ارتباط شرم آور همسر پزشک سرشناس با راننده اش / مهرانگیز مرا ناچار کرد همسرم را طلاق دهم اما...
حوادث رکنا: هنرور سینمایی که با زن شوهرداری رابطه پنهانی داشت در عالم مستی سیلی به او زد و جنایت خونینی را رقم زد.
به گزارش رکنا، سیزدهم مرداد ماه سال 93 زن 45ساله ای به نام مهرانگیر که پرستار و همسر یک پزشک سرشناس بود در آپارتمانش در حوالی خیابان سردار جنگل کشته شد.
سرایدار آپارتمان که متوجه ماجرا شده بود پلیس را خبر کرد و گفت: از طبقه ششم ساختمان سر و صدا شنیدم. به همین خاطر به طبقه بالا رفتم و همان موقع منوچهر را که به خانه مهرانگیز رفت وآمد داشت و به عنوان راننده برای او کار می کرد با سر و صورت خونی دیدیم. او به محض روبه رو شدن با من از هوش رفت .وقتی وارد خانه مهرانگیز شدم جنازه خونین او را مشاهده کردم.
منوچهر به بیمارستان منتقل شد و وقتی به هوش آمد به قتل زن پرستار اعتراف کرد.
وی گفت: من هنرورسینمایی هستم و با بسیاری از هنرپیشه های معروف عکس یادگاری دارم. عکس هایم را در شبکه تانگو گذاشته بودم که 11ماه قبل مهرانگیز با دیدن عکس هایم برایم پیغام فرستاد و گفت همسر یک پزشک سرشناس است و پسرش به بازیگری علاقمند است. او از من خواست تا پسرش را برای بازیگری با کارگردان های معروف آشنا کنم.
وی ادامه داد: وقتی فهمیدم مهرانگیز و پسر کوچکش در تهران و به دور از همسر و پسر بزرگش زندگی می کنند قبول کردم تا در آنجام بعضی کارها به آنها کمک کنم. به همین خاطر گاهی اوقات با ماشینم دنبال آنها می رفتم تا خریدهایشان را انجام دهند. من آخرین بار در غیاب پسر مهرانگیز با او درگیر شدم و با سیلی به صورتش زدم.که به شدت از سرش خون جاری شد.می خواستم فرار کنم که مرد سرایدار را دیدم و بیهوش شدم.
منوچهر صبح روز یکشنبه 11 مهرماه امسال در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حسین اصغرزاده و با حضور دو قاضی مستشار در حالی پای میز محاکمه ایستاد که دو پسر قربانی برای او حکم قصاص خواستند.
سپس منوچهر روبه روی هیات قضایی ایستاد و ادعای رابطه پنهانی با قربانی را مطرح کرد. وی گفت: 11ماه رابطه دوستانه من و مهرانگیز ادامه داشت و ما به یکدیگر علاقمند شده بودیم. اما چون همسرم به این رابطه پی برده بود و تهدید می کرد ماجرا را به همسر مهرانگیز می گوید به پیشنهاد مهرانگیز و با وجود داشتن دو دختر دانشجو همسرم را طلاق دادم. من آخرین بار به دیدن مهرانگیز رفته بودم که با هم مشروب خوردیم. حال طبیعی نداشتم که دیدم مهرانگیز سر کمد رفته و قصد دارد چندین بسته قرص بخورد. چون قبلا سابقه خودکشی داشت عصبانی شدم و او را تهدید کردم اگر قرص ها را بخورد ماجرا را به شوهرش می گویم که او به سمت من حمله کرد و دستم را به شدت گاز گرفت. من هم سیلی محکمی به صورتش زدم که به گوشه اتاق پرت شد.نمی دانم سرش به کجا برخورد کرد که خون به شدت جاری شد باور کنید من قصد کشتن مهرانگیز را نداشتم و قتل او عمدی نبود.
ارسال نظر