به گزارش رکنا، زن جوان که بچه ای در آغوش خود دارد درباره زندگی سیاهش می گوید: با وعده های تو خالی شوهرم خام شدم و خودم را درون چاه انداختم. یک شب آرام را در زندگی مشترک مان تجربه نکردم و مدام مشت های همسرم مانند پتک بر سرم فرود می آمد و مثل میخ زمین گیر می شدم. بعد از ازدواج تازه متوجه شخصیت واقعی همسرم شدم.

زن اولش حق داشت از او جدا شود. همسرم قبل از ازدواج با من یک زندگی ناموفق را تجربه کرده بود و به دروغ به من گفت که همسر اولش را به خاطر اخلاق بدش طلاق داده است. بعد از ازدواج با پول بخور و نمیری که همسرم به ما می داد زندگی مان را سپری می کردیم اما او اخلاق تندی داشت و سر کوچک ترین کار من و بچه های قد و نیم قدم را به باد کتک می گرفت.

او مدام با رفیق های مجردش دورهمی برگزار می کرد و نیمه شب که با حالت خماری وارد خانه می شد و می دید که من خوابیده ام و غذایش حاضر نیست خانه را به هم می ریخت و شروع به کتک زدن من می کرد.

همسرم به مواد و مشروبات الکلی اعتیاد داشت و مدام دنبال کار خلاف و دزدی بود. اوایل نمی دانستم که شوهرم یک دزد حرفه ای است و چرا بیشتر شب ها وقتش را در بیرون از خانه می‌گذراند.

بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک مان تازه به راز سرقت هایش پی بردم.

او و چند دوست سارقش تا پاسی از شب، اول به مصرف مواد و الکل مشغول می شدند و بعد از آن هم خانه های مردم را خالی می کردند. وقتی که به شوهرم اعتراض می کردم چرا به سرقت اموال مردم دست می زند و از آه و نفرین آن ها هراس ندارد به شدت عصبانی می شد و تا جایی که در توانش بود مرا کتک می زد به طوری که مرگ را جلوی چشمانم می دیدم.

اوایل فکر می کردم به خاطر بچه ها شاید شوهرم رام شود و از شرارت هایش دست بردارد اما هر چه جلوتر می رفت بدتر می شد. این ماجرا ادامه داشت تا این که یک شب متوجه شدم همسرم به خاطر دزدی دستگیر شده است. بعد از این اتفاق فرصت را غنیمت شمردم و به دادگاه خانواده آمدم تا هر چه زودتر از همسر شرور و خمارم طلاق بگیرم و زندگی جدیدی را با بچه هایم شروع کنم.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید

کدخبر: 455215 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟