برگ بازجویی برایش مثل دفتر دیکته بود . هر چند کلمه برمی گشت و دور کلمه ای که فکر می کرد اشتباه است خط می کشید و درستش را کنارش می نوشت .اشک توی چشمهایت حلقه می زند از معصومیتش و از تلخی اظهاراتش و کلماتی که بار سنگین دردآورترین تصویر زندگی اش را به دوش می کشیدند …

قربانی زنی میانسال است که به همراه پسرش در یکی از محله های جنوب شهر زندگی می کرده و هیچ کدام از همسایگان نظر مثبتی در مورد او و منبع درآمدش ندارند و ظاهرا یکی از همان افرادی که به خانه اش رفت و آمد داشته وی را با ضربات چاقو به قتل Murder رسانده است و تنها شاهد ماجرا پسربچه ای 9 ساله است که هر روز شاهد زندگی دردناک و شرم آور مادر بوده و آنقدر معصوم و بیگناه است که هنوز هم درک درستی از اتفاقی که برای مادرش افتاده ندارد چه برسد به سردرآوردن از منبع درآمد زنی که مادرش بوده ....شاید خیلی ها بگویند بهتر که مرد اما واقعیت اینجاست که اگر از دید کودک تنهایی که امروز در اداره قتل نشسته و اظهاراتش را با دست خط کودکانه اش ثبت می کند به ماجرا نگاه کنی مادر مادر است حتی اگر بدترین و گناه کارترین موجود روی زمین باشد و حالا نیست ...و کودک تنهاتر از همیشه باید در مسیر تاریک سرنوشت و حوادثی که بیرحمانه به سمتش می آیند پیش برود ....

کودک توضیح می دهد که هر وقت مادر مهمان داشت من باید توی اتاق می ماندم و تا وقتی مادر خودش در را برایم باز می کرد حق بیرون آمدن نداشتم . مهمانهایی که می آمدند و می رفتند و هر روز تکرار می شدند و بعد از رفتن هر مهمان مادر مشتی اسکناس پرت می کرد روی میز و سیگاری آتش می زد و کودک باید ساعتها تصویر مبهم زنی را که مادرش بود در میان حلقه های دودی که به هوا می رفت به تماشا می نشست .

فکر می کرد پدرش همان مردی است که با مادرش زندگی می کرد وچند سال پیش فوت کرد اما یک روز که شناسنامه مادرش را دید نام دیگری در آن ثبت شده بود .تنهاتر و بی هویت تر از همیشه در دنیای بی رحم بزرگ ترها روزها و شبها را پشت سر گذاشت تا آن شبی که بازهم برای مادرش مهمان آمد .مرد برایش شام هم گرفته بود .مجید توی اتاق سرگرم خوردن شام شد و بعد هم خوابش برد .

صبح با صدای رفت و آمد اتومبیلها و سروصدای بچه های همسایه از خواب بیدار شد . نگاهش به ساعت روی دیوار افتاد .عجیب بود که مادر تا این ساعت روز به سراغش نیامده بود .با وجود ترس از تنبیه مادر بلند شد و در اتاق را باز کرد توی راهرو هم کسی نبود .از اسکناسهایی هم که همیشه مچاله روی میز بودند هم خبری نبود .ایستاد و کمی فکر کرد و یاد حرفهای مادر افتاد که همیشه او را از بیرون آمدن از اتاق و باز کردن در اتاق مهمانها منع می کرد .با وجود اینکه همچنان از اتاق مادر صدای موسیقی به گوش می رسید اما انگار ¬حسی¬به او-می¬گفت اتفاقی افتاده و¬اوضاع مثل¬همیشه نیست. بالاخره به خودش جرات داد و در اتاق مادر را باز کرد .مادر روی تخت خوابیده بود و ملافه سپیدی پیکرش را پوشانده بود .صدایش کرد اما جوابی نشنید نزدیک تر رفت و قرمزی خون روی ملافه را دید و چشمان نیمه باز و ترس نشسته توی نگاهش را دید که انگار در آخرین لحظه زندگی وحشتزده حضور مرگ را به تماشا نشسته بود .کودک لرزید ،جیغ زد وصدای گریه اش در میان موج موسیقی که اتاق را پر کرده بود گم شد .

قاتل که بعد از قتل زن از کشور خارج شده و با تصور اینکه آبها از آسیاب افتاده و شناسایی نشده بازگشته بود پس از 6 ماه جستجو توسط پلیس Police دستگیر شد . طبق اعترافات قاتل The Murderer زن به قتل رسید تنها به دلیل اختلاف نظرش با مشتری بر سر آهنگی که در اتاق در حال پخش بود ...

پرونده این قتل هم مثل خیلی از قتلها توسط کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی حل و بسته شد اما با خودت فکر می کنی به پرونده زندگی بسیاری از زنهای آسیب دیده و کودکان بد سرپرستی که زیر سقف خانه های این شهر همچنان باز است .... به ثانیه های تلخ و سیاهی که حجم زندگی اشان را پر کرده و کودکان بی آینده و زنان بی رویا ...

نظریه کارشناس

- جامعه ای که وجدان آگاه داشته باشد به این زنان نه به عنوان مجرم که به عنوان عضوی آسیب دیده و بیمار از پیکره جامعه می نگرد که باید دیده شده و مورد حمایت و درمان قرار گیرد .

- مهمترین عامل بروز فحشا فقر و ناتوانی زنان در تامین مایحتاج اولیه زندگی شان است.طلاق و نابسامانیهای خانوادگی، افزایش حاشیه نشینی و مهاجرت ، بی سوادی و ناآگاهی و اعتیاد از جمله عوامل افزایش پاین پدیده ناراحت کننده است. زنان به دلیل پایین بودن سطح آگاهی و عدم تکوین شخصیت و تلقین پذیری در این زمینه آسیب پذیر تر هستند. همچنین پدیده زنان خیابانی زاییده فرار Escape دختران و زنان از خانواده است و عمده ترین عامل فرار زنان و دختران به نابسامانی های زندگی و خانوادگی باز می گردد و این نابسامانی فقط نابسامانی اقتصادی نیست.

- ضعیف شدن و کمرنگ شدن ارزش های دینی در میان برخی قشرهای جامعه یکی از عوامل گسترش فحشاء در جامعه است. دین یکی از عوامل مهم جلوگیری کننده از انحرافات اجتماعی است. وقتی ارزش های دینی و هنجارها در جامعه ضعیف شود، جامعه دچار بی بند و باری خواهد شد.

- برای جلوگیری از گسترش فحشاء باید زمینه کسب درآمد سالم و کافی برای این زنان فراهم شود.هیچ زنی مایل نیست این راه را زمینه تامین مخارج زندگی خود قرار دهد .

- کودکانی که از فقدان خانواده یا خانواده‌های نامناسب و بد رنج می‌برند در آینده ممکن است در دوران تحصیل و مراحل زندگی خود باز بمانند و دچار بحران شخصیت و عدم توانایی برقراری ارتباط با اطرافیان خود ‌شوند. از بحران‌هایی که کودکان بدسرپرست احتمال می رود از خود نشان ‌دهند افسردگی، وابستگی دلهره آمیز، ترس، گریه‌های شبانه، شب ادراری، عدم اعتماد به نفس، وابستگی‌های پی درپی به افراد مختلف و توانایی ضعیف برای برقراری ارتباط با محیط اجتماعی است.خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید.

 

کدخبر: 424918 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟