خودروهایی که در تهران پوسیدند؛ روایت شهر از فراموشی و خاک
تبلیغات

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، در کوچه‌های باریک و خیابان‌های قدیمی تهران، چیزهایی هست که دیگر کسی نگاهشان نمی‌کند. ماشین‌هایی با شیشه‌های مات، لاستیک‌های فرورفته در آسفالت و تنه‌ای پوشیده از گرد سال‌ها بی‌توجهی. خودروهایی که نه روشن می‌شوند، نه حرکت می‌کنند، نه حتی صدای بوق‌شان دیگر در یاد کسی مانده است. کافی است انگشتت را روی بدنه یکی‌شان بکشی تا لایه‌ای از غبار بلند شود؛ گردی که گویی از سال‌های خاموشی و فراموشی انباشته شده.

تهران، شهری است که همیشه در حرکت است، اما همین شهرِ پرهیاهو، در گوشه‌وکنارش پر از نشانه‌های سکون است؛ ماشین‌هایی که زمان در آن‌ها ایستاده. بعضی‌شان هنوز پلاک قدیمی دارند، بعضی سپرهای شکسته، بعضی درهای قفل‌شده‌ای که شاید آخرین بار صاحبشان را فقط تا پیچ کوچه بدرقه کرده‌اند.

اما این خودروهای خاک‌گرفته فقط صحنه‌ای از فرسودگی شهر نیستند، آن‌ها خود نشانه‌ای از داستان‌های ناتمام‌اند؛ روایت‌هایی از شکست، مهاجرت، فقر و قانون‌های نیمه‌جان.

خودروهای متروکه معمولاً از چند جنس‌اند. بخشی از آن‌ها همان ماشین‌های فرسوده‌ای هستند که عمرشان تمام شده؛ بدنه‌ای زنگ‌زده، موتوری خاموش، و مالکی که دیگر توان پرداخت هزینه‌های تعمیر را ندارد. رها شدنشان در خیابان شاید تصمیمی ناگهانی بوده، اما در اصل، تصمیمی اقتصادی است، وقتی قیمت یک تعمیر از ارزش کل خودرو بیشتر می‌شود، رها کردنش یعنی تسلیم شدن در برابر هزینه‌های زندگی.

دسته‌ای دیگر، خودروهایی هستند که پایشان به پرونده‌های قضایی باز شده است. توقیفی‌ها، تصادفی‌ها، خودروهایی که شاید در میانه یک درگیری، یک بدهی بیمه‌ای یا یک سرقت بلاتکلیف مانده‌اند. ماه‌ها و سال‌ها در گوشه‌ای از کوچه یا پارکینگ شهری خاک می‌خورند، چون میان چند اداره و چند نامه‌نگاری، کسی پیدا نمی‌شود که مسئولیت جمع‌آوری‌شان را به عهده بگیرد.

در گوشه دیگر ماجرا، خودروهای سرقتی‌اند. ماشین‌هایی که بعد از سرقت، در گوشه‌ای رها شده‌اند. بعضی‌شان تا پیش از آنکه پلیس پیدایشان کند، قطعه‌قطعه می‌شوند و فقط اسکلتشان باقی می‌ماند؛ اسکلت‌هایی که در دل شب، مثل پیکری بی‌جان کنار دیوار خوابیده‌اند.

و بعد، خودروهایی هستند که به آدم‌ها ربط دارند، نه فقط به اقتصاد. ماشین‌هایی که صاحبانشان رفته‌اند،مهاجرانی که از کشور بیرون زده‌اند، خانواده‌هایی که به شهرهای دیگر کوچ کرده‌اند یا کسانی که دیگر هرگز برنگشتند. این خودروها، بی‌صاحب مانده‌اند، مثل یادگاری از زندگی‌ای که زمانی در تهران جریان داشت.

حالا معاون عملیات پلیس راهور تهران بزرگ اعلام کرده است که طرح جمع‌آوری خودروهای رهاشده در معابر شهری آغاز شده است. طرحی که قرار است خیابان‌ها را از این تصاویر خاموش پاک کند. اما سؤال اصلی این است که ما فقط خودروها را جمع می‌کنیم، یا نشانه‌های زخم‌خورده زندگی شهری‌مان را زیر فرش پنهان می‌کنیم؟

تهران، با بیش از چهارده میلیون جمعیت، شهری است که در آن هر وجب آسفالت، باری از تاریخ زندگی مردم را بر دوش دارد. خودروهای رهاشده‌اش هم بخشی از همان تاریخ‌اند؛ تاریخی که روایت می‌کند چطور فقر، بی‌نظمی، بوروکراسی و فرسودگی، دست‌به‌دست داده‌اند تا ماشین‌ها به مجسمه‌های بی‌جان در حاشیه کوچه‌ها تبدیل شوند.

شاید جمع‌آوری این خودروها بتواند نفس خیابان‌ها را تازه کند، اما تا زمانی که ریشه‌های این فراموشی درمان نشود،تا وقتی مالکانی از فقر و ناتوانی ناچار به رها کردن نباشند، تا وقتی سیستم شهری کارآمد نباشد و تا وقتی قانون، فقط روی کاغذ زنده باشد،هر خودرو جمع‌شده، جای خود را به خودروی دیگری خواهد داد.

در انتهای خیابان سهروردی، خودرویی هست که سال‌هاست در همان نقطه مانده. چرخ‌هایش در آسفالت فرو رفته و شاخه‌ای خشک از کنار سپرش روییده. اهالی محل دیگر حتی به حضورش عادت کرده‌اند. برای آن‌ها، این خودرو دیگر بخشی از منظره است، مثل تیر چراغ برق، مثل دیوار خاکستری روبه‌رو.
اما اگر کمی دقیق‌تر نگاه کنیم، آنچه می‌بینیم، فقط یک ماشین نیست؛ نمادی است از شهری که در سرعت بی‌پایانش، حتی از یاد برده چطور باید توقف کند، نگاهی بیندازد، و چیزی را که سال‌ها پیش جا گذاشته، به یاد بیاورد.

 

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی