نقشه شیطانی مینا برای فرار خانه دختر ۱۶ساله همسایه / برادرت من را پس می‌زند، حالا بیاید و خواهرش را در خانه تیمی ببیند +نگاه کارشناسی
تبلیغات

به گزارش رکنا، لعیا دختری 16 ساله است  که از خانه فرار کرده و توسط  گشت پلیس  به واحد مشاوره منتقل شده است این دختر  که با وجود مشاهده روزانه اعضای خانواده، احساس می‌کند از سوی آنان نادیده گرفته شده و بیشتر به او به چشم “اثاثیه منزل” نگریسته می‌شود که بایستی همواره “تمیز، درس‌خوان و مرتب” باشد. 

لعیا می‌گوید :خانواده عمدتاً خواسته‌های خود را مطرح کرده و به نیازها و خواسته‌های شخصی وی توجهی نمی‌کنند. به دلیل مشغله کاری والدین، مراقبت از وی عمدتاً به برادر بزرگترش، نوید سپرده شده است.

لعیا برادرش را فردی کنترل‌گر و خودرأی توصیف کرد که بر تمامی جنبه‌های زندگی او، از جمله “هر قدم و هر نفس”، نظارت داشته و با دیدگاهی قضاوتی عمل می‌کند. اظهارات وی حاکی از محدودیت‌های شدیدی است که از سوی برادر اعمال می‌شود (“این کار را نکن”، “آن لباس را نپوش”، “با فلانی حرف نزن”) و این محدودیت‌ها با تهدید و توهین همراه است، که منجر به احساس نفرت لعیا نسبت به برادرش و تلاش مداوم وی برای اجتناب از مواجهه با او شده است.به گفته لعیا، در جهت ایجاد فاصله‌ از فشارها و کنترل برادرش، با یکی از همسایگان به نام مینا (که حدوداً ۱۰ سال از وی بزرگتر است) طرح دوستی ریخته است. وی اعتراف کرد که بارها به صورت پنهانی با مینا ملاقات کرده و فعالیت‌هایی را که به آن‌ها علاقه داشته، انجام داده است.او مدعی شد که پس از طرح مشکلات خود با مینا، وی قول مساعدت داده که لعیا را به “خانه‌ی امنی” هدایت کند که محل اسکان دختران مشابهی است که آرزوی آزادی دارند و می‌توانند به خواسته‌های خود دست یابند. لعیا ادامه داد :تا پیش از این، هرگز به ترک خانه فکر نکرده بود، اما تحریکات مینا در طول چند ماه گذشته، او را به این سمت سوق داده است.شب حادثه، لعیا عنوان کرد که پس از دریافت ضرب و جرح شدید از سوی پدر به دلیل پوشیدن لباسی خاص (که به گفته وی، پدرش آن را “لباس دختران خراب  ” نامیده)، در اتاق خود زندانی شده است.

این واقعه، منجر به تصمیم نهایی وی برای خروج از خانه و ملاقات با مینا شده است.پس از ملاقات با مینا، به مکانی که مینا آن را “خانه تیمی” توصیف کرد و در محله‌ای نامناسب واقع شده بود، مراجعه کرده‌اند. لعیا از مشاهده افراد مشکوک در اطراف محل (اشاره به مصرف مواد مخدر) ابراز ترس و نگرانی کرده و قصد بازگشت به خانه را داشته است. در این حین، دو مرد ناشناس راه او را سد کرده، وی را مورد تحقیر قرار داده‌اند. تلاش‌های او برای جلب رضایت مینا بی‌نتیجه بوده و مینا اظهار داشته که “برادرت من را پس می‌زند، حالا بیاید و خواهرش را در خانه تیمی ببیند”. در این لحظه، لعیا متوجه قصد انتقام‌جویانه مینا شده است.با سوءاستفاده از غفلت افراد حاضر، لعیا اقدام به فرار کرده است. به دلیل تاریکی شب و نداشتن هرگونه تمکن مالی، وی در خیابان آواره شده و ضمن ابراز پشیمانی از اقدام خود، از ترس برخورد احتمالی خانواده در صورت بازگشت، تصمیم به پناه بردن به پلیس گرفته است.

نگاه کارشناسی: زینب شهبازی مشاور خانواده

احساس عمیق نادیده گرفته شدن و بی‌ارزشی در کانون خانواده، جایی که لعیا خود را مانند یک شیء یا “اثاثیه” احساس می‌کرده، پایه‌های نارضایتی او را بنا نهاده است. این بی‌توجهی به هویت و خواسته‌های فردی، به طور مداوم حس انزوا و طردشدگی را در او تقویت کرده است.

این خلاء عاطفی، همراه با فشارهای بیرونی، او را به سمت جستجوی راهی برای گریز سوق داده است.در کنار این احساس انزوا، پویایی ناسالم رابطه با برادر بزرگترش، به شدت بر زندگی لعیا سایه افکنده بود. واگذاری مسئولیت مراقبت به نوید، به جای ایجاد حس امنیت، منجر به اعمال کنترل‌های شدید و مداوم شده بود. لحن تهدیدآمیز و تحقیرآمیز نوید، همراه با محدودیت‌های بی‌شمار تحت عنوان “غیرت”، فضایی خفقان‌آور و حس زندانی بودن را برای لعیا ایجاد کرده بود، به طوری که او خود را مانند یک “عروسک” احساس می‌کرد و از این وضعیت متنفر بود. این کنترل افراطی، کانال ارتباطی سالم با بزرگترهای خانواده را مسدود کرده و حس مقاومت درونی لعیا را افزایش داده بود.

در چنین فضایی، لعیا برای یافتن نوعی استقلال و فرار از فشارها، به برقراری ارتباط با مینا، که فردی بزرگتر و خارج از محیط خانواده بود، روی آورد. این دوستی، گرچه در ابتدا شاید با انگیزه‌ی لجبازی با برادر آغاز شده بود، اما به محلی برای تجربه‌ی آزادی و ابراز وجود برای لعیا تبدیل شد. این ارتباط، پناهگاهی موقت و راهی برای فرار از واقعیت‌های تلخ خانه محسوب می‌شد.با این حال، مهم‌ترین رویداد تحریک‌کننده که گوی سبقت را از سایر عوامل ربود، واقعه‌ی ضرب و جرح شدید توسط پدر بود.

این اتفاق، که به دنبال یک سوءتفاهم رخ داد، احساس ناامنی، ترس و آسیب‌پذیری عمیقی را در لعیا ایجاد کرد و به طور قطع، آخرین عاملی بود که او را متقاعد ساخت ماندن در خانه دیگر گزینه‌ی امنی نیست. این رویداد، پتانسیل بالقوه‌ی فرار را به یک اقدام قطعی تبدیل کرد.در مجموع، فرار لعیا نتیجه‌ی تعامل پیچیده‌ی این عوامل بود: نیازهای عاطفی ارضاء نشده، فشارهای کنترلی در خانواده، جستجوی حمایت بیرونی و در نهایت، یک تجربه‌ی آسیب‌زای خشونت‌آمیز که لایه‌های مختلف نارضایتی و ناامنی را در هم تنیده و او را به سمت ترک خانه سوق داد.

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی