مردانی که سقوط نکردند + فیلم
حجم ویدیو: 63.46M | مدت زمان ویدیو: 00:06:43

امید به زندگی/ به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، مبارزه برای زندگی بهتر، هدف انسان های قوی است. زندگی آسان نیست. در روزگار ما سخت تر هم هست. در سرزمین ما دشوارتر هم هست. انسان هایی هستند که همچنان که برای بهتر شدن زندگی خود مبارزه می کنند سر تعظیم در برابر مشکلات فرو نمی آورند، از زندگی کناره گیری نمی کنند و افسردگی را بغل نمی کنند. به اطرافیان نیز پیام امیدواری می دهند. پیام مبارزه، خسته نشدن و تا زندگی هست زندگی کردن.

از جمله آنها حسن میرزاحسینی و بهنام خلجی هستند.

حسن میرزاحسینی می گوید:  19 سالگی مانند تمام پسرها فوتبال بازی می کردم و از دویدن در زمین ورزشی  لذت می بردم اما یک تکل روی پایم زندگی ام  را تغییر داد.

صخره نوردان معلول

بچه درس نخوانی بودم

حسن میرزاحسینی قصه زندگی اش را اینگونه تعریف می کند: عضو تیم ملی سنگ نوردی جانبازان و معلولین و عضو سابق تیم اسکی ایران هستم. در رشته های ورزشی دیگری نیز فعال هستم. 19 سالم بود مانند تمام بچه های دهه 60 فوتبال بازی می کردم و بچه درس نخونی بودم. عاشق فوتبال بودم. یک روز در بازی فوتبال به پای چپم ضربه ای خورد و مصدوم شدم. بیشتر پیگیری کردم و متوجه شدم که آسیب های بعد از آن تکل نبود بلکه سرطان آستوسارکوم دارم. این سرطان در مفاصل بیشتر رخ می دهد و اگر به موقع به آن رسیدگی نشود به ریه ها حمله کرده و فرد را می کشد. آن لگد و تکل برای من بخت و بخش جالبی در زندگی من بود. یعنی همانجا که فکر می کنی وایی چقدر این اتفاق بد است. ولی در اصل خداوند حکمتی پشت آن قرار داده تا مسیر زندگی ات تغییر کند.

با یک پا زنده ماندم

یکی دو سال شیمی درمانی کردم. به هر حال تشخیص پزشکان این بود که زور توده به درمان چربید و تصمیم گرفتم که پایم را قطع می کنم. البته آن موقع به این آسانی نبود الان که نزدیک 20سال گذشته در موردش اینطور صحبت می کنم. 20سال پیش تصمیم سختی گرفتم و بین دو راهی این که با یک پا زندگی کنم یا دو پا و از دنیا بروی ترجیح دادم که با یک پا زنده بمانم. سعی کردم که خودم را جمع و جور کنم. آن زمان فکر می کردم حالا که معلولیتی برایم پیش آمده باید تحصیلات آکادمیک را ادامه دهم و از لحاظ مالی فرد قوی شوم. تا محدودیت جسمی را پوشش دهم. حسابداری خواندم بعد از فارغ التحصیلی فکر کردم کشاورزی دوست دارم، مهندسی کشاورزی را در دانشگاه خواندم. بعد از آن وارد بازار شدم و کشاورزی و حسابداری کردم. اما شغلی که دوست دارم رستوران داری بود و 3سال رستوران داشتم. روزی به صورت اتفاقی مسیر زندگی ام عوض شد.

زندگی کوتاه است برو دنبال رویاهایت

من همیشه فکر می کردم باید کاری انجام بدهم که متعلق به من است اما هیچ وقت نمی دانستم این کار چیست. یک شاگردی در رستوران داشتم که چند کتاب به من معرفی کرد و من با خواندن آن کتاب ها فکر کردم زندگی کوتاه تر از آن است که فکرش را می کنی پس بهتر است بروی دنبال رویاهایت. مغازه را جمع کردم و تنها چیزی که از رویاها در ذهنم بود، خاطره ای از دوران بچگی بود. وقتی 6-7 سالم بود ورزشکار بودم و در سن 8سالگی قهرمان ژیمناستیک شدم. در یکی از مسابقات که 50شرکت کننده داشت. بعد از مسابقه اسم ها را از آخر می خواندند. من منتظر بودم اسمم را بخوانند. تا نفر پنجم که رسیدند رفتم و گفتم: "آقا فکر کنم اسم من را جا انداخته اید! اسم من در لیست نیست." داور گفت: "برو بنشین! این سه نفر که می خوانم سکو دار هستند." اسم ها را از نفر سوم می خواند. من کاملا ناامید شده بودم و فکر می کردم مثل اتفاقی که در مدرسه می افتد و برگه ها گم می شود، نتیجه من گم شده است. وقتی داور اعلام کرد: "نفر اول حسن میرزاحسینی!" حسی در من به وجود آورد که بعد از 14-15 سال هنوز در من قوی بود که می خواستم دنبال رویا می گشتم دنبال آن رفتم و به گفتم می توانم دنبال ورزش و رویاهایم بروم.

می خواهم مسابقه بدهم

با تمام سختی ها چند سالی در ورزش معلولان تجربه کسب کردم. اما آن چیزی که فهمیدم این است که اگر می خواهی متفاوت باشی و کار بزرگ انجام دهی باید متفاوت باشی و نباید در چارچوب هایی که دیگران برایت ترسیم کرده اند، قدم برداری. حالا که تجربه داری باید بیایی و مسیری را خودت طراحی کنی. من هیچ شناختی از رشته سنگ نوردی معلولان نداشتم و نمی دانستم چنین رشته ای در دنیا وجود دارد. بعد از تحقیق فعالیت خودم را در این رشته شروع کردم. بعد از دو، سه سال رفتم فدارسیون و مدارک بردم و گفتم می خواهم در مسابقات شرکت کنم.

صخره نوردان معلول

سنگ نوردی در  کنار بهنام خلجی ، مردی که سقوط نمی کند

خلجی هستم بهنام، 41 ساله و متاهل. از سال 93 وارد تیم ملی سنگ نوردی معلولان شدم. سال 89 سنگ نوردی را به صورت آماتور و تفننی شروع کردم. با پیشنهاد فدراسیون و مربی در مسابقات معلولان ثبت نام کردم و متوجه شدم دو نفر دیگر نیز به این مسابقات اعزام می شوند. یکی حسن میرزاحسینی از کرج و دیگری محسن پورقاسم از تهران. آن مسابقه به عنوان اولین تیم سنگ نوردی معلولان ایران محسوب می شد و ما بنیان گذار آن شدیم. در آن مسابقات توانستم اولین مدال ایران را در این رشته ورزشی را کسب کردم و با مدال برنز تنها مدال آور ایران شدم. بعد از آن با هزینه مالی این رشته را تخصصی تر پیگیر شدم. سال 95 نیز برای مسابقات اقدام کردیم ولی متاسفانه نتوانستند برای ما وقت سفارت بگیرند و از مسابقه جا ماندیم. سال 96 برای مسابقات اقدام کردیم و با صرف هزینه شخصی به این مسابقات رفتیم. سال های بعدی نیز با هزینه شخصی و کمک فدراسیون توانستم 5مدال جهانی را کسب کنم. 3 مدال و مقام جهانی دو طلا و یک برنز در یک وردکاپ طلا و در مستر کاپ کاپ قهرمانی را به دست آوردم. معلولیتم انحراف ستون فقرات و مادرزادی است. وقتی سال 89 این رشته را شروع کردم توانستم این ضعف را نقطه قوت کنم و از آن سوءاستفاده کنم. توانستم با این نقطه قوتم توانایی خودم را نشان دهم. تجربیات خوبی به دست آوردم و دیدم نسبت به زندگی ام تغییر کرد و دیگر تک بعدی نگاه نمی کردم. لقبی که رئیس برگزاری مسابقات جهانی سنگ نوردی لقبی به من داد. من در دو سه مسابقات مسیرها را طی و تاب کردم و هیچ وقت از مسیرها نیفتادم پایین ریزالت من نوشت: "مردی که هیچ وقت سقوط نکرد!"

بیکار هستم

توانستم در بدترین شرایط معلولیتم را به بهترین شرایط تبدیل کنم. متاسفانه از طرف کشوری که برایش تلاش کردم و پرچمش را به احتزاز درآوردم مورد حمایت قرار نگرفتم. فقط فدراسیون ما را حمایت می کردند و دوستانم. استادم آرتمیس فرشادی دلسوزانه کنارم بود. بهترین نتیجه هایم با مربیگری ایشان بود. در حال حاضر حسابی که روی این مقام هایی که دارم هیچ کدام به ثمر نرسید. یعنی روی وعده های پوچ و صحبت هایی که روی باد هوا بود و سال هایی که می توانستم درس بخوانم ولی به دلیل استخدام قهرمانان و مدال آوران روی ورزش سرمایه گذاری کردم. پاداش هایی که قول دادند انجام نشد. توصیه من به ورزشکاران به ویژه آنهایی که المپیکی و پاراالمپیکی ندارد، این است که منتظر پاداش و تجلیل نداشته باشند. اگر می خواهند دنبال ورزش قهرمانی بروند برای دل شان و کسب تجربه شان باشد. در این کشور باید ببینی کجا دلت خوش است همانجا باشی. امیدوارم معلولینی که این گزارش را می خوانند کمتر فاز ناامیدی داشته باشند و خودشان را پیدا کنند. کوچک ترین هنرشان را بالقوه کنند تا از آن بهره ببرند.

رشته سنگ نوردی در کنار اسکی

حسن میرزاحسینی بعد از بهنام خلج می گوید: یکی از عللی که گاهی می توانید موفق باشید این است که با افراد شایسته و لایق کار کنید و این افراد سر راهتان قرار می گیرند. حمایت فدراسیون مخصوصا شخص زارعی، رئیس فدراسیون کوهنوردی به ما کمک کرد. او به من گفت: "شما می توانید با دو نفر دیگر که شرایط جسمانی ویژه ای دارند همکاری کنید." من این شانس را داشتم که در کنار بهنام خلجی، از قهرمانان رشته سنگ نوردی دنیا قرار بگیرم. سال 93 شدیم عضو اولین تیم ملی سنگ نوردی معلولان ایران و عازم مسابقات شدیم. این موضوع زندگی من را تغییر داد و فعالیت های اجتماعی را شروع کردم. در حد توان خودم سعی کردم با بچه هایی که مشکل جسمی، روحی و غیر از این دو حالت همراهی داشته باشم. سال 2015 عضو تیم ملی اسکی بودم و دو سه سالی برای تیم ملی اسکی مسابقه دادم. پروژه های شخصی خودم در رشته های دیگر ورزشی مانند یخ نوردی معلولان را دنبال می کنم. در این رشته ایران به عنوان یک کشور پیشتاز قرار بود کار خود را شروع کند که متاسفانه به دلیل وجود پاندمی کرونا فعلا این فعالیت ها مختلف شده است.

تا دلتان بخواهد از کوه سقوط کردم

من چند سقوط خیلی بد داشتم. من با شرایط ویژه اسکی می کنم. شاید در 3 روز 600بار زمین می خوردم. وقتی از اردوی تیم ملی به خوابگاه می آمدیم من روی شکم می خوابیدم چون هیچ جای پشت کمرم سالم نبود که دراز بکشم. اما فردا صبح دوباره سر تمرین بودم. در صخره نوردی ولی مانند اسکی نیست و اگر کسی سقوط کند با مشکل روبرو می شود. من در یکی دو سقوط داشتم و یکبار پایم در این سقوط ها شکست. یک پا بیشتر ندارم ولی همین یک پا را هم چند بار شکسته ام. در اسکیت هم مچ پایم شکست. اما در بهترین حالت اگر در تمرین ها آسیب نبینی پوست تنت رنده می شود.

پیش به سوی هدف حتی با چنگ و دندان

در زندگی همیشه جنگیدم و برای هدفم با چنگ و دندان پیش رفتم. یک جایی آدم از نفس می افتد ولی مهم ترین مسئله این است که تحت هیچ شرایطی نباید امید را از دست بدهیم. جایی زمین می خوری که امیدت را از دست بدهی، نه جایی که افتادی آخر کار نیست. همچنان با تمام مشکلات سعی کردم که کورسوی امیدی در دل خودم حفظ کنم و با آدم هایی که در ارتباطم سعی کردم این امیدواری را انتقال دهیم. در هر شرایطی مثل بقیه مردم در جامعه زندگی می کنم و مشکلات اقتصادی و اجتماعی را درک می کنم ولی تحت هر شرایطی باید امیدمان را از دست ندهیم و راهمان را ادامه دهیم.

مسئولان رفتارشان را اصلاح کنند

چیزی که من را اذیت می کند، عملکرد یکسری از مسئولان و مدیران است که نه تنها در عرصه ورزش بلکه در بسیاری از زمینه ها جوان ها و مردم فعالیت می کنند باید روش خود را تغییر دهند. با تمام مشکلاتی که وجود دارد، مردم ایستاده اند. ورزشکار، هنرمند و این افراد رسانه دارند و دیده می شود ولی بسیاری از افراد جامعه دیده نمی شوند. بخشی از مسئولان باید خودشان را اصلاح کنند. مثل داستانی که گریبانگیر ورزشکاران شده است و باید چقدر به ویلموس غرامت بدهیم. بسیاری از باشگاه های بزرگ فوتبال هزینه می کنند یک بازیکن با کیفیت های پایین را جذب می کنند و به اندازه المپین های ما به آنها دستمزد می دهند. ما در هر صورت کار خودمان را می کنیم و نمی ایستیم و دست از آنچه می خواهیم برنمی داریم. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

کدخبر: 609244 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟