بررسی علل ترس دختران از افشای تعرض هایی که به آنها می شود
دختر گریان: در انباری دنبال لواشک بودم که پسرخاله ام وارد شد ... / بی عفتم کرد نمی توانم ... + نظر کارشناس
حوادث رکنا: داستان سمیه روایت سالها سکوت و آسیب ناشی از تجاوز نزدیکان است که نشاندهنده نیاز فوری به حمایت قانونی، فرهنگی و روانی از قربانیان است.
به گزارش رکنا، سمیه امروز زنی جوان است؛ اما خاطرهای که در ۱۴ سالگی در ذهنش حک شده، هنوز با دیدن یک اسم، یک پیام یا حتی یک یادآوری کوتاه، تمام وجودش را به لرزه میاندازد. او قربانی آزار جنسی از سوی یکی از نزدیکترین افراد خانواده بوده؛ کسی که نه غریبه بود، نه رهگذر، بلکه پسرخالهای که سالها برایش حکم برادر بزرگتر را داشت.
تنها فردی که از این ماجرا باخبر است، مادر سمیه است؛ زنی که میان ترس، نگرانی، حفظ خانواده و جان دخترش، سکوت را انتخاب کرد. سکوتی که اگرچه خانه را از یک فاجعهی آشکار نجات داد، اما باری سنگین را سالها بر دوش دختری نوجوان گذاشت.
سمیه روایتش را اینگونه آغاز میکند: «تابستانها همیشه بهترین فصل زندگیام بود. هر سال به خانه خالهام در یزد میرفتیم. عاشق آنجا بودم؛ حیاط بزرگ، بوی گرما، بازی با بچهها و حس امنیتی که فکر میکردم مطلق است. محمود، پسرخالهام، همیشه کنارمان بود؛ مردی متأهل، با دو بچه، که همه به او اعتماد داشتند. هیچوقت تصور نمیکردم کسی که جای برادر بزرگم بود، روزی چنین کاری با من بکند.»
آن اتفاق در یکی از ظهرهای داغ شهریور رخ میدهد؛ تنها یک هفته مانده به بازگشت خانواده به کرج و شروع دوبارهی مدرسه. روزی که قرار بود مثل همهی روزهای دیگر بگذرد، اما زندگی سمیه را برای همیشه تغییر داد.
سمیه ادامه میدهد:«رفته بودم انباری. لواشکها از بند آویزان بودند و دستم بهشان نمیرسید. محمود آمد پشت سرم. در را بست. گفت بغلت میکنم تا لواشک برداری. من هم خوشحال شدم، چون هیچ شکی نداشتم. خودم را بالا کشیدم؛ اما همان لحظه حس کردم دستش روی تنم حرکتهای عجیبی میکند. یکدفعه ترسیدم. دستهایم شل شد. شروع کردم به تقلا. عصبی شد. من را محکم به دیوار کوبید و گفت خفه شو.»
نفس سمیه بند میآید. بدنش در آستانهی بلوغ است؛ ناآشنا با چنین خشونتی، ناتوان از دفاع.
«نفسم بالا نمیآمد. دستش بالا و پایین میرفت و حرفهای رکیک میزد. تهدیدم کرد. گفت اگر صدا دربیاری، سرت را میبرم. بعد هم من را پرت کرد گوشهای و رفت.»
بعد از آن، سکوت آغاز میشود. سمیه تا پایان سفر، لب باز نمیکند. نه گریهای، نه اعتراضی. خانهی خاله که روزی رؤیایش بود، برای همیشه در ذهنش فرو میریزد.
وقتی به کرج بازمیگردند، سمیه طاقت نمیآورد و همهچیز را به مادرش میگوید.«مادرم گریه کرد. گفت اگر پدرت بفهمد، خون به پا میشود. گفت سکوت کنیم. من هم سکوت کردم.»
آنها دیگر هرگز به خانهی خاله نمیروند. نه سمیه و نه مادرش. اما این دوری، زخم را درمان نمیکند.
سمیه میگوید:«پارسال محمود پیام داد و حلالیت طلبید. فقط دیدن اسمش روی گوشی حالم را بد کرد. انگار همهچیز دوباره زنده شد.»
نگاه حقوقی؛ تجاوز، جرم است نه رابطه
در بررسی حقوقی چنین پروندههایی، یک وکیل دادگستری توضیح میدهد که باید میان روابط جنسی رضایتمندانه و تجاوز به عنف تفاوت قائل شد.
او میگوید:«در مواردی مانند زنای محصنه یا غیرمحصنه، اثبات جرم نیازمند ادلهی خاص شرعی مانند شهادت شهود با شرایط مشخص یا اقرار است. اما تجاوز به عنف، موضوعی کاملاً متفاوت است و نباید با همان معیارها سنجیده شود.»
به گفتهی او، در تجاوز، محور اصلی اجبار و اعمال زور است و اثبات آن میتواند بر اساس دلایل علمی انجام شود:«نظر پزشکی قانونی، قرائن و امارات، و مهمتر از همه آزمایش دیانای، از معتبرترین ابزارها هستند. دیانای تقریباً غیرقابل خدشه است و احتمال اشتباه در آن بسیار ناچیز.»
این وکیل تأکید میکند که ترس قربانیان از شکایت، ریشه در نگاه فرهنگی غلط دارد:«متأسفانه در جامعه ما، زن قربانی تجاوز اغلب احساس گناه میکند؛ و بدتر از آن، برخی افراد جامعه نیز به جای همدلی، با نگاه تحقیر به او مینگرند. این نگاه نهتنها اشتباه، بلکه غیرانسانی است.»
او مثالی ساده میزند:«این درست مثل آن است که سگ هاری به کسی حمله کند و ما بهجای سرزنش سگ، قربانی را سرزنش کنیم.»
آسیب اجتماعی؛ از ترحم تا تمسخر
در فرهنگ عمومی، قربانی تجاوز اغلب ابتدا با ترحم دیده میشود؛ اما این ترحم بهتدریج جای خود را به قضاوت، بدگمانی و حتی تمسخر میدهد. درحالیکه چنین فردی نه نیازمند دلسوزی سطحی، بلکه نیازمند حمایت حقوقی، روانی و اجتماعی است.
نگاه روانپزشکی؛ چرا واکنشها متفاوت است؟
دکتر شیرین پوری، روانپزشک و استاد دانشگاه برکلی، دربارهی واکنش افراد به تجاوز میگوید:«همه قربانیان یکسان واکنش نشان نمیدهند. برخی متجاوز را ابرقهرمان میبینند و حتی پس از آزارهای مکرر سکوت میکنند. گروهی دیگر، ناخودآگاه میخواهند در نقش قربانی بمانند و از این جایگاه امتیاز بگیرند.»
اما به گفتهی او، گروه سومی هم وجود دارد:«این افراد تلاش میکنند از تکرار تجاوز جلوگیری کنند و واکنش نشان دهند؛ اما paradox اینجاست که همین گروه بیشترین فشار روانی و اجتماعی را تحمل میکنند.»
دکتر پوری تفاوت جوامع را نیز برجسته میکند:«در برخی کشورها، قربانی تجاوز بیشترین حمایت اجتماعی و قانونی را دریافت میکند و میتواند سریعتر به زندگی عادی بازگردد. اما در جوامع سنتی، فرد قربانی بهخاطر حفظ آبرو به سکوت وادار میشود.»
او هشدار میدهد:«وقتی قربانی وارد مسیر قانونی میشود، گاهی با توصیههایی مثل “سکوت کن” یا حتی متهمشدن به دروغگویی مواجه میشود. همین نگاهها باعث میشود بسیاری ترجیح دهند رنج را در خودشان بریزند؛ یا در مواردی، به خودکشی فکر کنند.»
جمعبندی
داستان سمیه، داستان یک نفر نیست؛ روایتی است از هزاران زن و دختری که در سکوت بزرگ شدهاند، چون جامعه، خانواده یا حتی قانون، هنوز یاد نگرفتهاند که تجاوز، جرم است و قربانی، مقصر نیست.
تغییر این وضعیت، نهتنها نیازمند اصلاح قوانین، بلکه محتاج دگرگونی عمیق فرهنگی، آموزش خانوادهها، حساسیت نهادهای قضایی و شجاعت جمعی برای شکستن سکوت است.
ارسال نظر