زندگی مشترکی که فقط یک ماه دوام آورد / لحظهای تاریک که میخواستم سقوط کنم
حوادث رکنا: نوعروس ۲۴ ساله مشهدی که از کودکی تحت تأثیر طلاق والدینش بود، پس از جدایی سریع از همسرش تنها یکماه بعد از ازدواج، ماجرای تلخ زندگیاش را در کلانتری مشهد روایت کرد.

به گزارش رکنا، زنی ۲۴ ساله با حضور در کلانتری نجفی مشهد، قصه تلخ زندگیاش را برای کارشناسان مددکاری اجتماعی شرح داد. او با بغضی در گلو از سختیهایی گفت که از کودکی تا امروز تجربه کرده است.
طلاق پدر و مادر و آغاز چالشهای زندگی
این زن که هنوز آثار اندوه در چهرهاش مشهود بود، توضیح داد: در ۵ سالگی که هنوز کودکی معصوم بودم، پدر و مادرم به دلیل اختلافات شدید از یکدیگر جدا شدند. پس از جدایی آنها، من و برادرم نزد پدرمان ماندیم و تحت سرپرستی او زندگی کردیم. هرچند هردوی آنها فرهنگی و معلم بودند، اما شرایط زندگی جدید، رویارویی ما با مادرم را محدود کرد.
بعد از مدتی، مادرم ازدواج مجدد کرد و حضور ناپدری باعث شد ارتباط ما با او کمتر شود. تنها گاهی، مادرم مخفیانه به پارک محل زندگیمان میآمد تا بتواند ما را ببیند.
خواستگاری و شروع زندگی جدید
دختر جوان پس از تحصیل در رشته مدیریت بازرگانی وارد دانشگاه شد و ماجرای خواستگاری شکل گرفت. او گفت: یکی از اقوام پدرم مرا برای پسرش خواستگاری کرد. پدرم معتقد بود سعید جوانی مهربان و خانوادگی است؛ به همین دلیل هیچ تحقیقی درباره رفتارهای او نکرد. سعید در کنار پدرش در فروشگاه لوازم پلاستیکی مشغول به کار بود.
من به خواسته پدرم پای سفره عقد نشستم و ازدواج کردم، اما زندگی مشترک به شکلی پیش رفت که فکرش را نمیکردم.
رفتارهای عجیب و نامتعارف شوهر
زن جوان در ادامه افزود: چند ماه پس از عقد، سعید رفتارهای خشونتآمیز نشان داد. او گاهی بیدلیل عصبانی شده و مرا کتک میزد. اما به خاطر احترام به پدرم، چیزی نمیگفتم و این اعمال را به حساب خستگی و غرور جوانی میگذاشتم.
وقتی موضوع را با پدرم مطرح کردم، او مرا نصیحت کرد که در زندگی مشترک باید حساسیتهای بیهوده کنار گذاشته شود و آرامش شوهر تأمین شود. با این ذهنیت، جشن عروسی برگزار شد و زندگی مشترکمان زیر یک سقف آغاز شد.
یک تفریح وحشتناک و اوج فاجعه
زن جوان با یادآوری یک روز تلخ، اشک از چشمهایش جاری شد. او گفت: یک ماه از زندگی مشترکمان نگذشته بود که یک روز برای تفریح به بیرون از شهر رفتیم. سعید بعد از صرف ناهار موادی به من داد که آن را قارچ مینامید و ادعا داشت حال خوشی به انسان میدهد. او گفت این ماده باعث فعال شدن چشم سوم انسان میشود.
با اصرار سعید، من از این مواد مصرف کردم و پس از یک ساعت به وضعیتی افتادم که نمیخواستم باور کنم. چنان هذیان میگفتم که قصد داشتم خود را از کوه پرت کنم، اما سعید مانع شد. روی زمین افتاده بودم و در میان خاکها غلت میزدم.
بستری در بیمارستان و تصمیم نهایی برای طلاق
زن جوان توضیح داد: سعید مجبور شد با اورژانس تماس بگیرد و مرا به بیمارستان منتقل کند. در بیمارستان، پلیس نیز مطلع شد و من برای دو هفته تحت مراقبتهای درمانی قرار گرفتم تا توانستم به وضعیت طبیعی بازگردم.
با اطلاع یافتن پدرم از این ماجرا، او معتقد بود سعید دیگر صلاحیت ادامه زندگی مشترک را ندارد و اصرار کرد باید طلاق بگیرم. تازه فهمیدم که سعید اعتیاد به مواد توهمزا دارد و من نیز تصمیم گرفتم با جدایی، زندگی جدیدی را آغاز کنم.
مداخله مددکاری اجتماعی برای نجات
با دستور ویژه سرهنگ محمد ولیان، رئیس کلانتری نجفی مشهد، کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی تلاش خود را برای کمک به این زن آغاز کردند. امیدواریم که این زن بتواند از این شرایط سخت عبور کرده و زندگی تازهای بسازد.
-
فیلم / نجات مادر و نوزاد از روی پله برقی
ارسال نظر