نوه پسري 14 سالهاي دارم كه هنوز شباداري دارد. او درسه سالگي پدرش را از دست داده است. پدرش در اثر بيماري فوت كرد و او شاهد لحظات پاياني زندگي او بود. با اينكه 11 سال از زمان مرگ پسرم گذشته ولي ذهن نوهام هنوز درگير مرگ پدر است و هرازچندگاهي خاطرات آن روزهاي آخر با پدر بودن را مرور ميكند. <br /> مادرش ازدواج نكرده است و زني عصبي و تندخو است ولي با فرزندش رفتار مناسبي دارد. تغذيه نوهام خوب است. قد و وزن مناسبي نيز دارد. خوابش سنگين است. صبح متوجه شباداري خود ميشود كه بسيار خجالت كشيده و ذهنش بههم ميريزد. نزد دكتر ارولوژ نيز رفته ولي پزشك معتقد است مشكل شباداري او يك مشكل روحي است.
حدود يك سال از ازدواج مجدد برادر 35 سالهام ميگذرد، با زني ازدواج كرده كه 28 سال دارد و مطلقه است. مدتي قبل همسر برادرم به منزل ما آمده و فراموش كرده بود تلفن همراهش را با خود ببرد در تلفن او متوجه پيامكهاي مشكوكي از جانب فردي ديگر شدم و موضوع را به برادرم اطلاع دادم. از آنجا كه برادرم مرد سختگيري نيست و موقعيتهاي زيادي را براي همسرش فراهم كرده است، نگران زندگياش هستم. چه راهكاري را توصيه ميكنيد؟
دختري 6 ساله دارم هر از چندگاهي تا چشم باز ميكند با دهانش شكلك درميآورد يا به صورتم نگاه ميكند و چشمهايش را منحرف ميكند، به او تذكر ميدهم اما بيتفاوت است و حتي بر كردار نامناسب خود اصرار بيشتري دارد. بايد چه برخوردي با او داشته باشم تا از رفتار نامناسب خود دست بردارد؟
آيا مشكلات روحي و رواني افراد بر روابط اجتماعي تأثيرگذار است؟
دخترم 4 سال دارد. مدتي است بهانهگير شده و مدام علاقه دارد از رفتارهاي بزرگترها تقليد كند، پرخاشگري ميكند و جيغ ميكشد. علاوه بر اين يك عمه معلول دارد كه به دليل ناتواني جسمي و حركتي با صداي بلند فرياد ميزند و دخترم نيز رفتارهاي او را تقليد ميكند. از طرفي در تمام نقاشيهايش سر تصوير نسبت به تنه بسيار بزرگتر است و موهاي تصوير را بسيار درست و دقيق نقاشي ميكند. تا سن دو سال و شش ماهگي هم شير مادرش را خورده است. با توجه به توضيحات ارائه شده، بهترين راهكار درماني چيست؟