جنگل‌ها دفن می‌شوند، رودخانه‌ها می‌میرند؛ شمال ایران زیر زباله نفس می‌کشد و هیچ کسی پاسخگو نیست!
تبلیغات

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، فعالان محیط‌زیست تصاویری منتشر کرده‌اند که چیزی جز هشدار به مرگ طبیعت شمال نیست: کوه‌هایی از زباله در دل جنگل، فاضلابی که از رستوران‌ها به رودخانه می‌ریزد و سواحلی که به زباله‌دانی بدل شده‌اند. این‌ها نه حوادث مقطعی که نشانه‌ی یک فروپاشی ساختاری‌ است.

با افزایش سفرهای داخلی و رشد جمعیت بومی، ظرفیت زیست‌محیطی شمال به پایان رسیده، اما هیچ نهاد مسئولی برای توقف این روند قدم جدی برنداشته است.

وزارت کشور، سازمان حفاظت محیط زیست، شهرداری‌ها و دهیاری‌ها، هر کدام بخشی از مسئولیت را دارند،ولی هیچ‌کس پاسخ‌گو نیست.

قوانین پسماند ایران هنوز در سطح ۲۰ سال پیش‌اند. جریمه‌ها ناچیز، نظارت صوری، و اراده برای تغییر تقریباً صفر است. دکتر صدرالدین علیپور، رئیس پیشین سازمان پسماند تهران، هشدار می‌دهد:

«مقررات سال‌های ۸۴ و ۸۵ دیگر هیچ کارایی ندارند. جریمه‌ها نه بازدارنده‌اند و نه اثرگذار؛ فقط بی‌تفاوتی نهادی را تقویت کرده‌اند.»

وقتی قانون عقب‌تر از واقعیت حرکت می‌کند، فاجعه از دل همین سکوت‌ها متولد می‌شود.

 هماهنگی گم‌شده میان نهادها

پلیس راه، راهداری، شهرداری، محیط‌زیست و بخشداری‌ها هرکدام تکه‌ای از پازل را دارند، اما هیچ‌کدام تصویر کلی را نمی‌بینند. نتیجه این شده است که  هر نهاد، دیگری را مقصر می‌داند.

برنامه‌های فرهنگی اجرا می‌شوند، اما نظارتی نیست. طرح‌های آموزشی تصویب می‌شوند، اما در میدان هیچ اثری از آن‌ها نیست. و در این میان، طبیعت هر روز ساکت‌تر می‌شود.

 رودخانه‌های سیاه، جنگل‌های بیمار

دکتر عزیز عابسی، فعال محیط زیست مازندرانی، وضعیت را چنین توصیف می‌کند:

«نبود سطل زباله در جاده‌ها، ورود شیرابه و فاضلاب رستوران‌ها به رودخانه‌ها، و رنگ سیاه رودخانه هراز که مستقیماً به خزر می‌ریزد.»

این فقط آلودگی محیط نیست؛ زنگ خطر برای سلامت مردم است. شیرابه زباله، سم خاموشی است که وارد چرخه غذایی، سفره‌های آب زیرزمینی و نهایتاً بدن انسان‌ها می‌شود.

 چهار سایت برای دو هزار تُن زباله؛ اسمش مدیریت است؟

مازندران روزانه بیش از دو هزار تُن زباله تولید می‌کند، اما فقط چهار سایت برای پردازش دارد. تفکیک از مبدأ عملاً صفر است، آموزش عمومی غایب، و بودجه‌ها یا ناکافی‌اند یا گم می‌شوند. در این شرایط، سخن گفتن از «بازیافت» یا «شمال پاک» جز توهین به شعور مردم نیست.

 وعده‌هایی که بوی شیرابه می‌دهند

سال‌هاست طرح‌هایی با نام‌های پرطمطراق مانند «شمال پاک»، «جنگل بدون زباله» و «دریای آبی» افتتاح می‌شوند؛ اما نتیجه، انبوه زباله‌های تلنبارشده در کنار جاده‌هاست. 

کارشناسان می گویند: "اگر منابع مالی تأمین شود، چهار تا پنج سال آینده ممکن است اوضاع بهتر شود."

اما مردم این حرف‌ها را بارها شنیده‌اند. آنچه ندیده‌اند، اراده برای اجراست.

 زباله فقط زباله نیست؛ نماد فروپاشی مدیریت است

مسئله پسماند در شمال کشور، فقط بحران محیط زیستی نیست؛ نشانه‌ای است از فساد مزمن اداری، نبود پاسخ‌گویی، و فرسودگی نهادی.زباله‌ها نشانه‌اند از توسعه‌ای معیوب، قانونی فرسوده و بی‌اعتنایی به حق زیستن در هوای پاک و طبیعت سالم.

 چه کسانی باید پاسخ بخواهند؟

مردم شمال کشور، فعالان محیط‌زیست، رسانه‌ها و نهادهای مدنی باید مطالبه‌گر باشند ، نه منتظر دستور از بالا.

آن‌ها باید از این نهادها پاسخ بخواهند:

وزارت کشور؛ به‌عنوان ناظر بر عملکرد شهرداری‌ها و دهیاری‌ها

سازمان حفاظت محیط زیست؛ مسئول اصلی نظارت و سیاست‌گذاری

استانداری‌ها و فرمانداری‌ها؛ مسئول اجرای مصوبات ملی در سطح استان

مجلس شورای اسلامی؛ نهاد قانون‌گذار و ناظر بر به‌روزرسانی قوانین پسماند

سازمان برنامه و بودجه؛ که باید شفاف کند اعتبارهای زیست‌محیطی دقیقاً کجا خرج شده‌اند

تا زمانی که مردم و رسانه‌ها این نهادها را به پاسخ‌گویی وادار نکنند، هر سال همین گزارش تکرار می‌شود، فقط حجم زباله بیشتر و امید کمتر خواهد شد.

 وقت تمام شده است

شمال ایران دیگر تاب وعده ندارد. رودخانه‌ها نفس نمی‌کشند، جنگل‌ها بیمارند و خاک در حال مرگ است.اگر امروز اقدام نکنیم، فردا حتی برای زیستن هم دیر خواهد بود.

 

اخبار تاپ حوادث

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

وبگردی