مادرم را کشتم چون عاشق شد و ازدواج کرد
رکنا: پسری به این دلیل که مادرش با مردی ازدواج کرده بود، او را کشت و به زودی همراه برادرش در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه میرود.

به گزارش رکنا، سری به این دلیل که مادرش با مردی ازدواج کرده بود، او را کشت و به زودی همراه برادرش در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه میرود. یک سال قبل پلیس جسد زنی میانسال را که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود، در خانهاش پیدا کرد. بررسیهای پلیسی نشان داد این زن که شهلا نام دارد، در حالی با ضرباتی پی در پی به قتل رسیده که نتوانسته در برابر قاتل مقاومت کند و فردی که او را به قتل رسانده، به احتمال زیاد آشنا بوده است.
تحقیقات بعدی نشان داد این زن به تازگی ازدواج کرده و فرزندانش با این ازدواج مخالف بودهاند. پلیس سراغ پسران شهلا رفت اما متوجه شد دو مرد جوان بعد از مرگ مادرشان خود را مخفی کردهاند. بررسیهای بعدی نشان داد برادر بزرگتر که حسام نام دارد، برادر کوچکش رهام را مخفی کرده است.
به این ترتیب، ماموران ابتدا حسام و بعد رهام را بازداشت کردند. رهام به قتل مادرش اعتراف کرد و گفت: «مادرم عاشق شده بود اما از نظر من حق نداشت.»
متهم گفت: «پدرم چند سال قبل فوت کرد. من و برادرم بزرگ شدیم و برادرم ازدواج کرد. بعد مادرم گفت میخواهد ازدواج کند. ما مخالفت کردیم اما مادرم ازدواج کرد و به حرف ما توجهی نکرد. من و برادرم خیلی عصبانی بودیم. من آن روز تصمیم به قتل مادرم گرفتم و موضوع را به برادر گفتم. او هم قبول کرد که کمک کند.»
متهم گفت: «ما چاقو برداشتیم و به خانه مادرم رفتیم. اول برادرم رفت. همسایهها در خانه بودند و حسام نتوانست کاری بکند. او پایین آمد و ما منتظر شدیم همسایهها بروند. بعد من رفتم. چاقو را هم از برادرم گرفتم و بردم.»
رهام در ادامه گفت: «من آن روز عصبی بودم. به مادرم گفتم چرا ازدواج کردی؟ طلاق بگیر. گفت شوهرم را دوست دارم و طلاق نمیگیرم. گفت با آن مرد خوشحال زندگی میکند. این موضوع به شدت عصبانیام کرد. مادرم میگفت ازدواجم به شما ربطی ندارد.»
متهم گفت: «پدر من فوت کرده بود و اصلاً به مادرم حق نمیدادم بعد از پدرم ازدواج کند. اما توجهی نمیکرد و از عشقش به آن مرد میگفت. من هم عصبانی شدم. ضربه اول را که زدم مادرم بیحال شد. جملاتش در سرم تکرار میشد. از شدت عصبانیت نفهمیدم چند ضربه زدم. وقتی به خودم آمدم خونآلود وسط اتاق افتاده بود و حرکتی نمیکرد.»
متهم ادامه داد: «پایین آمدم و به برادرم گفتم همه چیز تمام شده است. اینطوری بود که برادرم تصمیم گرفت کمک کند من فرار کنم و بعد هم مرا مخفی کرد.»
پلیس در ادامه تحقیقات، حسام را مورد بازجویی قرار داد. او گفت: «من با برادرم همعقیده بودم. به نظرم مرگ، حق مادرمان بود.»
به این ترتیب، کیفرخواست علیه دو برادر صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهمان به زودی پای میز محاکمه میروند.
ارسال نظر