چرا در دوران مشروطه زنان ابروهای خود را لنگه به لنگه رنگ می کردند؟
رکنا: یکی از رسوم زیبایی زنان قاجاری، کشیدن وسمه به ابروها و سفیداب مالیدن به صورت بود که توسط ماهوشخانم مونسالدوله، ندیمه انیسالدوله با سفرهایش به اروپا و آشنایی با فرهنگهای دیگر گسترش یافت.
به گزارش رکنا، ماهوشخانم معروف به مونسالدوله که ندیمهی انیسالدوله و از بانوان مورد توجه کاخ ناصرالدین شاه بود، در زمان خود زنی نوآور و آگاه به آداب و رسوم محسوب میشد. وی تجربه سفر به فرانسه داشت و با زبان فرانسوی آشنا بود؛ همچنین در دوره محمدرضا پهلوی به سوئیس سفر کرد.
این زن دانشمند قاجاری، یادداشتهای شخصی خود را که گفته بود تمام زندگیاش را در آنها ثبت کرده، در سالهای پایانی عمر خود در دهه ۹۰ زندگی و در دهه ۴۰ خورشیدی تهیه کرد. این خاطرات در دهه ۱۳۸۰ خورشیدی توسط سیروس سعدوندیان و انتشارات زرین منتشر شد.
شرحی بر بخشی از خاطرات وی
بخش پنجم خاطرات او در ادامه آورده شده است:
پس از برداشتن مو با بند و استفاده از سقز، نوبت به استفاده از «وسمه» میرسید. «وسمهجوش» مانند هاونی از لوازم اصلی هر خانه بود. وسمهجوش به صورتی کشیده و مسی شبیه به ملاقه بود و داخل آن یک صافی کوچک مسی قرار داشت. برگهای وسمه را داخل ظرف ملاقهمانند ریخته و بر روی آتش منقل حرارت میدادند تا جوش آید و قوام گیرد. سپس با استفاده از صافی کوچک وسمه را تصفیه کرده و به کاسه کوچکی از مس میریختند. میل عاجی سرپنبهای به وسمه آغشته میشد و بر روی ابروها میکشیدند. در گذشته دور، ابروها را با وسمه پیوسته میکردند؛ به این معنا که از یک سر ابرو تا سر دیگر آن وسمه زده میشد. در سالهای بعد، در حدود ۱۲۸۵، مد شد که ابروها را لنگه به لنگه وسمه بزنند و قسمت وسط آن را خالی بگذارند.
وسمه باید حداقل یک ساعت بر روی ابروها بماند تا رنگ بگیرد. آن را سپس با صابون آب هفتمیوه پاک میکردند. پس از وسمه، نوبت به «روناس» میرسید که نیازی به جوشاندن نداشت. روناس را در آب سرد خیسانده و با کمک میل بر روی ابرو میمالیدند. بعد از یک ربع ساعت، روناس رنگ میگرفت و ابرو به رنگ «پرطاووسی» درمیآمد. برخی این رنگ را کافی میدانستند و برخی دیگر دوباره وسمه بر روی روناس میزدند تا ابرو «پرکلاغی» شود.
آرایش چشم با سرمه
آرایش چشم با استفاده از «سرمه» انجام میپذیرفت. هر زن دارای یک «سرمهدان» و «میل سرمهدان» خاص خود بود. بهترین سرمه به «سرمه هفتجواهر» شهرت داشت و ادعا میشود که از ترکیب هفت نوع جواهر سوزانده شده و مغز گردو، مغز بادام و مغز پسته سوخته به دست میآمد و استخوان سوخته قلم طاووس به این ترکیب میافزودند تا چشم را قوی کند. کشیدن سرمه هم مهارت خاصی نیاز داشت، مخصوصاً که نه خیلی زیاد باشد و نه خیلی کم. برای این کار، میل سرمهدان ابتدا به گلاب آغشته میشد و سپس به چشم میکشیدند.
آرایش صورت با سفیداب و سرخاب پنبهای
در دورانی که «پودر»، «روژ» و «ماتیک» وجود نداشت، برای سرخ و سفید کردن صورت از «سفیداب» و «سرخاب پنبهای» استفاده میکردند. بهترین سفیداب از تبریز وارد میشد و روش استفاده از آن اینگونه بود که به یک دستمال نازک سفید کمی روغن بادام زده و به جعبه سفیداب میمالیدند و سپس به صورت میکشیدند. جعبه سفیداب معمولاً نقرهای یا خاتمکاری بود و باید درب و کلید داشت؛ زیرا برخی که دشمن داشتند، سفیداب قلع را بهجای اصل در جعبهها قرار میدادند و این باعث بدرنگی صورت میشد. در حالی که «سرخاب پنبهای» به گونهای پنبهای آغشته به رنگ قرمز بود که به گونهها مالیده میشد.
روشهای خالگذاری
پس از پایان مراحل سرخاب و سفیداب، به مرحله «خالگذاری» میرسیدیم. خالگذاری دو شیوه داشت: خال دائمی و خال موقت. برخی زنان به خالکوبی اشتغال داشتند. آنها سوزنهای تیز نوکدار را به یکدیگر متصل کرده و بر اساس نقشهای که در دست داشتند صورت و بدن زنان را خالکوبی میکردند. معمولاً خال صورت شامل یک نقطه کوچک در دو طرف گونه و یک گل کوچک زیر لب پایین بود، در حالی که خال شکم از زیر سینه تا پایین یک گل کوچک بود. پس از خالکوبی، بر روی نقاط خالدار، سرمه مالیده میشد و بعد از خشکشدن خون، خالهای زیبا و دائمی به رنگ آبی نمایان میشد. البته این خالکوبیها ممکن بود بیماریهایی مانند کزاز به همراه بیاورد.
خالهای موقت با استفاده از «خطاط» کشیده میشدند. خطاط چوبی باریک بود که با سرمه خشک پوشیده شده بود و هر نوع خالی که میخواستند به صورت میکشیدند. برخی خانمها به جای خطاط، یک گل یا پرنده کوچک از زرورق بریده و با لعاب بهدانه یا «اسفرزه» به صورت میچسباندند که مخصوص زنانی بود که صورتشان سالک داشت.
منبع: خاطرات مونسالدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدینشاه، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران: زرین، چاپ اول، ۱۳۸۰، صفحات ۲۶-۲۸.
ارسال نظر