیشه دیر به خانه می آید و تا صبح مشغول عیش و نوش و خوشگذرانی با دوستانش است. وقتی هم به دیرکردن هایش، به بی مسئولیتیش، به وضع زندگی یمان اعتراض می کنم مرا زیر مشت و لگد خود له می کند. حتی خیلی وقت ها به رویم چاقو هم می کشد.

خیلی وقت ها حتی نان ساده را هم برای خوردن پیدا نمی کنیم. بیشتر وقت ها از شدت گرسنگی نان خشک را از گونی برداشته، در آب خیس کرده و به خورد بچه هایم می دهم. 4 ماه است که پسرم به خاطر یک کفش کتونی آنقدر گریه کرده است که جگرم می سوزد. همسرم هم که همیشه مشغول خوشگذرانی است، من می مانم و بچه هایم با کوله باری از غم و غصه!

6 ماه قبل پلیس به خودروی همسرم مشکوک می شود و دستور ایست می دهد، همسرم بعد از اندکی تعقیب و گریز ماشین را در بیراهه ای ول می کند و پا به فرار می گذارد تا دست پلیس ها به وی نرسد، چرا که در خودرو همسرم مقداری مواد مخدر از نوع تریاک و شیشه کشف شده است. خودرو هم همچنان درتوقیف پلیس است.

حالا هم این جا هستم تا ببینم می توانم حکم بستری اش در ماده 16 را بگیرم؛ انگار این روزها بستری معتادان در ماده 16 خیلی سخت شده است چرا که پذیرش ندارند ولی امیدوارم بتوانم حکم را بگیرم تا ان شاالله من هم ذره ای طعم زندگی را بچشم.

خبرنگار: فاطمه قلی پور گنجه لو

 

کدخبر: 860436 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟