این ها بخشی از اظهارات مرد جوانی است که زندگی اش در پی یک ماجرای عاشقانه در آستانه فروپاشی قرار گرفته بود. این مرد در حالی که بیان می کرد آن زن مرا فریب داد و این رسوایی را به بار آورد به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: با آن که مجبور بودم به خاطر شرایط شغلی ام به شهرهای مختلف کشور سفر کنم اما از این وضعیت بسیار راضی بودم چرا که درآمدهای مالی ام برای سفر  به شهری دیگر به شدت افزایش پیدا می کرد و من علاوه بر حق و حقوق قانونی هزینه های سفر را نیز از مراجعانم دریافت می کردم به همین خاطر خیلی زود وضعیت مالی ام بهتر شد و تلاش می کردم تا خانواده ام رفاه و آسایش بیشتری داشته باشند اگرچه در این مسافرت  ها معمولا از هواپیما استفاده می کردم اما مجبور بودم برای عزیمت به برخی از شهرستان ها نیز سوار قطار  یا اتوبوس شوم چرا که گاهی امکان استفاده از هواپیما بنا به شرایط خاصی وجود نداشت خلاصه روزگار شیرین و دلچسبی را می گذراندم تا روزی که با یک نگاه مرموز روبه رو شدم.

آن روز به سرعت خودم را به راه آهن مشهد رساندم تا به قطار تهران برسم. لکوموتیوران آماده حرکت شده بود که من نفس زنان وارد کوپه شدم و کیف حاوی پرونده ها را در قفسه مخصوص گذاشتم. در یک لحظه نگاهم به نگاه دختر جوانی دوخته شد که با چشمانی مرموز و طنازانه رفتارهایم را زیر نظر گرفته بود، هنوز چند دقیقه از حرکت قطار نمی گذشت که آن دختر سر صحبت را باز کرد و از هر دری سخن گفت.

او که خودش را فوق لیسانس و 25 ساله معرفی می کرد خیلی زیرکانه اطلاعاتی از من و خانواده ام به دست آورد و گفت: مشهد را دوست دارد و زیاد مسافرت می کند. آن روز شماره تلفنی بین ما رد و بدل شد و من پس از انجام کارم به مشهد بازگشتم در حال تقسیم هدیه های همسر و فرزند کوچکم بودم که زنگ تلفن به صدا درآمد وقتی به آن شماره ناشناس پاسخ دادم رنگ چهره ام تغییر کرد آن سوی خط همان دختری بود که با او در قطار آشنا شده بودم.

«عهدیه» مودبانه از من دعوت کرد تا در سفر بعدی به منزل  آن ها بروم چرا که مدعی بود از من نزد  خانواده اش تعریف کرده است و آن ها مشتاق دیدار من هستند. خیلی زود و به بهانه ای راهی تهران شدم، او در فرودگاه به استقبالم آمد و مرا به منزلش برد. تازه فهمیدم او از همسرش جدا شده است و به تنهایی زندگی می کند. ارتباط من و عهدیه در حالی آغاز شد که او نیز به مشهد مسافرت می کرد و من در هتل به دیدارش می رفتم. دو ماه بیشتر از این آشنایی نگذشته بود که روز گذشته عهدیه به در منزلم آمده و با بیان این که «باردار» است ماجرای آشنایی و ارتباط مان را برای همسرم بازگو کرده بود. همسرم که اعتماد زیادی به من داشت با شنیدن این حرف ها بیهوش شده و به مرکز درمانی انتقال یافته بود. تازه فهمیدم آن زن شیاد نه تحصیلاتی دارد و نه خانواده ای! او با این کار از افراد پولدار اخاذی می کند و ...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

قتل جوان مهابادی در پایان میهمانی شیطان / خانواد صادق چه می خواهند؟ + عکس

تجاوز راننده اسنپ به زن جوان که مقصدش فرودگاه مهرآباد بود + فیلم گفتگو با راننده و عکس

جزئیات قتل هولناک جوان مهابادی از زبان دادستان و رییس پلیس + فیلم و عکس

چاقوکشی مداح در شب عاشورا در خرم آباد + فیلم 14+

حمید فهیمده بود که دوستش با خاله اش ارتباط سیاه دارد / حمید حلق آویز در باغ پیدا شد!

دعوت پیامکی از عروس و داماد برای میهمانی شوم + تصاویر

4 دانشجوی مهابادی در برابر دوربین دوستشان را همانند داعشی ها کشتند + نامه ای که خوانده نشده است + فیلم و عکس

فیلم و عکس از لحظه به لحظه قتل وحشتناک جوان مهابادی توسط شیطان + جزئیات و گفتگو

تجاوز کارمند شیطان صفت به سیمین مدیرعامل شرکت + عکس

دمپایی های امیر قطر ؛ حاشیه جدید اینستاگرام ظریف +عکس

فرصت طلبی زن مطلقه در تحقیر کثیف داماد توسط عروس خانم ! + عکس

چهره یک قاتل: چگونه یک ستاره ورزشی به قاتل دیوانه تبدیل شد؟ +تصاویر

قتل تازه داماد در رستوران جاده فشم + عکس

دستگیری خواهران سارق در شاهین شهر

جعفری قهرمان ووشوی جهان: من زنده‌ام! + فیلم

حمام خون با تصادف قطار مسافربری در قزوین

فرصت طلبی زن مطلقه در تحقیر کثیف داماد توسط عروس خانم !+ عکس

لو رفتن قاتل در آخرین کلام مقتول!+ عکس

با سحر وقتی شوهرش نبود همخوابی می کردم تا اینکه ...+ عکس

کدخبر: 312072 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟