گره گشایی ازپرونده قضایی یک زمین هزار متری !
حوادث رکنا: زن و مردی بر سر زمینی هزارمتری، پس از سه سال رفتوآمد در دادگستری، روبهروی قضاتی نشستند که با نیم ساعت گفتوگو، پروندهای پرتنش را به صلح و سازش رساندند؛ پایانی متفاوت برای دعوایی که میتوانست سرنوشت تلخی داشته باشد.
به گزارش رکنا، هیچ کدام کوتاه نمی آمدند و هرکس دیگری را مقصر بدبختی هایش می نامید. چند شاهد نیز آنها را همراهی می کردند و هرکدام حق به جانب طرفی سخن می گفت.زن میانسال مدعی بود طرف مقابل زمین هزارمتری درمنطقه شاندیز را سال ها قبل به او فروخته است و مرد هم ادعا می کرد آن قطعه زمین را به وی واگذارنکرده و به همین خاطرهم آن را به خریداردیگری فروخته است! ولی درهمین اثنا زن میانسال مدارکی را به آن ها نشان می داد و بردرستی گفتارش مهرتایید می زد. زن با اضطراب و نگرانی می گفت:چگونه حاضر می شوید حق مرا تضییع کنید؟او ادامه داد:حدود ۱۰ سال قبل فقط طی ۵ ماه شوهر وفرزندم را دردو حادثه جداگانه ازدست دادم و داغدار شدم. بعد ازآن به سختی کارکردم تا دست نیازدراز نکنم و زندگی خود و دیگر فرزندانم را به نابودی نکشانم . در این شرایط بود که قطعه زمینی را برای آینده فرزندانم خریدم اما اواخر سال ۱۴۰۰ بود که فهمیدم آن زمین را به فرد دیگری واگذار کرده اند. وقتی به سراغ خریدار رفتم او گفت: فروشنده مدعی بود زمین را به شما تحویل نداده است و مدعی ندارد! به همین دلیل بخشی ازآن قطعه زمین را براساس مدارک موجود به من تحویل داد و...
درهمین هنگام بود که یکی ازکارکنان دفتر شعبه ۲۱ دادگاه تجدید نظرنام آن ها را صدا زد. سکوت عجیبی درسالن دادگستری مجتمع قضایی ولایت حکم فرما شد و همه افراد حاضر وارد جلسه دادگاه شدند. حس کنجکاوی مرا نیز میخکوب کرده بود. منتظر پایان قضاوت دو قاضی برجسته شعبه ۲۱ تجدید نظر استان خراسان رضوی ماندم تا از سرنوشت مدعیان زمین هزار متری مطلع شوم که اکنون درآستانه ورود به۴ سالگی پرونده قرارداشتند و پله های دادگستری را سال ها پایین وبالا رفته بودند. حدود نیم ساعت بیشترانتظارم طول نکشید که همه حاضران لبخند زنان قدم درسالن دادگستری گذاشتند.عجیب بود هیچ کس ناراحت به نمی رسید. برتعجبم افزوده شد به گونه ای که دست به دامن شگردهای خبرنگاری شدم و خیلی زود فهمیدم که باردیگر صبروحوصله و کاردانی دوقاضی با تجربه دادگاه تجدید نظر ،صلح و سازش را به مهرآشتی زینت بخشیده است. مرد حق نداشت بخشی از زمین مشاع را جدا کند و آن را به فروش برساند! زن هم نمی توانست مدعی قسمتی از قطعه زمینی باشد که دراصطلاح حقوقدانان «مفروض»است چرا که طبق قوانین موجود درزمین های مشاع به هیچ وجه قطعه خاصی ازآن به طور معین و مشخص قابل فروش نیست و باید به صورت«سهم»فروخته شود. حالا دراین میان ،زن میانسال با دریافت مبلغ۴۵۰ میلیون تومان ازشکایت خود درحالی گذشت کرده بود که قضات برجسته دادگاه تجدید نظر،درسخنانی قانونی وشرعی با طرفین پرونده به گفت و گو نشسته بودند و درنهایت با گذشت زن میانسال ،این پرونده ۳ساله مُهر«گزارش اصلاحی»خورد و آنان با لبخندی رضایت آمیز از دادگستری خاج شدند ...
آن ها رفتند اما من و قلم هنوز درحیرت بودیم چرا پرونده ای که با نیم ساعت گفت وگوی مردان قانون ،این چنین به انتها می رسد،گاهی با یک حکم قضایی،سرنوشت تلخی خواهد داشت و افرادی به خاطر سهل انگاری ساده،همه زندگی و تلاش های صادقانه یک عمر را ازدست خواهند داد! آن روز قلم برای طول عمرچنین قضاتی دعا کرد تا شاید همین روند قضایی گسترش یابد و ....
براساس ماجراهای واقعی درزیرپوست شهر
ارسال نظر