قفل شدن پابند الکترونیک بر پاهای مردی که زندگی اش قربانی فقر و اشتباه شد + فیلم
حجم ویدیو: 95.76M | مدت زمان ویدیو: 00:10:06

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، با پابند الکترونیک آزاد است و از شهرری به آن طرف دیگر نمی تواند قدم از قدم بردارد. 40 گرم مواد مخدر همراه او و دوستش بوده، متهم ردیف دوم  است و محکوم شده به پرداخت 200 میلیون جریمه و تحمل 8 سال حبس در زندان قزلحصار. پشیمان است و سری تکان می دهد، می گوید: از سر ناچاری بود، هم خرج زن و بچه هایم و هم خرج مادر و خواهرم با من است. ما مستاجریم. در خانه پدری 6 تا بچه بودیم؛ ولی الان فقط من هستم که بعد از مرگ پدرم باید خرج مادر و خواهرم را بدهم.

قفل شدن پابند الکترونیک بر پاهای مردی که زندگی اش قربانی فقر و اشتباه شد

حمید که الان دو سال از حبسش را گذرانده است، برای اولین بار بود که پایش به زندان باز شده و با سختی توانسته 25 میلیون تومان از جریمه اش را پرداخت کند و با کمک قاضی، مابقی جریمه اش را قسط بندی شده است و ماهانه 5 میلیون تومان در این خصوص پرداخت می کند. 

او می گوید: همسر اولم از من غیابی و در حالی که زندانی بودم جدا شد. یک دختر 7 و یک پسر 10 ساله دارم که هیچ کدامشان نمی دانند، این پابندی که در پای من است چیست. همسر دومم شرایط را پذیرفته و از بچه هایم نگهداری می کند.

حمید می گوید: پابند را 2 میلیون و 500 تومان اجاره کرده ام و ماهیانه 150 هزار تومان هم بابت شارژ آن پرداخت می کنم. البته به من گفته اند زمانی که اقساطم تمام شود و پابند را تحویل دهم، این مبلغ را به من باز می گردانند.

حمید معتقد است که کارهای زیادی بلد است ولی وقتی نمی تواند از آنها پول در بیاورد برایش چه فایده ای خواهد داشت؟ از نجاری آنقدری پول در نمی آوردم که بخواهم هم خرج 2 تا بچه زنم را بدهم و هم خرج مادر و خواهرم، این شد که دنبال کار مواد مخدر رفتم. الان هم با در آمد حدود 7 میلیون و 500 هزار تومان و قسط ماهیانه 5 میلیون تومانی، زندگی سخت می گذرد.

او می افزاید: جوابی بابت پابند برای بچه ها ندارم. هر دو سه ساعت یک بار باید آن را به شارژ بزنم و نمی توانم آن را از پایم در بیاورم؛ بنابراین مجبور می شوم چند ساعتی را در اتاق بمانم تا پابندم شارژ شود. به ما گفته اند با پاوربانک هم شارژش نکنید. در این مدت هم دو سه بار هم شارژرش را عوض کردم، هر بار هم 200 هزار تومان هزینه کرده ام. شارژش با شارژرهای معمولی هم متفاوت است. اگر این پابند بسوزد باید یکی دیگر تهیه کنم و هزینه کامل این پابند در تمام مدتی که در دست من است بر عهده خودم است.

می گوید: در زندان در سالن کارگری کار می کردم، 70 درصد کسانی که آنجا بودند مشکل مالی داشتند. آینده را برای خودم و کسانی که مثل من هستند را پوچ می بینم. من به چیزهایی که می خواستم نرسیدم. در نوجوانی آرزو داشتم زندگی آرامی داشته باشم تا بتوانم به خانواده ام کمک کنم؛ ولی همه اش خراب شده است.اگربه سراغ کار توزیع مواد مخدر نمی رفتم شاید همه چیز تغییر می کرد ولی الان پشیمانم. 

حسن چاهه، مدیر کارگاه نیز می گوید: حمید 10 سالی می شود که با من کار می کند؛ اما متاسفانه به دام این کار افتاد. من به او اعتماد کردم. او هر وقت از زندان مرخصی هم می گرفت، می آمد اینجا کار می کرد. پیشنهادم به کسانی که کاری دارند که می توانند به این افراد کمک کنند این است که به این افراد اعتماد کنند. 

وی می افزاید: ما امسال تعدیل نیروی زیادی داشتیم. شاید سال بعد هم داشته باشیم. شرایط اقتصادی برای ما به خوبی پیش نمی رود، ولی با این وجود به حمید اعتماد کردم.

وبگردی