فیلم /  آرزو افشار بازیگر  آوای باران: من بچه سرراهی ام / مامانم از فقیری منو توی حرم رها کرد .../ حتی بهم شیر نداده .../ حسرت ازدواج و لباس عروس دارم ...اما خودم مادر شدم بدون ازدواج ...
تبلیغات

آرزو افشار در صحبت‌های خود درباره مسیر مادر شدنش توضیحاتی جالب ارائه داد. او که به‌صورت مجردی مادر شده، بیان کرد که در تابستان دو سال پیش در مراسمی در تئاتر شهر، فرصت دیداری با مسئولان بهزیستی را پیدا کرده و از علاقه‌اش برای همکاری با این سازمان گفت. با معرفی دکتر نصیری، آرزو به شیرخوارگاه آمنه رفت تا در زمینه آموزش تئاتر به کودکان فعالیت کند. او در یکی از جشن‌های شیرخوارگاه، کودکی را دید که شباهت زیادی به عکس‌های دوران نوزادی خودش داشت. این دیدار، جرقه‌ای در قلبش ایجاد کرد و او از آن پس، عضو داوطلب شیرخوارگاه شد تا بتواند در نگهداری و فعالیت‌های فرهنگی و هنری برای کودکان بی‌سرپرست نقش مهمی ایفا کند.

داستان عشق و مادر شدن

آرزو درباره دوران زندگی با دخترش پارمیدا گفت که آن‌ها ماه‌ها و فصل‌های بسیاری را کنار هم در شیرخوارگاه سپری کردند و وابستگی‌شان بیشتر و بیشتر شد. با اینکه او به دلیل برخی مشکلات زندگی موفق به ازدواج نشده، علاقه‌اش به مادر شدن همچنان پابرجا بود. پس از اطلاع از تصویب قانونی که به زنان بالای ۳۵ سال امکان پذیرش فرزند را می‌داد، با پیگیری فراوان توانست سرپرستی دختر نازنینش، پارمیدا را به عهده گیرد. این پروسه حدود ۱۶ ماه طول کشید و اکنون دختر کوچک آرزو دو سال و نیم دارد و سه ماه است که با هم زندگی مشترکشان را آغاز کرده‌اند.

مسیر چالش‌برانگیز پذیرش فرزند

آرزو از چالش‌های مسیر قانونی سرپرستی پارمیدا هم گفت و اشاره کرد که این موضوع، به‌عنوان یک تجربه جدید، مشکلات مختلفی داشت. با حمایت‌های رئیس سازمان بهزیستی، دکتر بندپی، و حمایت‌های مدیران بهزیستی مثل دکتر دلبری، دکتر غفاری، دکتر الوند و دکتر میرشاه ولد، تلاش‌های زیادی برای اجرای این قانون انجام شد. او تاکید کرد که خوشبختی امروز خود را مدیون این عزیزان و پافشاری‌هایش برای رسیدن به هدف است.

آرزوهای مادرانه

آرزو افشار درباره آرزوهایش برای آینده پارمیدا گفت: «دوست دارم دخترم بازیگر شود، اما بیشتر از آن، آرزوی کودکی خودم را برای او دارم؛ اینکه یک پزشک متخصص شود. البته در نهایت می‌خواهم هر آنچه را که دوست دارد، به دست بیاورد و همیشه کنار او خواهم بود تا حامی‌اش باشم. من او را طوری تربیت می‌کنم که در آینده نیز حامی کودکان بی‌سرپرست باشد.»

پارمیدا از ابتدا می‌داند که فرزندخوانده است و آرزو امیدوار است که با عزت و احترام در کنار هم زندگی کنند. آرزو با تمام وجود عاشق دخترش است و خداوند را به خاطر داشتن این هدیه ارزشمند شکر می‌گوید. او همچنین از تمام کسانی که به تشکیل این خانواده کوچک کمک کرده‌اند، قدردانی کرد و برایشان دعا می‌کند.

آرزوهایی برای یک خانواده کامل

با وجود اینکه افشار به کمک قانون به زنان مجرد توانست سرپرستی کودک را برعهده گیرد، اما همچنان امیدوار است که در آینده، پدری وارد زندگی پارمیدا شود که شایستگی حضور در کنار این فرشته را داشته باشد. آرزو به دلیل تجربه‌های شخصی، حس نداشتن پدر را عمیقاً درک می‌کند و برای آینده‌ای که دخترش خوشبخت باشد، تمام توان خود را به کار خواهد گرفت. او دعای خیر دارد که خداوند، همان‌طور که آن‌ها را برای هم انتخاب کرده، بهترین‌ها را برایشان رقم بزند و فرزندش در مسیر سلامتی و موفقیت قدم بردارد.

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی